۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

استرالیا و ویزای دانشجویی

خیلی وقت ها که این جا راه می رم و امکانات تحصیل و زندگی را که می بینم غبطه می خورم به دوستان تحصیل کرده، هنرمند و اهالی فرهنگ جامعه مان که خیلی هایشان در وطن یا در ایران روزگارشان به بطالت می گذرد و از استعداد و توانمندی شان کسی استفاده نمی کند و در جامعه مملو از فساد اداری افغانستان گیر مانده اند و راه چاره ای ندارند؛

اینجا هم که مملکت هفتاد و دو ملت هست، هیچ کس بر کس دیگر برتری ندارند و این سوابق مختلف فرهنگ ها و ملیت ها باعث افتخار این کشور می باشد و خوشبختانه هزاره ها توانسته اند جمعیتی در حدود یک صد هزار نفر را تشکیل دهند و بنام هزاره های استرالیا یک هویت مشخص پیدا کرده اند
و گویش هزارگی را به عنوان یک زبان در ساختارهای اداری اینجا رسمیت دهند و در سیستم ترجمانی می پرسند به کدام زبان تکلم می کنی؟ اگر بگویی هزارگی شما را مستقیمن به مترجم هزارگی وصل می کنند، بگذریم از اینکه گاهی وقت ها من حرف های مترجم هزارگی را که بیشتر دوستان کویتگی هستند نیز نمی فهمم؛

اما متاسفانه جمعیت هزاره های اینجا بیشتر طبقه کارگر اند که ریسک کرده و دل به دریا زده اند و اینجا هم بیشتر به کارگری مشغول اند تا استفاده اعظمی از ظرفیت علمی و پژوهشی و اینجاست که آرزو می کنم کاش تعداد زیادی از تحصیل کرده های ما نیز مانند این دوستان کارگر این ریسک را می کردند و خود را به اینجا می رساندند اما حالا فکر می کنم دیر شده و توصیه نمی کنم که این خطر را به جان بخرید؛

یک راه کم خطر تر را نشان می دهم اگر دوستان علاقه مند باشند؛ آن هم درخواست ویزای دانشجویی است.

در دانشگاهی که من درس انگلیسی می خوانم می بینم عده زیادی از دانشجویان خارجی هم رفت و آمد می کنند و دیده ام که بخش عمده دانشجویان این دانشگاه را دانشجویان خارجی تشکیل می دهند سایت دانشگاه را مروری کوتاه کردم دیدم که دوستان افغانی هم واجد شرایط هستند برای درخواست در این دانشگاه.

اول که باید در خواست به دانشگاه روان کنید با توجه به رشته تحصیلی یا کورس مورد علاقه تان که از لیسانس تا دکترا در آن موجود است، بعد از خانه پری فرم های الکترونیکی آن و ارسال درخواستی به دانشگاه، آنها این درخواستی را مرور و بررسی می کنند اگر واجد شرایط بودید از جمله توانایی پرداخت هزینه های دانشگاه و نمره آیلتس که بستگی به کورس یا رشته مربوطه دارد به شما پذیرش می دهند بعد باید به سایت وزارت مهاجرت مراجعه کنید و درخواست ویزای دانشجویی کنید، البته شرایط آن در نگاه اول غامض و پیچیده است اگر مصر باشید حتمن موفق خواهید شد.

و بعد از اینکه ویزای خود را دریافت کردید و مشغول تحصیل شدید این حق را دارید که برای ویزای دایمی درخواست بدهید و این بستگی به کیس تان خواهد داشت.

در قدم اول یک صورت حساب بانکی نشان دهید که 30 الی 40 هزار دالر در حساب تان دارید یا در گردش هست و بعد نمره آیلتس تان بالاتر از 6 باشد و قدم دیگر پشتکار، صبر و حوصله تان در ارسال فرم های درخواستی و پیگیری مراحل آن و از من هم زیاد سوال نکنید که من هم مثل شما این سایت را فقط مرور کوتاه کردم، فکر می کنم اگه به این سایت و لینک های مربوطه آن به دقت بنگرید و مطالعه کنید پاسخ تمام سوالات تان را خواهید یافت.
از هزینه آن هم زیاد هراس نداشته باشید برای یکبار که صورت حساب بانکی را نشان دهید که این مبلغ در حساب تان هست کافی است و بقیه مصارف دانشگاه را هم یک جا از شما نمی گیرند می توانید کم کم بدهید و ویزا که برای تان صادر شد حق کار هم در اینجا خواهید داشت.
این آدرس دانشگاه ویکتوریا هست.

می توانید قسمت دانشجویان خارحی را مطالعه کنید و از همان جا شما را به سایت وزارت مهاجرت راهنمایی خواهد کرد، البته این یک مثال هست و الا دانشگاههای متعددی در همین ملبورن و دیگر شهرهای استرالیا وجود دارد که شرایط تقریبن مشابهی دارد.

یک نکته دیگر که مراقب باشید که سایت ها و موسسات مختلف تبهکاری هم وجود دارد که به بهانه های مختلف ادعا می کنند که می توانند ویزا برای شما بگیرند و درخواست می کنند که فلان مبلغ را برای راجستر شدن و ... پرداخت کنید.
آدرس سایت وزارت مهاجرت را نیز می آورم که تنها معلومات دقیق را از این آدرس بگیرید.


۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

به بهانه کنسرت بامیان

قرار است تا ساعاتی دیگر کنسرتی در بامیان با شرکت آریانا سعید و چند هنرمند دیگر برگزار گردد.

جناب آقای عبدالعظیم برهانی تا جایی که از نوشته های وبلاگ اش خوانده ام یک طلبه بامیانی هست که در حوزه علمیه قم و موسسه مربوط به مصباح یزدی درس می خواند و هنوز بامیان را فراموش نکرده است و هر از گاهی به بامیان سفر می کند و بر می گردد و از معدود طلبه هایی هست که وبلاگ می نویسد و با اینترنت از قدیم آشنا هست در وبلاگ و صفحه فیس بوک اش درباره این کنسرت به شدت موضوع گیری کرده و آن را پروژه غرب برای زدودن ارزش های اسلامی و دین و دیانت نامیده و به علما و روحانیت و مردم دیندار بامیان هشدار می دهد که وظیفه و رسالت اسلامی خویش را انجام دهند و نگذارند که این مرعوبین با دهن کجی خون شهیدان تان را زیر پا کند.

جناب آقای برهانی، من شما را درک می کنم که چنین بنویسد من هم سالهای مدیدی را در قم زندگی کرده و درس خوانده ام اما نه حوزه علمیه، البته دانشگاه جمهوری اسلامی هم فرق چندانی با حوزه علمیه نداشت؛ دروس ایدیولوژیک، بسیج دانشجویی، حراست، نماینده رهبری و ... همه جا را تحت کنترل داشت؛ خوب این فضا نتیجه اش می شود انصار حزب الله!

و بیش از هفت سال هم در بامیان زندگی کردم، حساسیت دینی و علمای آنجا (علمایی که خوشبختانه ایران را درک نکرده بودند) را هم می شناسم، برایم جالب بود با آنکه مردم مسلمان اند و دیندار اما حساسیت چندانی با موسیقی ندارند و از آن لذت می برند کم کم پی بردم اینجا جمهوری اسلامی نیست و می توان هم مسلمان بود و هم شاد بود، هم روزه گرفت هم محرم را تجلیل کرد هم نوروز را هم میله بند امیر را داشت و هم از مزاری بزرگ یاد کرد و هم جشن عروسی و شادی برگزار کرد،

 البته این را به یاد داشت که مردم بامیان خاطرات تلخ و ناگواری از قتل عام، چور و چپاول، غارت، آتش گرفتن خانه هایشان، فرار با پای پیاده از طریق کوههای بابا را که عاملین محلی اش را هم می شناسند به خوبی به یاد دارند اما عمدن با جوانمردی تمام از آن یاد نمی کنند و فصل جدیدی از زندگی شان را با امید آغاز کرده اند و این مردم زجر دیده نیاز دارند که لحظه ای شاد باشند و لبخند را به جای آن همه اشک و اندوه باید جایگزین کرد.

شما از سالروز رشادت هزاران دلیرمردانی یاد می کنید که از مقابل بودا به مزار رفتند و هرگز برنگشتند و بعد سالروز ... اگر با چنین حسابی به گذشته برگردید هر روز این مردم توام با درد و رنج و عزا بوده است پس بنائن هیچ روز را نباید شاد بود، دوست عزیز مثل هزارگی داریم که غم و شادی برار هم اند، بر گذشته متوقف نمانید بر امروز و آینده فکر کنید!

شما می گویید پروژه غرب و غربی ها هست خوب بیاد دارید که همین غرب و آمریکا بود که مردم ما را از یوغ طالب و کشتار و قتل عام آنها نجات داد در پیام اخیر حکمتیار به خوبی به این موضوع اشاره شده است، نفرت از غرب و آمریکا شعار و پروژه ایران و طالبان هست ورنه خدمات آمریکا و غرب برای مردم ما فراموش ناشدنی هست و برای همین موضوع هزاره ها خواهان تداوم حضور و پایگاه دایمی آمریکا در افغانستان هست؛ نا خواسته و ناآگاهانه شعار های ایران  و دشمنان این مردم را تکرار نکنید اگر این بار غرب و آمریکا هم از ما روی گردان شود حکمتیار و طالبان در کمین اند تا دوباره حمام خون به پا کنند، آن وقت جمهوری اسلامی به درد این مردم نخواهد خورد.

دوست عزیز من همین بابه محسنی را که در حوزه علیمه قم و نجف درس نخوانده ترجیح می دهم به آیت اللهی از آن سرزمین که با افکار تندروانه خود زندگی آرام این مردم را بهم بریزد، بابه محسنی هم شیخ است و هم به قول خودش دموکرات؛ هم روضه می خواند و هم بذله گو هست و جوک می گوید و مردم را می خنداند هم با روحانیون است و هم با لورا بوش خوش و بش می کند با این پیام های از آن طرف مرز این ملای محلی را هم گیج نکنید که موضعی خلاف مردم بگیرد!

من اینک بیش از یکسال است که در استرالیا در یکی از سرزمین های با فرهنگ غربی زندگی می کنم در اینجا هم دیسکو هست و هم نایت کلب و هم شب های ویکند دارند هم ملبورن شو گراند اش هم همیشه برنامه های شاد و موسیقی و رقص دارد، پلیس اینجا هم مراقب است که کسی مست رانندگی نکند تا مزاحمت نکند برای دیگران همین و بس!

نه آسمان به زمین آمده، نه زمین چاک ورداشته است و نه قهر خدا بلکه برعکس هر روز نعمت خداوند از زمین و آسمان می بارد و روز به روز قیمت ارزاق عمومی و میوه جات ارزان تر می شود.

برادر عزیز کمی بیشتر فکر کنید این طرز نگاه به همان اسلامی که عقیده داری هم فایده نخواهد داشت، چنانچه خود بهتر از من می دانی متاسفانه روند بیزاری و نفرت از دین و دینداری در بین جوانان در افغانستان و نیز بامیان در حال گسترش است و این نوع تفکر حضرتعالی این روند را تسریع تر می کند اگر دل در گرو دین و ایمان جوانان و مردم داری خوب تر آن است با شادی جوانان مخالفت نکنی با شادی شان همراه باشی به هنر و فرهنگ شان احترام بگذاری و بدین ترتیب آنچه از متن و جوهره اصلی دین است برای شان آگاهی دهی و جوانان تشنه آگاهی را معلومات دهی نه آنکه از دور دست محکوم کنی و رسالت تعیین کنی!

اسلام را برای مردم این قدر تنگ، سطحی و بسته که با شادی، تفریح، نشاط مخالف است معرفی نکنید بلکه عمق و درون اسلام را بیشتر معرفی کنید اگر می توانید ورنه نه خود را خسته کنید نه برای مردم زحمت فراهم کنید.