۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

رفتار معلم

علی ظفر شهیدی یکی از معلمین فعال در حصه اول بهسود است، او سالهاست که معلم است و اکنون مدیر یک مکتب صحرایی است که به گفته خودش حتی خیمه هم ندارد او در ضمن ورکشاپ حقوق بشر که بحث حقوق اطفال در آن جریان داشت خاطره ای را نقل کرد.
 ساختمان جدید لیسه استقلال، حصه اول بهسود

او گفت: 40 سال پیش شاگرد لیسه استقلال، حصه اول بودم، آن موقع معلمین ما از جلال آباد و مشرقی می آمدند، کت و شلوارهای اتو کشیده داشتند و با بوت های رنگ شده خویش روی چوکی لم می دادند و سیگرت می کشیدند و قدم می زدند، من به اتفاق چند همکلاسی ام نان خشکی که صبح ها از خانه برای خوراک چاشت با خود می آوردیم در بازار "دان آو دوله" (دهن آبدره) به یک قران می فروختیم و آنرا دو عدد سیگرت بی فیلتر "کیدو" می خریده و می کشیدیم و خیلی لذت می بردیم!

این سیگرت کشیدن ام 18 سال به طول انجامید از دوازده سال پیش که خودم معلم شدم، سیگرت کشیدن را ترک کردم و نخواستم که شاگردان من از این عمل تقلید کنند.

درس آموخته شده

در لیسه عالی سنگشانده بهسود با معلمین جلسه تدارک ورکشاپ حقوق بشر را دایر کرده بودیم، لیست مدعوین به کمک آنها تهیه کردیم، هم چنین از آنها کمک خواستیم که مکان و زمان جلسه را در دعوت نامه ها نوشته کنند، آخر کار خواستیم که نام مدعوین را در دعوت نامه ها نوشته کنیم، بنا به تجارب قبلی برای اینکه مطمئن شویم این کار مطابق لیست می باشد یکی از همکاران به من اشاره کرد که این کار را انجام دهم و من پذیرفتم، یعنی نگذاشتیم این کار را معلمین کنند.

ساختمان لیسه عالی سنگشانده حصه دوم بهسود که به کمک پی آر تی ترکیه ساخته شده است

معلم رضا یکی از معلمین فوق العاده فعال، جوان و باهوش این جمع بود، او به خیلی از مسایل از جمله حقوق بشر به دیده شک می نگریست و در صحبت خصوصی با من که بلافاصله بعد از این کار انجام شد، گفت شما که شعار حقوق بشر می دهید، چرا نگذاشتید معلمین لیست مدعوین را در دعوت نامه ها نوشته کنند؟، شما به ما اعتماد نکردید؟ حقوق بشر این است؟

من که در همان لحظات اول، بازی را به حریف باخته بودم، چیزی برای گفتن نداشتم و ما از این رفتار خود درس بزرگی آموختیم.

۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه

گندم درو

 خدا قوت، بابه زوار، این عرق خیلی ارزش داره!



پایان کار نزدیک است

عکس ها را امروز از قریه سرآسیاب گرفتم.

به سواتی

در بهسود، کارگاه آموزشی حقوق بشر را دایر کرده بودیم در حین کار گروپی درباره علل خشونت یکی از شرکت کنندگان که خود یک معلم بود چنین نوشته بود. "به سواتی".
بعد که پرسیدم، فهمیدم منظورش "بیسوادی" است.

متأسفانه در سیستم تعلیمی افغانستان دقت کافی در املاء کلمات و دستور زبان فارسی صورت نمی گیرد، در نوشته های بسیاری از باسوادان و به اصطلاح کسانی که ادعا دارند چنین اشتباهات فاحشی را می توان به وفور دید.

غلط املایی حتی یک کلمه و عدم دقت در انشاء جملات برای انسان، بویژه افراد نخبه می تواند نتایج زیان باری به شخصیت وی به بار آورد، خوب است در این باره بیشتر دقت کنیم.

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

خشکسالی در هزارستان

در قریه پای هلمند بهسود که چسپیده به کوههای بابا هست از میان کشتزار های گندم و رشقه که راه می رفتم انبوهی از ملخ، جیرجیرک و موش کور هم از جای شان پراکنده می شدند.
مردم آن ساحه هم فغان شان از خشکسالی بر آمده بود، سال گذشته برف کمی باریده بود و آب دریای هلمند هم خیلی کاهش یافته بود.
بسیاری از جوی ها، چشمه سارها و ناهورها خشک شده بود و مردم می گفتند سالی که برف و بارش نیاید این آفات هم زیاد می شود (سنگ ده پای لنگ) مردم هم چنان تماشا گر تلف شدن و انبار کردن محصولات کشاورزی شان توسط موجودات مزاحم بنام موش کور و ملخ بودند و هیچ کاری کرده نمی توانستند.



از یکی از آنها پرسیدم که کدام حیوان دشمن این هاست، گفتند مار و تازی موش و اکنون زور آنها هم به این ها نمی رسد.
ریاست زراعت و دیگر موسساتی که در قسمت کشاورزی کار می کردند هم به این منطقه هیچ سری نزده بودند.
از آنها پرسیدم که اگر وضع به همین منوال ادامه یابد چه می کنند گفتند مجبورند کوچ کنند و به کابل یا دیگر شهرها بروند.
این مشکل را با یکی از دوستان که متخصص کشاورزی است در میان گذاشتم او گفت: آنها می توانند به ریاست های زراعت مراجعه کنند داروهایی برای این موجودات موجود است و نیز فیل مرغ دشمن خوبی است برای چنین ملخ هایی.

خشکسالی امسال تمام مناطق هزارستان را فرا گرفته است، کشاورزی سنتی ما که وابسته به کشت للمی و یا چشمه ها و جوی هایی است که از کوههای بابا سرچشمه می گیرد امسال لطمه شدیدی را خواهد دید.
هزارستان در حال تخلیه نفوس است اگر کدام فکری نشود، سالهای آینده این خطه خالی از سکنه خواهد شد.

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

مسئولیت شهروندی

روز پنجشنه حین ملاقات داکتر سمر از دانشگاه بامیان، دانشجویی داکتر را مورد خطاب قرار داد که بامیان و مردم آن در فقر و بیچارگی به سر می برند و ... چرا شما از حقوق آنها دفاع نمی کنید؟ و نیز عده ای دیگر از دانشجویان از مشکلات دانشگاه شکایت ها کردند.
داکتر در جواب آنها گفت: دادخواهی تنها وظیفه من یا کمیسیون مستقل حقوق بشر نیست، ما بار بار اینکار را کرده ایم، شما هم در این باره مسئولیت دارید، مسئولیت شهروندی دارید. 

به راستی به واژه "شهروند مسئول"، فکر کرده ایم؟ 
ما در قبال جامعه ای که زندگی می کنیم چقدر احساس مسئولیت می کنیم؟
فقط داد زدن و همه کاسه کوزه ها را بر سر حکومت خراب کردن و خود را مبرا دانستن کاری است درست؟

من فکر می کنم کسانی که فقط چنین کاری می کنند (منفی بافی  و مردم را ناامید ساختن) چند گروه بیش نیستند،
یا کسانی اند که پروژه دارند و مکلف اند
یا کسانی اند که خود و خانواده شان در کشورهای خارجی زندگی مرفی دارند، پاسپورت، کارت شهروندی، حق کار و سایر حقوق و مزایا برخوردارند
یا کسانی هستند که در داخل زندگی می کنند و تحت تأثیر دو گروه فوق همان حرف ها را تکرار می کنند،

روی سخن من هم همین گروه سوم هست، بیایید این فرض را در نظر بگیریم، آنقدر گفتیم و توی سر این نظام و حاکمیت ضعیف و لرزان زدیم که سقوط کرد باز دور باطل جنگ، خشونت و آوراگی شروع خواهد شد و هر آنچه در این چند سال بدست آوردیم به باد فنا خواهد رفت، پس کی ضرر خواهد کرد، به طور قطع مردم، ما و کسانی که سالها درد غربت را چشیده ایم و اینک با زن و بچه به کشور بازگشته ایم ضرر خواهیم کرد، پس بر ماست که برای پیشگیری از چنین وضعیتی ضمن منتقد بودن به اوضاع راضی به سقوط هم نباشیم و مسئولیت شهروندی و مدنی خود را برای حفظ ارزش های بدست آمده و کمک به حل مشکلات و ارایه راه حل ها ادا نماییم.

۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

با داکتر سمر

 چندی روزی است که داکتر سیما سمر مهمان ما در بامیان است، هرچند این سفر داکتر غیر رسمی است و داکتر برای   استفاده از طبیعت زیبای بامیان در اینجا آمده است اما ملاقات ها و دیدارهایی هم داشته است که از آن جمله شرکت در محفل چهلمین روز شهادت جواد ضحاک، نشست با جامعه مدنی و رسانه ها، دیدار از دانشگاه و صحبت با دانشجویان، مصاحبه با تلویزیون ملی، دیدار با کودکان آشیانه و ...

 جلسه با نهادهای مدنی و اصحاب رسانه در سالن نوربند قلا

 در چهملین روز شهادت شهید ضحاک، جمعیت بی شماری اشتراک داشت، نظم این جلسه نیز بی نظیر بود


 داکتر در این محفل با سخنان کوتاهی گفت جواد اولین و آخرین قربانی راه عدالت خواهی نیست؛ ما باید آماده باشیم برای ادامه دادن راه او که همان عدالت خواهی است، وی افزود اقلیت ها بیشتر می توانند از  ارزش های جهانی مانند حقوق بشر مستفید شوند و از این طریق می توانیم خواهان حق برابر با دیگر اقوام شویم وی در پایان تأکید کرد اگر ما متحد باشیم، هیچ کس نمی تواند حقوق ما را پایمال کند.



 دیدار از دانشگاه و صحبت با دانشجویان، داکتر سمر یکی از موسسین دانشگاه بامیان می باشد به دانشگاه بامیان و دانشجویانش علاقه زیادی دارد.

و دیروز در بند امیر

۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

یاد آوری دستاوردها!

حکایت اول:
چندی پیش با داکتر رفیع الله بیدار  و  انجینر عبدالقادر رحیمی روسای دفاتر کمیسیون مستقل حقوق بشر در جلال آباد و هرات که میهمان ما در بامیان بودند گفتگویی راجع به بامیان و محرومیت آن و مقایسه آن با جلال آباد و هرات انجام دادم.
هردوی این میهمانان بر محرومیت، تبعیض و فقر بامیان صحه می گذاشتند اما داکتر بیدار معتقد بود حکومت های سابق مدیون بامیان اند وی بخشی از انکشاف در جلال آباد را نتیجه سرمایه گذاری بخش خصوصی بویژه سرمایه داران آن ساحه می دانست و معتقد بود که باید سرمایه داران هزاره به جای سرمایه گذاری در پایتخت به بامیان بیایند و در رشد بامیان سهم بگیرند.
رحیمی انکشاف در هرات را نتیجه قرار گرفتن آن ولایت در شاهراه حیاتی که به دو بندر در دو کشور همسایه می شود می دانست.
داکتر بیدار انکشاف جامعه مدنی، نیروی انسانی و زنان در بامیان را ارزنده تر از انکشافات فیزیکی جلال آباد می دانست.

حکایت دوم:
چند روز پیش نزدیکی غروب آفتاب سوار بر موتر سایکل بودم، عینک آفتابی را برای جلوگیری از ورود گرد و خاک معمولن در هنگام موتر سواری به چشم می زنم، متوجه شدم که هوا تاریک است، چراغ موتور سایکل را روشن کردم، بازهم دیدم که هیچ تغییر نکرد و هم چنان دید کم است، با خود می اندیشیدم و فکر می کردم که شاید چراغ موتر سایکل خراب شده است، یک لحظه موتر را پارک کردم که چراغ را بررسی کنم، عینک را پس زدم دیدم که یکباره همه جا روشن شد و دیگر نیاز به چراغ نبود، به خودم خیلی خنیدیدم!

نتیجه:
هوشیاری و بیداری در مقابل حق تلفی ها، تبعیض ها، بی عدالتی امری کاملن پسندیده و معقول است، بالا کردن صدا و جدال دایمی برای گرفتن حق در شرایط امروزی که هرکس امکانات را به طرف خود می کشد نیز لازم است و ضروری اما بی انصافی، سیاه نمایی و یا به قول امنیتی ها سبوتاژ یا به قول ایرانی ها تشویش افکار عمومی فکر می کنم خوب نیست، دایمن نق زدن بدون همکاری و مشوره در حل مشکلات جامعه هم خوب نیست.

من در مرکز بامیان زندگی می کنم، نه برق داریم و نه آب و ماهیت کاری من و همکارانم طوری است که حداقل ماهی یکبار به 17 ولسوالی زون هزارستان (ولایت بامیان و  ولسوالی لعل و سرجنگل ولایت غور تا مالستان ولایت غزنی و چند ولسوالی در ولایت میدان وردک و ولایت پروان) سفر می کنیم، در قریه های دور دست می بینیم که پروژه های کوچک موسسات مختلف سبب شده است که زندگی آنها آسوده تر شوند، بسیاری از قریه ها را دیده ام که به آب صحی- لوله کشی شده از منبع چشمه تا محل مصرف- و نیز برق با توربین های کوچک دسترسی دارند، امروزه کمتر قریه ای را بدون دیش آنتن می بینید و هم چنین ساختمان های عصری مکاتب و کلینیک ها، اعمار سرک و ...

من معتقدم با حفظ هوشیاری در قبال ضایع شدن حقوق مان از دستاوردهای بی نظیرمان که در طول تاریخ این مردم بی سابقه بوده نیز باید یاد کرده و سپاسگذاری نمود، خود نیز در بازسازی و انکشاف جامعه خود مسئولیت بر عهده گیریم و عینک های دودی خود را کنار زنیم  که مباد چهره ما یک چهره دایمن نق زن و ناشکر جلوه کند.


۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه

نظر یک خواننده

یک خواننده فرهیخته در پست قبلی نظراتی را در بلاگفا ارسال کرده است، جهت اهمیت این نظرات، توصیه می کنم شما هم آن را   (در اینجا) بخوانید.

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

تجلیل دستاورد ها

در بهسود که بودم در صحبت با چند نفر این حس به من دست داد که مردم از روند فعلی به شدت مأیوس و نا امید هستند.
یک معلم گفت: به هیچ کس باور ندارد، تمام این حرف ها (ارزشهای جهانی و ...) دروغ است و یک دهقان کار درد دل کرد و گفت که دلش به ترقیدن رسیده است و غیر از بشر دوست به هیچ کس اعتماد ندارد، اگر بشر دوست اجازه دهد حاضر است کمربند انفجاری به خود بسته کند و خود را در مقابل کرزی منفجر کند!

بعد از صحبت بیشتر فهمیدم که این تلقی را آنها از رسانه ها دریافت کرده اند!
رسانه های جمعی و خودم به عنوان بخش کوچکی از این مجموعه مقصر هستیم، اگر این دهقان به چنین کاری دست زند یا آن معلم خود را به دار آویزان کند و ... آیا ما شریک در چنین جرمی نخواهیم بود؟

کلان کردن کاستی ها، نوشتن درباره شکست ها، بطور دایم از مشکلات و ناهنجاری ها گفتن، انعکاس اخبار انفجار و کشتار مخالفین، نشر گفته های شکست خورده ها و عقده ای ها و ... به نظر من منتج می شود به ایجاد روحیه یأس و نومیدی، عدم اعتماد به نفس و ...

 بیاییم موفقیت ها، دستاوردهای هرچند کوچکمان را هم یاد آور شویم و برای آن تجلیل کنیم.
از اندک پیشرفت ها یاد کنیم، اندک کارهای مثبت و خوب مسئولین را هم تجلیل کنیم، آنها هم انسان اند و با تشویق ما روحیه می گیرند.

دو روز پیش تا شهیدان و بعد به شش پل رفته بودم عکس هایی از کار سرک را برای اینکه حرف هایم مستند باشد خدمت تان تقدیم می کنم.
قیر دوم سرک،  نزدیک شهیدان، من دو روز پیش  از مرکز بامیان تا شهیدان را 20 دقیقه رانندگی کردم، رانندگان دیگر ممکن است در مدت کمتر نیز این فاصله را بپیمایند؛ تا یکاولنگ فعلن یک و نیم الی دو ساعت می شود پیمود.

 نزدیک پسته تلاشی آقرباط

 سرخدر، مرکز بامیان

لیسه عالی سرخدر

 ریگشاد و دو راهی ملاغلام

 دو راهی ملاغلام

 پیچ خطرناک، دهن آهنگران

 دهن آهنگران

 دهن آهنگران

 قریه توپجی، امتحانات چهار نیم ماه اول

 قریه نو آباد (مهاجرین) شش پل

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

انتقال مسئولیت امنیتی

دیروز برای بامیان و افغانستان روز مهمی بود، به قول عبدالرحیم وردک وزیر دفاع "تاریخ این روز را در صفحات خود به خطوط زرین ثبت خواهد کرد."
و به قول داکتر اشرف غنی احمد زی: " اولین گام حاکمیت ملی" دیروز برداشته شد.
و این افتخار به نام مردم بامیان، پیشگام در این عرصه ملی ثبت گردید.


 اشرف غنی به صراحت گفت: "فقر و بی عدالتی" قبل از امنیت برای مردم بامیان "تهدید" است و از قول رئیس جمهور گفت در سه سال آینده "تحول بنیادی" در بامیان خواهد آمد و بامیان "شاهراه ابریشم جدید" در افغانستان خواهد شد.

و بازهم گفته شد که طی سه سال آینده 57 ملیون دالر برای تجهیز بخش امنیت ولایت بامیان مصرف خواهد شد.
وزراء دفاع، داخله و معاون امنیت ملی هم وعده سپردند تا امنیت مردم بامیان، امنیت شاهراه های این ولایت را تأمین خواهند کرد.
وزیر فواید عامه هم گفت قرار است بامیان از طریق دو کریدور شمال- جنوب و شرق- غرب به شاهراههای افغانستان وصل شود.

در ختم مراسم بیرق افغانستان توسط وزیر دفاع در محل مراسم (قومندانی امنیه) به اهتزار در آمد و بیرق کشور نیوزلند پایین تر از بیرق افغانستان بر افراشته شد.
 
 البته برخی ها نگران اند و برخی ها هم به این مسئول بدبینانه می نگرند و برخی ها هم مأیوس اند و نگاه منفی دارند اما من معتقدم که باید نگاه خوشبینانه داشت به قول داکتر اشرف غنی احمد زی اردوی ملی هم فرزندان شماست، تأمین امنیت و دیگر پروسه های ملی بستگی تام به حمایت مردم دارد اگر مردم بدبین باشند، اعتماد نداشته باشند و همکار دولت شان نباشند، معلوم است این پروسه شکست می خورد، پس بنابر این من به تعهدات گفته شده و توانمندی های نیروهای ملی باورمندم و این روز را روز تاریخی می دانم.

بعد از کنفرانس مطبوعاتی جمعی از فعالین مدنی بامیان هریکنی را به عنوان تحفه به والی صاحب و فاروق وردک دادند تا به خان (وزیر آب و برق) به عنوان تحفه برسانند.

۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

عکس هایی از سفر به بهسود


 بازسازی سرک بامیان- کابل، دره کالو



 ساختمان کلینیک سنگشانده، حصه دو بهسود، ساختمانی مدرن اما بدون پرسونل مسلکی و امکانات لازمه



قریه جویزنگی، سنگشانده، حصه دوم بهسود


 سه نسل معلم و شاگرد، اینک همکار در کنارهم؛ محمد جاوید 18 ساله با یک سال سابقه معلمی؛ امین الله طهماسی 45 ساله با 12 سال سابقه معلمی، حاجی اسدالله عابد 60 ساله با سی سال سابقه معلمی و هم اکنون مدیر لیسه آب شیروم، حصه دوم بهسود.

 بعد از چند روز سفر در کنار رودخانه هلمند از حمام و لباس شویی مفت بهره مند شدیم.

 محمد ایوب، پهلوان، بعد از عمری ورزش کشتی اینک در مغازه کوچک اش در تگاب بهسود مشغول بافتن تور ماهیگیری و فروش نسوار می باشد.


 دو هوتل در پل باغ افغانان؛ حصه دوم بهسود
 
 استفاده بهینه از کفش


مکتب متوسطه نسوان دشت اطمان، حصه اول بهسود منطقه پای هلمند



 "زمان"، کودکی عقب مانده ذهنی در حال اسب سواری، حصه اول بهسود


 قریه دشت اطمان، پای هلمند، حصه اول بهسود


آب همیشه جاری و برق همواره روشن؛ هوتل پنج اسیاب، حصه اول بهسود