دیشب در بحث "کنکاش" تلویزیون طلوع یکی از مهمانان هزاره گفت: ادامه وضعیت جاری (حذف هزاره ها از حکومت و تک قومی شدن کابینه) کشور را به دهه 90 و جنگهای قومی پیش خواهد برد!
من که تحلیل گر و کارشناس نیستم اما به عنوان یک شهروند یا باشنده این آب و خاک فکر می کنم، چنین تصویری هم درست نیست، چرا ما به دست خود آنچه که تاکنون در این هشت ساله بدست آوردیم، خراب کنیم و به سوی دوران پر از الم، فاجعه و درد حرکت کنیم یا دورنمای ما بدان طرف باشد؟
چرا ما وضعیت را به سوی رادیکالیزه شدن و افراطی گری سوق می دهیم؟
در طول هشت سال گذشته آقایان نشان دادند که اگر معاون یا وزیر عدلیه، فواید عامه، ترانسپورت، معدن، مبارزه با مواد مخدر، زراعت، پلان و ... باشند برای من هزاره هیچ کاری نکردند و نخواهند کرد.
آقایان! مشکل را از طریق رایزنی، لابی گری و بازی های سیاسی حل کنید، مردم بیچاره را درگیر نکنید، اگر خیری به ما نرسانده اید لااقل شر مرسانید!
۱۰ نظر:
سلام به نظر من اگر این تعصبات نبود همه ی مهاجرین میامدند
من هم یکی که به خاطر امکانات ندادن به هزاره ها و جلوگیری عمدی از ابادی مناطق هزاره جات نمیتوانم بیایم
اگر تعصب را دولت کنار بگذارد همه در مقابل طالبان هم موضع خوبی خواهند گرفت
همه مردم از جنگ خسته شده اند و هیچ لازم نیست که باز مردم خود را گروگان گپهای بی معنی بسازیم.طوریکه دیده میشود اکثر رهبران بغم خود هستند نه بدرد مایان.
ما به همبسته گی ضرورت و از تفرقه ملی خیلی رنج برده و دیگر به گپهای خود سرانه بعضی اشخاص ضرورت نداریم.
سلام
تحلیلی جالب و خوبی نمودید، براستی که همه اقوام افغانستان به خصوص ما مردم همیشه از معامله گری های رهبرانمان شکست ها خوردیم و اینها بجای خوشی و سعادت مردم به فکر زر اندوزی و عیاشی خویش می باشند و آن روزی که من و تو دیگر پشت اینها نه ایستیم، روز سعادت، نیکی و پیشرفت ما خواهد بود.
به امید آن روز
نظری عزیز سلام!با احترام فراوانی که برایت دارم این نظروابراز عقیده ات کمی احساساتی است ونقد جدی بالای آن دارم که در جایش مطرح خواهم کرد شما اگر حرف آن نماینده را عمده دیده اید حرف یون را هم در نظر بگیرید،فکر نمی کنید جنگ قومی را در بهسود تجربه کردیم؟.شاد کام باشی.
حق باشماست
چند وزارت فرقی به حال نمی کند
یه روز شهید مزاری بزرگ گفت: خواست ما چند پست نمایشی نیست خواست ما مشارکت در تصمیم گیری است
خواست ما مشارکت در تصمیم گیری است
ما دومین قوم بزرگ کشور هستیم وفقط چهار درصد در بدنه دولت حضور داریم وفقط چهل نماینده در پارلمان داریم
دوستان کارد به استخوان رسیده دیگر مشکل ما با چند پست نمایشی حل نمیشود
راستی دیوانگی چیست؟عنوان مطلب جدیدم است
منو از نظراتت بی بهره نگذار
فشار از بالا و چانه زنی از پایین یکی از تکنیکهای مرسوم در روند رسیدن به حد اقل مشارکت قومی در جوامع مختلف است. در دوران جهاد فشار از بالا با نیروی نظامی امکان پذیر بود و غالبا جواب می داد. در شرایط فعلی اهرمهای فشار از حالت نظامی به حالت سیاسی تبدیل شده است ولی متاسفانه کسانی که بازیگر اصلی این نقش هستند از قدرت و قابلیت مانور کافی برخوردار نیستند از همین روست که جسته و گریخته رهبران سیاسی افسوس قدرت نظامی ازدست رفته را می خورند و یا تهدیدهای اینگونه می کنند. اگر چه نفس این تهدیدها به دلیل اینکه عملی نیستند و موجب بازگشت به گذشته هم نمی شوند خیلی هم بد نیستند و در خلاء قدرت سیاسی تاثیر گذار گاهی می تواند عامل ایچاد فشار از طریق تهییج افکار عمومی یک گروه اجتماعی باشد. باید در نظر داشت که مضراتی هم دارد از قبیل ایجاد بد بینی نسبت به این گروه اجتماعی در کالبد اصلی جامعه.
باسلام
عيد مبعث پيامبر رحمت و آگاهي بر شما دوست عزيز و گرامي مبارك باد!
اميد وارم كه هميشه در سايهي حق در همه ساحات زندگيت موفق و سر بلند باشيد
صرف خواهیش درست قلب پاک و عمل با وجدان و خوب برای مردم بیچاره ما ضرورت است و تمام تفرقه اندازی جز محرومیت بدبختی اوره گی ثمری دیگری ندارد.
سلام نظری عزیز
تحلیل خوبی بود هم از ماست که بر ماست و هم حذف سران جزء برنامه است
ارسال یک نظر