۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

دغدغه های اینجا

اجازه خواست تا در کنار ما بنشیند و همراهانمان هم با روی گشاده پذیرفتند چون هم زبان و هم وطن بود من که از شدت حمله میگرنی ام چشم هایم را بسته بوده و دراز کشیده بودم صحبت هایشان را می شنیدم ما در یک پارک جنگلی که دریاچه ای با صفا داشت رفته بودیم، می گفت زمانی در افغانستان آرزو داشته که مرغابی را از نزدیک ببیند حالا مرغابی های اینجا با خیالی راحت در اطراف ما چرخ می زنند و دوستان گفتند که احساس امنیت اینجا حتی در حیوانات و پرندگان تسری کرده و آنها از آدم ها نمی ترسند بعد پرسید که قدیمی هستید یا نو آمده پاسخ دریافت کرد که نو آمده ایم و خودش گفت که چهارده سال است که اینجاست و ادامه داد که اینجا مشکلات زیادی دارد که به ظاهر دیده نمی شود مشکلاتی که برای انسان تشویش ها و نگرانی های روانی ایجاد می کند و مثال زد که فرزندان ما افغان ها که اینجا بزرگ می شوند و در مکاتب و مدارس اینجا درس می خوانند روز به روز با خواسته ها و اندیشه های والدین شان فاصله خواهند گرفت و مطابق فرهنگ این سرزمین رشد خواهند کرد و بین والدین و فرزندان این شکاف ایجاد خواهد شد و ...

کم کم من هم از حالت دراز کش برخواستم و برایم جالب بود که یک کسی که چهارده سال است اینجا زندگی می کند و سه فرزند مکتب رو دارد و نه سال است که خانواده اش اینجاست چنین تجربه ای را نقل می کند، البته این نگرانی را به کرات از دوستان افغانی اینجا شنیده ام که چنین شکایت هایی را مطرح می کنند که من به آنها یادآور شده ام که اگر آنها در تربیت فرزندان شان نقش فعال را داشته باشند یعنی وقت بگذارند و با آنها رفیق باشند و ارزش ها و داشته های مثبت فرهنگی و اعتقادی شان را به آنها منتقل کنند جای نگرانی نخواهد بود و ... 

تجربه افغان ها به ویژه هزاره ها در سرزمین استرالیا و نگرانی شان در برخورد با این فرهنگ به ویژه در مورد زنان و اطفال شان یک دغدغه جدید است که گریبانگیر خانواده هاست و البته برخورد کردن با این وضعیت هم متفاوت است بعضی ها سخت گرفته اند، بعضی ها رها کرده اند و بعضی ها فقط به پول چسپیده اند و ...

روی این موضوع می شود بیشتر سرمایه گذاری و کار کرد اگر خدا بخواهد قصد دارم در این خصوص بیشتر کار کنم.
Top of Form