۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

خدا حافظ بامیان

چند وقت پیش با انبوهی از غم و غصه مجبور شدم بامیان را ترک کنم.
دلایل این ترک بماند در فرصتی دیگر.
نزدیک به هشت سال در بامیان زندگی کردم، و نزدیک به 5 سال هم بیش از 800 پست از درد، رنج، امیدها و شادی های مردم این خطه از سرزمین ام در قالب نوشته های شخصی اما با پیام ها خاص و صادقانه نوشتم و منتشر کردم.
بیش از دو دهه از بهترین ایام عمرم در غربت گذشت و از غربت خاطره خوش ندارم، خوش بودم که در دامن میهن زندگی می کنم و هر لحظه اش برایم نیکو بود.
با این صفحه خواستم روایتگر مستقیم وضعیت زندگی مردم ام در بامیان و هزارستان باشم و فکر هم نمی کردم بازهم غربت را تجربه کنم اما بازهم مجبور به این کار شدم.
اکنون چندین هزار کیلومتر با بامیان فاصله دارم؛ بامیان را و شما خوانندگانم را تا اطلاع ثانوی به خدا می سپارم و خودم را نیز!
اگر با برخی نوشته هایم رنجیدید طلب عفو و بخشش دارم اگر مورد توجه تان واقع شد التماس دعا دارم.
ان شاء الله اگر عمری باقی بود بازهم خواهم نوشت.
تا آن روز!