۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

برنده شدن داکتر سرابی

برنده شدن یک جایزه مهم آسیایی توسط داکتر سرابی خبر خوش امروز بود که شنیدم و من هم خوشحال شدم و از صمیم قلب برای ایشان تبریک می گویم.

حکومتداری خوب و افزایش شمار دختران در مکاتب از دلایل عمده این جایزه به شمار می رود اگرچه این دلایل را چندان قبول ندارم؛

 اکثر ولسوالها، قومندانان امنیه و روسا و مدیران ادارت بامیان مشمول قاعده کلی دولت فاسد فعلی هستند و چیز کمی از آنها ندارند و این روند از دست خانم والی هم خارج است هر کدام از اشخاص فوق الذکر وصل به یک منبع قدرت بیرونی و حزبی هستند و هر کدام شان مثل سایر ولایات برای رسیدن به این پست مصرف ها کرده اند و چندان هم پرونده پاکی ندارند بنابر این حکومتداری خوب شاید برای شخص والی صدق کند که از نزدیک می شناسم دامن ایشان از این گپ ها پاک است و منزه ولی مجموعه زیر فرمان ایشان چندان هم علیه السلام نیست و نمی توان آنها را شامل حکومتداری خوب کرد.

 اما افزایش دختران دانش آموز هم با توجه به روند رشد جمعیت، رویکرد مردم هزاره به آموزش و سواد فرزندانشان به ویژه دختران مسئله ای  نیست که ارتباط داشته باشد به پالیسی، پلان و مدیریت خانم والی و همکاران بخش مربوطه؛ وضعیت کیفی نامطلوب آموزش در مکاتب لیسه به ویژه مکاتب دختران و نیز کاهش قابل توجه قبول شدگان کنکور به ویژه در رشته های مهم و کاربردی در دو سال اخیر شاخص مهم این وضعیت است یا شمار دختران دانشجو افزوده شده است اما لیلیه یا خوابگاه آنان که ظرفیت 150 نفر دارد اکنون بیش از 800 نفر زندگی می کنند و روزانه مجبورند فاصله بیش از ده کیلومتر را اکثرن بیاده بپیمایند!

اما چرا خوشنودم و تبریک می گویم؟
من به دلیل موقف شغلی و سازمانی گذشته ام از فعالیت های ایشان آگاهی و شناخت دارم من شاهد تلاش های بی وققه ایشان برای کار، بازسازی، نوسازی، و در کل برای بهبودی وضعیت مردم بامیان بوده ام تلاش های شبانه روزی!

 اما اینکه این تلاش ها منتج به نتایج دلخواه و مورد انتظار شده است یا نه گپ دیگری هست که متاسفانه به دلایل دیگری که از عهده ایشان هم خارج است و ارتباط مستقیم دارد به همان نظریه و دیدگاه توام با تبعیض، محروم نگه داشتن عمدی هزاره ها از توسعه و امکانات از نگاه دولت مرکزی و حتی جامعه جهانی!

به طور مثال مهاجرین و افراد بی مسکن در دشت قشقه صاحب زمین نشدند، بند برق توپچی خانه ها و مغاره های تاریک بامیان را روشن نکرد، مغاره نشینان صاحب خانه های در خور شخصیت شان نشدند و هم چنان سوژه رسانه ها مانده اند؛ مردم بامیان هم چنان فقیر اند و زمینه های کاری و شغلی برای شان فراهم نشده است و اگر موسسات و نهاد ها هم چنان تا 2014 به کم کردن نیرو و پروژه های خود از بامیان ادامه دهند تنها کچالو نمی تواند نیازمندی های اقتصادی مردم را پاسخ دهد!

شهر بامیان که مرکز یک ولایت مهم، باستانی و مشهور افغانستان است از برق و آب بهداشتی محروم هست- با وجود آبهای سرشار رشته کوه بابا- اما در کنار این فاصله بامیان تا کابل از هر دو مسیر میدان شهر و غوربند، فاصله تا یکاولنگ و دوآب میخ زرین از مسیر دره شکاری به نصف یا حتی کمتر رسیده است زیرا سرک ها آسفالت شده است هر چند که مسیر های فوق به جز یکاولنگ از ناامنی رنج می برد که حل این مشکل نیز از عهده خانم سرابی بیرون است.

تعداد کلینیک ها زیاد شده است و چندین کلینک های مراکز ولسوالی تبدیل به شفاخانه محلی شد و مکتب قابلگی هم بی وقفه بر شمار قابله های اجتماع افزود اما صحت عامه را اکنون شخصی بی کفایت مدیریت می کند که فغان مردم را بلند کرده است، شفاخانه آقاخان مرکز بامیان روز به روز خدمات خود را کاهش می دهد و بر نارضایتی مردم افزوده است موسسه ادا تمام کلینک های بامیان را از وزارت صحت عامه با نرخی نازل تیکه گرفته است که منجر به افت شدید کیفیت خدمات شده است!

توسعه گردشگری یکی از بنیادی ترین طرح های خانم سرابی بود که هر چند در این مسیر گام هایی برداشته شده است اما ناامنی راه هنوز هم راه را بر گردشگران مسدود نگه داشته است و اندک فعالیت های اقتصادی که بخاطر مفاد از درک گردشگری هم ایجاد شده است متاسفانه مردم بامیان سهم چندانی از آن نمی برند!

نهادهای عدلی و قضایی هم در چور و چپاول و رشوه گیری چیز کمی از سایر ولایات ندارند و هر بار خانم سرابی خواسته با آنها برخورد کند استقلال قوه قضاییه دلیلی بوده است که آنها خود را از پاسخگویی حتی به شخص اول ولایت معذور داشته اند.

انتظار این بود که خانم سرابی وضعیت زنان را بهبود بخشد به ویژه در قسمت آموزش، سهم گیری شان در اقتصاد خانواده یا بهداشت و صحت و حتی سیاست! اما متاسفانه در این قسمت کار عمده ای صورت نگرفته است چند خانم معدود و شاخصی که در بامیان فعال اند و گهگاهی در مطبوعات نامشان شنیده می شود و فعالیت مدنی می کنند کسانی هستند که از ایران برگشته اند و چند تای دیگر هم بیشتر کاسب کار اند تا الگو و نماد حضور زنان در جامعه، اقتصاد و سیاست؛ زنان زیادی حتی در همسایگی ولایت -سرآسیاب- هنوز در پستو خانه ها زندگی می کنند و روی شهر یا همان بازار دوکیلومتری را تنها یکی دو بار در سال که به زیارت میرهاشم می آیند یا برای زایمان مشکل شان به شفاخانه آورده می شوند نمی بینند!

اما با همه این اوصاف انصاف نیست که خدمات داکتر سرابی را نادیده بگیریم، وی نیز با سیستم تبعیض آلود دولت مرکزی آشناست، وی می خواست با جلب توجه مقامات دولت و حتی خارجی ها -سفرا، وزا- و آوردن آنها به بهانه های مختلف و مهمانی دادن آنها و بردن آنها به بند امیر بامیان را در محراق توجه آنها قرار دهد تا شاید از نگاه ترحم لطفی به این مردم کنند بگذریم از اینکه حق دهند و همین فعالیت هم از منظر جمع و جماعت مخالف یا نق زن هم بوق و کرنا می شد که سفر آقایان برای تفریح و خوشگذرانی است و والی هم شریک هر چند که نتیجه نهایی نیز چنین می شد و اگر اندک ترحم و دلسوزی یا خاطره خوش که قرار بود در ذهن آنان بماند به کلی تغییر می کرد و تمام مصارف والی هم ضرب صفر !

پیش از داکتر سرابی نه تنها ولسوالی ها بلکه در مرکز ولایت حتی تعمیر یا ساختمان های در خور توجه و شان دولت باشد وجود نداشت اکنون در تمام ولسوالی ها ساختمان های اداری مدرن اعمار شده است، قومندانی های امنیه صاحب تعمیر شده است، مکاتب و کلینیک های زیادی با تعمیرهای شیک و امروزی بنا شده است و در مرکز ولایت نیز اکثر ریاست های دولتی ساختمان جدید در شهر جدید اعمار کرده اند که چهره شهر بامیان را کمی تغییر داده اند بگذریم از اینکه اکثر کسانی که  این پروژه ها را برنده شدند از بامیان نبودند و حتی نیروی کار خود را از خارج بامیان می آوردند و می کوشیدند تا بیشتر عاید خودشان شود و تعمیر ها نیز با شرایط محیطی بامیان سازگار نبوده است!

داکتر سرابی متاسفانه از تیمی کارا، دلسوز و کارکن بی بهره بود، اکثر کسانی که با ایشان همکار بود یا از ظرفیت لازم برخوردار نبودند یا عملن در تیم مخالف قرار داشت و مشکل دیگر این بود که ایشان از رسانه ای قوی و قدرتمند که حداقل این تلاش های ایشان را به طور صحیح به سمع مردم برساند و مشکلات مردم را به ایشان منتقل کند بی بهره بود، رادیو بامیان که هرچند تمام امکانات خود را بنام مردم بامیان از جامعه جهانی نصیب شد اما ادعا می کند که شخصی است و بیشتر تجاری و دکانی است برای علی عرفان که سالها از این درک اندوخته است با کمترین سرمایه و مصرف!  تمام گزارش این رادیو از دولت محلی و کارکرد آن معطوف بود به گزارش سه دقیقه ای که برای رادیو آزادی تهیه می کرد و بقیه اش آهنگ های درخواستی و دمبوره بود که کامیپوتر بطور اتومات نشر یا پلی می کرد و این نشرات نیز به دلیل اف ام بودن رادیو محدود بود که شعاع 20 کیلومتری دره  مرکز بامیان!

 رادیو و تلویزیون بامیان-دولتی- نیز جایی بود برای افراد بی کار و فاقد امکانات اولیه نشر و نشریه ولایت یا اطلاعات و فرهنگ هم بعد از ماهها رفت و آمد به کابل با انبوهی غلط املایی و انشایی به نشر می رسید و تنها در چند اداره دولتی و غیر دولتی توزیع می گردید و انبوه دیگر ژورنالیستان همگی نماینده آژانس های خبری ملی یا بین المللی بودند که نشرات آنها را مردم بامیان نمی دیدند و نمی شنیدند وعامه مردم بامیان در اقصی نقاط ولایت هم چنان بی خبر از کارکرد های ولایت بودند و تغییرات هم چندان به چشم دیده نمی شد که آنها قضاوت کنند.

با همه این اوصاف این جایزه فرصت مهم و بزرگی برای تقدیر از شخصی که تلاش کرده است، زحمت کشیده است، ما باید قدر دان نعمت باشیم تا نعمت افزون گردد.

۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

کمیسیون مستقل حقوق بشر و اعتماد سازی

1- وقتی می گویم مدیر یا حتی کارمند ترجیحن بومی یا منطقه ای باشد، منظورم این نیست که زاده آن منطقه باشد، منظور این است که ساکن آن منطقه باشد با خانواده اش در آنجا ساکن باشد به اصطلاح "مسافر یا مجرد" نباشد، یکی از فایده های این کار این است که آن فرد همیشه در دسترس خواهد بود؛ این تجربه را بارها دیده ایم که کارمندان یا مدیران مسافر با توجه به وضعیت خراب امنیت راهها، در ایام رخصتی اعیاد یا مناسبت های مذهبی ده روز قبل از آن روز بامیان را ترک می کنند و ده روز بعد از آن مناسبت اندک اندک به وظیفه شان باز می گردد و در این مدت کار خلق الله عملن تعطیل می ماند!
که متاسفانه می بینیم که اکثر روسای و کارمندان ارشد دوایر دولتی و غیر دولتی غیر بومی هستند و مشکل فوق دامنگیر مردم بامیان می باشد.

2- کارمندان کمیسیون حقوق بشر را مردم بامیان فکر می کردند همه شان از جاغوری یا غزنی هست و این ذهنیت وجود داشت که کمیسیون و به تبع آن داکتر سیما سمر منطقه گرایی می کند، اگرچه در سالهای افتتاح کمیسیون به علت نبود شناخت یا ظرفیت های محلی اکثر کارمندان از ولایت غزنی یا جاغوری بودند اما شواهد مستندی وجود نداشت که این موضوع به طور سیستماتیک همواره  اعمال می شود اما انتظار این هست که کمیسیون با روش هایی سازنده این ذهنیت را تغییر دهد و عملن به مردم و جامعه مدنی بامیان به اثبات رساند که چنین نیست!

3- این ذهنیت منطقه گرایی کمیسیون تا جایی که من اطلاع دارم در ذهن خیلی از فعالین بامیان هم ریشه دوانده است آنان بارها دیده اند یا شاهد بوده اند که خود شان یا دوستان شان در پست هایی که در کمیسیون اعلام شده است خود را کاندید کرده  و راه سفر دشوار به کابل را برای مصاحبه طی کرده اند ولی دیده شده که فرد دیگری (عمدتن از غزنی) برای این پست گزینش می شود.

4- متهم بودن کمیسیون و داکتر سیما سمر به منطقه گرایی هم برای کمیسیون و هم برای داکتر نتایج زیان باری را به بار می آورد از نتایج و موثریت کاری کمیسیون می کاهد و چهره آن بانوی فداکار را که با خدمات ارزنده خود برای مردم هزارستان به ویژه بامیان دهها مکتب، کلینیک، مرکز زنان، خانه های رهایشی، مرکز نگهداری اطفال بی سرپرست و ... ایجاد کرده است با هاله ای ابهام روبرو خواهد کرد و این دستاورد ها را خدشه دار خواهد ساخت.

5- اگرچه باور عمیق دارم و از نزدیک نیز شاهد بوده ام که شخصیت داکتر سیما سمر در سطح جهانی یک شخصیت جهانی است و در سطح ملی هم فعال حقوق بشر و حقوق زنان و در بین هزاره ها هم یک نماد پرافتخار می باشد روحیه اش از این بازی های بچه گانه به دور است و بارها از این موضوع رنج برده است که چرا انرژی جوانان و مردم ما در این راه مصرف می شود یا مصروف نگه داشته می شود اما اینجا حق خود می دانم که به عنوان یک کارمند جزء در آن مجموعه با کمال ادب به اطلاع ایشان برسانم که درست است که این موضوع یک ذهنیت است یا اتهام شاید هم ناروا اما کمیسیون هم باید فکر کند که چرا مردم این اتهام را به آنها وارد می سازد؟ خلا و اشتباه کار در درون سازمان چی هست که منجر به این نتایج می شود؟

6-  یکی از آن خلا ها را من ذکر می کنم حلقه کوچکی در درون دفتر مرکزی متشکل از جوانان عمدتن جاغوی یا ولایت غزنی در راس آن موسی محمودی آن جوانک مغرور و خود خواهی که حضرتعالی به ایشان اعتماد کافی دارید و وی را در بالاتری پست ها -ریاست اجرایوی- نگه داشته اید و حمایت کرده اید با رفتار و مدیریت سوء خویش این ذهنیت را تقویت کرده است، این تیم غیر از خود دیگران را اصلن آدم حساب نمی کنند و بها نمی دهند و حقوق بشر را عملن ملک خود حساب می کنند و آن را به گروگان گرفته اند.

7- برای مردم محروم هزاره و هزارستان که همواره تحت ظلم، تبعیض و نابرابری نگه داشته شده اند گسترش آگاهی آنها از حقوق شان و افزایش اعتماد به نفس به آنها که آنها انسان اند برابر با دیگران صاحب کرامت انسانی، حقوق و آزادی هایی برابر و مستحق یک زندگی آبرومند یگ گام مهم و ارزشمند است و اینکه چطور و چگونه این حقوق را جستجو و کسب کنند و برای بدست آوردن آن مبارزه کنند و چگونه از آن پاسداری کنند این کاری بود که کمیسیون مستقل حقوق بشر آن را در طی این چند سال انجام داد برای بهتر شدن آن بهتر است که آفات و انحرافاتی که در این مسیر هست از میان برداشته شود و دست تیکه داران دروغین حقوق بشر را کوتاه کرد، مدیریت و کارمندان را ترجین بومی انتخاب کرد تا اعتماد مردم به آن نهاد ارزشمند با اهدافی بزرگ باز برگردد.

۱۳۹۲ تیر ۲۱, جمعه

ای وای بر من!

"من کمی نان خشک جمع کرده بودم بهش گفتم ببر به مرغ هات بده، گفت مرغ نداریم می دم به بچه هام! خیلی دعا کرد!
دلم براش سوخت!

اینجا چه مملکتی است سیر از گشته (گرسنه) خبر نداره، بعضی ها از شکم پر نعره می زنن بعضی ها با شکم خالی صدای شان در نمی یاد، این چه زندگی هست، آن خدای روزی دهنده کجاست؟"

او همین طور جملات بالا را می نوشت من داشتم اشک می ریختم، کاش من آنجا بودم حداقل خرچی ماه رمضان اش را براش تهیه می کردم.

" می گه از بهسود هستیم، 5 تا اولاد داره در سم (غار) زندگی می کنه، سم هم از خودشان نیست، شوهرش مزدور کار هست پای درد و کمر درد، روز اول ماه مبارک رمضان در خانه آمده بود، شنیده بود که خانه ما خاله لازم داره، گفت برای اولاد هایم چیزی برای خوردن نداریم، احتیاج به کار دارم، بهش گفتم روزهای جمعه بیاد لباس شویی کنه".

بهش توصیه کردم هر چی می تانی بهش کمک کن، از کمک دریغ نکن حداقل از من برای بچه هایم یک خانه و یک موتر قراضه مانده، خدا را شکر کن که می ری کلینیک و معاش داری من هم ان شاالله در آینده کار پیدا می کنم، غصه خرج خانه را نخور من برات می فرستم تو فقط به اون خانمه کمک کن."

"باید مردم پولدار یا موسسات خیریه یا دولت کمک کنه، کمک من موقتی خواهد بود"

بهش اصرار کردم که به مردم کار نداشته باش، هر کس وظیفه خود می داند، شاید این امتحان الهی است، ماه رمضان است و هدف روزه هم همین هست، خواهش کردم به جای من این وظیفه را انجام بده!

بعد از این چت باز هم اشک ریختم و بر خود لعنت فرستادم که ای وای بر من! چنین انسان هایی در همسایگی من زندگی می کنند و من از وضعیت شان بی خبر هستم آن وقت ادعا دارم که من فعال حقوق بشر هستم، مسلمان هستم، روزه می گیرم، دلسوز مردم هستم و ...!

"گوشه ای از چت امروز من- از این سوی دنیا- با خانمم در بامیان"

۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

رئیس دفتر حقوق بشر بامیان-4

ناشناس گفت...
سلام آقای نظری
امیدوارم در آسترالیا خوش باشی و روزگار بکامت باشد. به این وبلاگ عادت کرده بودم زمانیکه در بیرون کشور بودم و بعد مهاجرت شما و سکتگی در کار این وبلاگ. خوشحال شدم دوباره و با قوت برگشتی.

درکل به نظر من معلومات شمادرمورد اشخاص مورد بحث کم بوده تعجب میکنم چطور قبل از مطمئن شدن از معلومات خود این نوشته را پست کردید, مثلن نوشتی" لیسانس ریاضی دارد و ماستری از هند"
فروغ لیسانس ادبیات فارسی از دانشگاه کابل داره و ماستری جامعه شناسی از دانشگاه حیدرآباد در ضمن از ولسوالی جیغتو است.

به نظر من اینکه ما بگوییم ریاست فلان بخش باید از فلان جای باشد درست نیست. دفتر کمیسیون در بامیان, دفتر زون مرکزی حقوق بشر است و چرا ما فکر کنیم که حتمن از بامیان باشد, درحالیکه غزنی, میدان و... نیز شامل آن است.

صرف نظر از انتخاب رییس دفتر حقوق بشر در بامیان و اینکه ایشان چقدر تجربه داشته و یا نداشته, اینکه ما باید شایسته سالاری را بجای گفتمان بومی سالاری پیشنهاد کنیم بهتر خواهد بود.

آقای علیار یک روحانی است و همین روحانی بودن اش بر حقوق بشری بودن اش میچربد. مواردی که به مذهب مربوط میشود ایشان چهره ضد حقوق بشری میگیرد.

و اما ما از دولتمردان توقع داشته باشیم که بطرف سیستم سازی پیش بروند تا اینکه مثلن در گذشته ترجمان سرمنشی ملل متحد را آورده اند و اتفاقا خوب از آب در آمده و بعد از گذشت چندین سال بازهم همان تجربه را تکرار کنیم؟ یقینا نه. اینکه رییس از مجرای رقابت آزاد انتخاب شود باید بدیده قدر نگریسته شود با وجود ایرادات ممکنه تا اینکه ما ضد آن جبهه بگیریم.

پیشنهاد میکنم در نوشته هایت قبل پست کردن کمی دقت کنید در غیر آن اعتبار این وبلاگ وزین مورد سوال قرار خواهد گرفت. تشکر "

دیدگاه فوق را یکی از خوانندگان وبلاگ برایم ارسال داشته است با هویت ناشناس کاش خود را معرفی می کرد اما فکر می کنم بدلیل معذوریت هایی معرفی نکرده است که پروا ندارد، در ابتدا از حسن نظرشان به این حقیر سپاسگزارم به دلیل مطالب در خور توجه این مطلب را اینجا دوباره منعکس کرده و توضیحاتی را ارایه می دارم.
1- یکبار بخاطر اشتباهی که در معرفی افراد پیش آمده بود عذرخواهی کردم و بازهم اینجا تکرار می کن.
2- من هم طرفدار گفتمان شایسته سالاری هستم تا بومی سالاری مطلق اما اگر انتخاب بین دو گزینه برابر باشد گزینه بومی ارجحیت دارد این مسئله ای که من در آن نوشته تاکید کرده ام که در کنار شایستگی، اهلیت و تجربه "ترجیحن بومی" باشد؛ 
3- شایسته سالاری را ذکر کرده اند اما تعریف دقیقی ارایه نداشته اند اما تعریفی که من از شایستگی دارم، اینکه فرد در شغل مربوطه توانمندی و مهارت های انجام آن شغل را داشته باشد، چندین سال در آن نهاد یا نهادهای مربوطه کار کرده باشد (سابقه یا تجربه کاری) و نیز در یک موسسه آکادمیک راجع به آن موضوع تحصیلات عالی را کسب کرده باشد و فکر می کنم این تعریف عام و در تمام جاها مروج می باشد.
4- با توجه به تعریفی که از شایستگی ارایه داشته ام شخص رئیس فعلی دفتر حقوق بشر بامیان واجد هیچ کدام از آن شرایط تخصصی برای این شغل نیست و شاید به گفته شما فرد شایسته ای باشد اما نه برای این شغل
5- اگر شرایط تخصصی فوق را کمی ساده تر بگیریم که مثلن هر رشته تحصیلی بود پروا ندارد، سابقه کاری هم در هر اداره و سازمان باشد خیر است و هر نوع مهارت هم یاد داشت مهم نیست؛ آیا این شایسته سالاری است؟ با این حساب خیلی ها در بامیان واجد شرایط بودند چرا آنها انتخاب نشدند؟ شاید بگویید آنها خود را کاندید نکردند، من فکر می کنم آنها تجربه تلخی از گذشته داشتند و به قولی هوشیار بودند که خود را مسخره نکردند؛ شاهد مدعایم عبدالله برات هست که نوشته اند منبعی پنج ماه پیش اطلاع داده که فرد مورد نظر برای این پست در نظر گرفته شده است و موضوع را به کارمندان دفتر بامیان و سرپرست آن گفته اند و مثال دیگری برایتان می آورم شاید حسن فیض را بشناسید، (آمر بخش حمایت از حقوق اطفال، رئیس دفتر ولایتی کمیسیون در دایکندی، مسول اجرایی موسسه شهدا و کارمند بخش حقوق بشر UNDP در کابل) داستان مربوط به چند سال پیش است مثل امروز برای پست ریاست دفتر بامیان گفته شد از طریق رقابت آزاد هر کس دوست دارد کاندید کند من به فیض گفتم استاد شما خود را چرا کاندید نمی کنی؟ (فیض، فوق العاده انسان توانمند و متواضعی هست و حق استادی هم دارد از همین رو به ایشان استاد می گویم) به من گفت خبر دارد که قضیه از چه قرار است، نفر مورد نظر انتخاب شده است، این کار ها نمایشی هست و چنین هم شد، دوستانی که دویدند و رفتند کابل ریشخند شده برگشتند، نتیجه آنکه پروسه رقابت آزاد نه تنها در کمیسیون که در اکثر ادارات دولتی با چنین وضعی روبر هست و البته  وضعیت کمیسیون در پست های با رتبه های پایین تر وضعیت اش خیلی بهتر از دیگر سازمان هاست و شفافیت در آن دیده می شود.
5-در خصوص آقای علی یاز ذکر کرده اید که وجهه روحانی بودن اش سبب می شود که در مواردی چهره ضد حقوق بشری به خود بگیرد، پس شما فکر می کنید دعوت کمیسیون از علی یار و استفاده از نظرات و ایده های ایشان در محافل حقوق بشر یک استفاده ابزاری بوده است؟ آنجا که ما به ایشان نیاز داشتیم از ایشان استفاده کردیم و آنجا ها که فکر می کردیم ایشان ممکن است چهره ضد حقوق بشری به خود بگیرد استفاده نکردیم؛ می خواهم توضیح دهم که دوست عزیز چنین نبوده است تا جایی که من در آن سالها در آن نهاد کار کردم و در جریان چنین برنامه ها بودیم چنین نبود، من با شما هم عقیده هستم که معیارهای جهانی حقوق بشر بسا که با دین و مذهب مغایرت دارد اما در افغانستانی که ما برای حقوق بشر کار می کردیم بنای ما بر این تفاوت ها نبود، هدف ترویج آن اشتراکات بود از سویی در کشوری اسلامی با فرهنگی شدیدن سنتی روبرو بودیم اولویت هم انگشت گذاشتن روی نقاط افتراق نبود ترویج اساسات و اصول حقوق بشر برای جامعه ما یک اصل بود و جدای از این نقاط تفریق اندک تفاوتی در اینک فرد هم مسلمان باشد وهم مدافع حقوق بشر باشد نمی دیدیم. آقای علی یار را که روحانی با اندیشه باز و اصلاح طلب یافتیم که می توانست ما را در رسیدن به اهداف کاری مان که همان آگاهی جامعه از حقوق حقه و اساسی شان بود یاری رساند که الحق بسیار کمک مان کرد.

۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

رئیس دفتر حقوق بشر بامیان-3

دوستی بر داشتن مدرک تحصیلی نفر انتخاب شده تاکید کرده و گفته است که آقای علی یار مدرک تحصیلی نداره یا آپلای-درخواستی- نداده است!
مگر موسی سلطانی مدرک تحصیلی داشت؟ موسی سلطانی رئیس پیشین دفتر بامیان آن طور که خود قصه می کرد مترجم نماینده خاص سرمنشی ملل متحد در کابل بود روزی در یکی از جلسات ایشان با داکتر سمر داشته داکتر از توانمندی سلطانی خوشش می اید و همان جا پیشنهاد کار به عنوان رئیس دفتر بامیان به وی می دهد!

خوب با این وصف برای اداره و رهبری یک دفتر و برای موفق شدن این سازمان جهت دستیابی به اهدافش یک مسئله مهم برای رهبران ارشد پیدا کردن مدیران میانی هست و کوشش برای متقاعد کردن آنها می باشد با توجه به همکاری گروه کثیری از شخصیت های نخبه، مدنی و مدافعین رضا کار حقوق بشر در بامیان شایسته بود که از آنان نظر و مشوره خواسته می شد.

 چطور از کرزی توقع دارید که در معرفی کمیشنران یا هیئت رهبری کمیسیون با فعالین و نهادهای مدنی و حقوق بشری مشوره کند آیا این انتظار نمی رفت که داکتر سیما سمر از این همکاران رضاکار نظر خواهی کند؟

محترم علی یار تحصیلات حوزوی دارند که در مقیاس معادل شاید با ماستری برابری کند و انتظار هم نباید داشت که این شخصیت که بارها همکار کمیسیون بوده اند سی وی به دست پشت اتاق جوانی دیگر خطه ... بنام موسی محمودی- ریاست اجراییه کمیسیون- به انتظار اینترویو ایستاد شود و آخر الامر هم به علت عدم توانایی در انگلیسی صحبت کردن رد شود!

و اکنون هم دیر نشده همان طور که نفر را آورده اند می توانند پس هم ببرند به همان وظیفه درس و بحث در دانشگاه!

 و گزینه دیگر اینکه این رویه را ادامه دهند و فکر کنند که آب از آب تکان نخواهد خورد به قول بسم الله تابان جوان دیگر از خطه ... مردم کی باشند؟(مرکز می گمارند نه مردم!)

و این همان خطای محاسباتی کسانی هست که مردم را به هیچ می شمارند مگر در همین چند روز پیش ندید مردم یک رئیس جمهور منتخب را به زیر کشیدند؟

 مسولان ادعای خدمت گزاری به مردم دارند یعنی نوکر مردم هستند آیا مردم حق ندارند بدانند نوکرشان کی هست؟ کی وی را به نوکری شان انتخاب کرده؟ از کجا هست؟ آیا تجربه و سابقه این کار و حرفه را دارد یا نه؟ اگر کار نکرد مواخذه کنند و اخراج کنند.
مردم این حق ها را دارند و می توانند مردم باید به قدرت خود ایمان داشته باشند امروزه عصر ارتباطات و اطلاعات است مردم بی خبر نخواهند بود همانگونه که از حقوق شان آگاه هستند بر سرنوشت شان نیز حساس خواهند بود اگر می گویید نه یکبار دیگر تجربه کنید!


رئیس دفتر حقوق بشر بامیان-2



1- اولن پوزش می طلبم بخاطر چند اشتباهی که در معرفی افراد در پست قبلی پیش آمده بود و دوستان لطف نموده آنرا تصحیح کردند. (اینکه فروغ و ریحانه حیدری- از دیگر ولسوالی های غزنی هست- از جاغوری نیست و رئیس دانشگاه از شیخ علی هست)


2- محترم جاوید کریمی (جاهد)- مسول فعلی بخش اداری و مالی دفتر بامیان کمیسیون- که از دوستان شفیق ام نیز می باشد گویا از اینکه من کلمه "جاغوری" را در آن پست ذکر کرده ام فکر می کنم ناراحت شده اند و با برخی دوستان وارد مباحثه شده اند اما باید خاطر نشان کنم که علی رغم اشتباهات فوق که دوستان تصحیح کرده اند اصل قضیه که اینجانب بر انتخاب رئیس فعلی دفتر بامیان ایراد گرفته ام نمی کاهد؛ لیاقت، تجربه و مهارت کاری در زمینه حقوق بشر، شرایط سنی و ترجیحن منطقه ای بودن.

3- البته شاید بگویید که این شرایط ساخته ذهن من می باشد اما فکر می کنم این شرایط حداقلی است برای انتخاب یک مدیر یا مسئول در علم امروز مدیریت.

4- از شرط آخر منطقه ای هم که بگذریم باز می بینیم که انتخاب فعلی در حق برخی همکاران فعلی دفتر بامیان ظلم شده است به طور نمونه سید حسین حسینی – معاون بخش نظارت – از آوان افتتاح دفتر بامیان کار کرده است، لیسانس حقوق از یکی از معتبرترین دانشگاههای ایران دارد، روحانی و ملا هم هست که به راحتی از پس کج بحثی های آخوند ها و مردمان سنتی بر آمده است و بر می آید پختگی سن و تجربه کاری اش به حد کافی دارد، تا به حال سه جوان خام و بی تجربه را که به عنوان رئیس دفتر آمده بودند از نظرات سودمند خود مشوره داده و به اصطلاح آنها را رئیس جور کرده است و در حال حاضر نفر چهارم را نیز باید آموزش دهد و در نهایت از جاغوری هم می باشد، چرا به عنوان رئیس انتخاب نمی گردد؟ شاید بگویید که خود را نامزد نکرده است مگر روسای قبلی خود را نامزد کرده بودند؟ مگر آنانی که نامزد کرده ریشخند نشدند؟حسینی این تجربه ها را دارد و خود را نامزد نمی کند آیا حق اش نبود که این بار به پاس این همه زحمات به عنوان رئیس انتخاب می شد گره کار در کجاست؟

5- من هم چنان به ارزش های حقوق بشر وفادار می باشم و بخاطر کارها و فعالیت هایی که در این رابطه خود و همکارانم انجام داده ایم افتخار می کنم و از همین روست که حساسیت نشان می دهم.

6- داکتر سیما سمر شخصیت ارزنده ای هست که هم چنان او را دوست دارم و از نزدیک شاهد تلاش ها و زحماتش برای مردم فقیر هزاره و مخصوصن بامیان بوده ام و او را فردی فارغ از این مسایل پیش پا افتاده می دانم اما در سلسله مراتب فرماندهی که در بحث ترسیم منازعه آموخته ام مسئولیت این تصمیم به نحوی به ایشان ارتباط می گیرد.

7- من نقد عملکرد افراد را همین که به عنوان مسئول، مدیر یا رئیس انتخاب شدند لازم می دانم، این بهایی برای ریاست، کسانی که تحمل نقد را ندارند بهتر است پست و مسئولیت را رها کنند تا از شر نقد راحت باشند، مادامی که ادعای خدمت به مردم در ارگان خدمات عامه را داشته باشند باید عملکردهایش زیر زره بین نقد مردم، جامعه مدنی و ژورنالیستان قرار گیرد.

۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

رئیس دفتر حقوق بشر بامیان

هفت سال را در کمیسیون مستقل حقوق بشر دفتر بامیان کار کردم اکنون هرچند که در آنجا کار نمی کنم اما هفت سال فعالیت برای اهداف و ارزش های حقوق بشری برایم تعلقات خاطری فراهم آورده است که نمی توانم از آن دور باشم.

اخبار و رویدادهای حقوق بشری آن ساحه را تعقیب می کنم و در تماس هایی که با دوستان و همکاران سابق خود دارم جویای احوالات دفتر را هم می شوم.

بیش از یک سال بود که آن دفتر رئیس نداشت و رئیس برحال آن محترم عبدالاحد فرزام هوای کابل به سرش زده بود و در ماموریت کاری کابل به سر می برد و گهگاهی برای سیر و سیاحت به بامیان می آمد و مسئول بخش نظارت آقای حیات الله حیات (ماستر حقوق) به عنوان سرپرست اداره می کرد تا آنکه رئیس سابق جای پای خود را در کابل استوار کرد و بامیان را رها کرد!

و باز هم مدت ها طول کشید، حیات سرپرستی کرد تا اینکه این پست از طریق رقابت آزاد به اعلان گذاشته شد، اینک فردی به نام روح الله فروغ به ریاست این دفتر انتخاب شده است.
وی پیش از این استاد دانشگاه بامیان بود، لیسانس ریاضی داشته و ماستری خود را از هند گرفته است، جوان است و سابقه کار  و همکاری در کمیسیون مستقل حقوق بشر نداشته است و ناگفته نماند که از جاغوری است.

با توجه به تجارب گذشته انتظار داشتم که اینبار مسئول دفتر از بامیان باشد به طور مثال شیخ صادق علی یار از بامیان است، خوش نام است، اهل مطالعه و تحقیق است، تجربه سنی و کاری متعدد دارد و فعال و همکار دایم حقوق بشر می باشد.

و همین گونه اگر بگردیم چنین ویژگی هایی در استادان دانشگاه، فعالین مدنی یا روحانیون و متنفذین هم می توان جست.

رهبری کمیسیون و کسانی که در انتخاب مسئول فعلی دست داشته اند به نظر من مثل گذشته این پارامتر ها را در نظر نگرفته اند.

من مسول فعلی را نمی شناسم و کدام خصومت شخصی هم با ایشان ندارم اما برای دفتری که هفت سال کار کرده ام برای دستاوردهای آن و موفقیت اش دل نگران می باشم و انتظار دارم که نه تنها این دستاوردها حفظ شود بلکه روز افزون هم گردد اما به تجربه دیده ام که اگر مسئول دفتر این ویژگی را نداشته باشد با چالش ها و مشکلات زیادی درگیر خواهد بود، حقوق بشر و ارزش های آن در عمل مسئله ساده ای نیست یک مسئله اجتماعی است که در جامعه سنتی و مذهبی افغانستان و هزارستان مردان  و زنان کاری خویش را لازم دارد که با آن به طرز صحیح برخورد کند.

و متاسفانه تنها دلیلی که به ذهن خطور می کند جاغوری بودن ایشان می باشد و دلم برای مردمان خوب، زحمت کش و ساده بامیان می سوزد که دیگران برای شان تصمیم می گیرند که چه کسی بر آنها ریاست کند مثال های متعدد از ریاست ها و پست های دولتی موجود هست که چنین می باشد نمونه دیگر آن پست ریاست صحت عامه بامیان می باشد.

خانم ریحانه حیدری را از نزدیک می شناسم ایشان خود را قابله معرفی می کند و فکر نمی کنم مدرک رسمی قابلگی از دانشگاه را داشته باشد مگر در مکتب قابلگی دوره های شش ماهه را خوانده باشد ایشان با کمک شوهر خواهر شان داکتر احسان الله شهیر که یکی از مقامات وزارت صحت عامه می باشد به عنوان رئیس صحت عامه تعیین می گردد و مشهور بنام (داکتر ریحانه) می باشد.

داکتر شهیر را می شناسم از مدیران موفق بامیان بود که در دوران سخت و خطیر به عنوان رئیس صحت عامه بامیان کار کرد و دستاوردهای مهمی هم داشت بعد از اینکه از بامیان به وزارت تبدیل شد به نظر من حق ندارد که جایگاه صحت عامه را میراث خویش بپندارد و به اقارب هرچند بی سواد خود بسپارد و مردم بامیان خود در این مدت از نزدیک سوء مدیریت این خانم را شاهد می باشند و این خانم هم متاسفانه از جاغوری می باشد.

 نمونه دیگر هم ریاست معارف و محمد رضا ادا می باشد وضعیت کیفی تعلیم و تربیت و آشفتگی های آن چیزی نیست که پنهان باشد و متتاسفانه این فرد نیز با لابی گری های خویش سالهاست که این پست را علی رغم مخالفت های جدی مردم حفظ کرده است.

تنها دوستان جاغوری نیستند که مدیریت هایی کلان بامیان را با نداشتن ویژگی و صلاحیت تصرف کرده اند، دیگر ریاست ها هم مثل ریس دانشگاه بامیان که از بهسود هست چنین می باشد در انتخاب و گزینش پست های دولتی داکتر حبیبه سرابی را علی رغم اینکه از نزدیک شاهد تلاش ها و دلسوزی های شان برای بامیان بودم مقصر می دانم، حداقل می توانست این تقرری ها را قبول نکند!

من عقیده دارم کسانی برای مدیرت های کلان بامیان و هزارستان انتخاب گردند که شایستگی، اهلیت، دانش و تجربه این کار را داشته باشند و ترجیحن مردمان بومی باشند در کارشان موفق تر خواهند بود از  نهاد های مدنی بامیان اعم از نهادهای منتخب مردم، فعالین مدنی و رسانه انتظار دارم که خاموش نباشند رفتار و کردار حاکمان و مسئولین را نظارت کنند این حق آنان است و آنان چشم و گوش مردم هستند عموم مردم که اطلاع و آگاهی ندارد آنان اجازه ندهند که هر بی لیاقتی بر آنان حکم براند، چور، چپاول و اختلاس کند، با سوء تدبیر خویش خرابکاری ها کند و بامیان را محلی برای کسب تجربه کاری خود برگزینند!

۱۳۹۲ تیر ۱۶, یکشنبه

درخواست کمک به هموطن دردمند

در ادامه پست قبل دو دوست برایم کامنت گذاشته اند، یکی این لینک را در توضیح کاملی در روئت هلال اول ماه قمری و اختلاف فتاوا ارسال کرده است.

دومی دوست دیگری هست که سال گذشته از این حقیر تقاضا کرده بود که مادری دردمند و مهاجر در یکی از شفاخانه های مشهد به دلیل عدم توان مالی بلاتکلیف مانده است آن درخواست، آدرس و شماره تلفن آن مادر را در وبلاگم نوشتم که خوشبختانه دوستان خیرخواه با ایشان تماس گرفته و مشکل شان را حل کرد، این دوست بازهم تماس گرفته که فرد دیگری با همان وضعیت تقاضای کمک کرده است دوستانی که تمکن مالی دارند می توانند در اینجا کامنت بگذارند تا این دوست خواننده ام با وی در تماس شود و آدرس و شماره تلفن آن فرد نیازمند را در اختیار ایشان قرار دهد.

۱۳۹۲ تیر ۱۵, شنبه

شروع و ختم رمضان

معمولن هر ساله شروع و ختم ماه رمضان بین مسلمانان اختلاف دیده می شود و علت هم فتوای مجتهدین و مراجع است و ... برای من همیشه این سوال بود که با این همه ابزار و تکنولوژی پیشرفته چطور این ملت هنوز بر سر کوه و تپه می روند تا ماه را ببینند.
این سایت را دوست خوبم استاد امینی چندی پیش در فیس بوک خود لینک داده بود که جنتری بر اساس ماه را دقیقن بر اساس محاسبات علمی نشان می دهد.