۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

سیما سمر و موفقیتی دیگر

داکتر سیما سمر رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر که عمر خود را صرف خدمات انسان دوستان کرده است بار دیگر موفق به دریافت عالی ترین نشان افتخاری کانادا شده است.

این موفقیت داکتر را به همه آنانی که خود را وقف خدمت به انسان و انسانیت نموده اند تبریک می گویم.

صعود به قله شاه فولادی

دیروز دهها تن خارجی و داخلی با دعوت و هماهنگی یوناما بمناسبت روز جهانی صلح به قله شاه فولادی صعود کردند.
رشته کوه بابا در جنوب بامیان قرار دارد و شاه فولادی بزرگترین قله آن که ارتفاع اش بیش از 4000 متر از سطح دریا است در این رشته کوه قرار دارد.

متأسفانه دیروز بدلیل کوچ کشی و ... نتوانستم همراه این تیم باشم، عکس زیر را که یکی از دریاچه های طبیعی برفراز قله شاه فولادی رشته کوه بابا را نشان می دهد از یکی از دوستان که همراه این تیم رفته بود گرفته ام، بقیه عکس های این رویداد را در اینجا ببینید
.

.

به قرار شنیده ها عده زیادی نتوانستند تا قله کوه که چندین حوض طبیعی آب می باشد خود را برسانند و عده ای با راهنمایی راهنمایان محلی و مدد مرکب و اسب موفق شدند، برای حدود بیست راهنمای محلی هم کار و کاسبی ایجاد شده بود.

دره فولادی که قله شاه فولادی در امتداد آن قرار دارد از مناطق زیبای طبیعی مرکز بامیان قرار دارد
.

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

روز صلح

دفتر یوناما طی کمپاینی وسیع فراخوان داده است که "شما برای روز صلح چه می کنید؟" این سئوال را من هنوز نتوانستم جواب بدهم.
ما که صلح را دوست داریم، برگزاری همایش های صلح در مناطق هزاره جات که نشان داده اند، صلح خواه هستند و صلح را هم دوست دارند به نظر من کار عبث خواهد بود.

باید این مراسم های سمبلیک در مناطق که جنگ است برگزار شود.
هرچند در بامیان نیز قرار است حشرپاک کاری، راه پیمایی، دوش همگانی، دوش ماراتن، کاغذ پران بازی و ... به مناسبت این روز برگزار شود.

اما من مانده ام که برای صلح چی کار کنم؟
وضع امنیتی هم که روز به روز خراب تر می شود، بامیان هم که راه فرار ندارد باید فکری برای نجات جان در صورت خرابی امنیت کرد تا صلح که دست نیافتنی است.

استقبال از عید

چند روزی است که بازار بامیان در تدارک عید است، بازار شلوغ تر از روزهای عادی است، مردمان قریه جات دور دست برای تهیه سودای عید به بازار آمده اند، گزارش تصویری زیر ماحصل چشم دیده های اینجانب در روز پنج شنبه است که تقدیم می گردد.

  میوه های خشک رونق داشت



پدربزرگ و مادر بزرگ ( بابی و آجی ) هم برای خرید آمده بودند


خلیفه محمد حسین خیاط برای دوختن یک جوره پیراهن و تنبان تا روز عید 350 افغانی طلب کرد در حالی که نرخ معمولی اش 180 افغانی است! 





























بازار خینه (حنا) و اسباب بازی هم شلوغ بود


موتروانان لین بامیان- کابل هم کرایه را به 800 و 1000 افغانی رسانده اند نرخ عادی آنها 600 افغانی است









البته میوه های تازه زیاد مشتری نداشتند



انبوهی از معلمین و سربازان پلیس برای دریافت معاش خود مقابل کابل بانک ساعت ها منتظر مانده بودند، این روزها هوا هم طوفانی بود، سیستم های بانک هم که اینترنتی است، گاهی از کار می افتاد، اگر وضعیت به همین روال باشد، پس صد رحمت به همان سیستم کهنه توزیع معاشات! م

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

مبارزه با خشونت علیه زنان

بخش حقوق بشر یوناما با همکاری کمیسیون حقوق بشر و ریاست امور زنان مسابقه مقاله نویسی و خاطره نویسی درباره خشونت علیه زنان را در بامیان برگزار کرد و امروز به برندگان آن جوایزی را اهدا نمود


حدود هشتاد نفر از اساتید دانشگاه، فرهنگیان، دانشجویان و دانش آموزان مرکز بامیان با ارسال مقالات و خاطرات یا تجربیات شخصی خود از خشونت در قالب داستان واقعی در این مسابقه اشتراک نموده بودند


به نقل از بان کی مون گفته شد که علی رغم فعالیت های چند ساله درباه مبارزه با خشونت علیه زنان این پدیده شوم  در هیچ کجای جهان کم نشده و هیچ سطحی از آن برای سازمان ملل قابل تحمل نیست


به هشت نفر از برگزیدگان این مسابقه جوایزی اهدا گردید و به بقیه اشتراک کنندگان نیز تحایفی تقدیم شد

به نظر من نفس سهم گیری همین تعداد و صرف وقت برای نگارش مقاله یا خاطره می تواند برای مبارزه با خشونت علیه زنان مفید باشد، یقینا" این هشتاد نفر در زندگی شخصی یا اجتماعی شان خشونت نخواهند ورزید و با آن عملا" مبارزه خواهند کرد

خاطرات و تجربیات تلخی از خشونت علیه زنان را دانش آموزان مکاتب نوشته بودند که همگی از حکایت از ظلم، جور و بدخلقی بود که علیه زنان می رود




برای مبارزه با پدیده خشونت علیه زنان راه دراز و راهکارهای متفاوتی در پیش رو است که مبارزه فرهنگی بخشی از آن است

۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

انعکاس

دیروز ساختمان ریاست امور زنان سنگ تهداب اش گذاشته شد، برای پوشش این خبر دعوت شده بودم، اما برایم جاذبه نداشت।
بعدا" فاطمه کاظمیان، رئیس امور زنان را هم دیدم، وی از من خواست که این خبر را منعکس کنم، من هم گفتم چشم!

بیست و چهار اتاق، در سه جریب زمین، در مدت دو سال به مبلغ یازده ملیون افغانی از بودجه عمرانی وزارت در شهر جدید بامیان ساخته خواهد شد।
اما چرا حالا که هوا رو به سردی است این کار شروع شده، نمی دانم।

اما خبر دوم، ماین پاک ها مرکز بامیان را پاکسازی کرده و رفتند।

از یکسال پیش عده زیادی ماین پاک، عموما" پشتون به هدف ماین پاکی به بامیان آمده بودند، اول مردم از اینکه آنها همگی پشتون اند کمی وحشت کرده بودند اما بی چاره ها یکی و دو نفر تلفات هم دادند، ساحات زیادی را پالیدند و ماین هایی را در آوردند و اینک بی سر و صدا رفتند।

به نظر من باید در یک محفل عمومی و مردمی از زحمات آنها قدردانی می شد، گزارش هایی از نحوه کار و تجربه آنان باید نشر می شد چه می شه کرد فند و موسسه همه این ارزش ها را زیر سئوال برده است।

واحد اداری

یکی از آرزوهای ما مردم افزایش واحد های اداری در مناطق هزاره جات است।
بهسود، جاغوری، پنجاب باید ولایت شود و دهها ولسوالی دیگر هم باید ایجاد شود، اگر این مشکل حل شود، خیلی از مشکلات حل خواهد شد، آیا به درستی چنین است؟

به دو حکایت زیر توجه کنید।

یک - دوستی به تازگی از ولسوالی شیخ علی ولایت پروان آمده بود، راجع به ولسوالی حصه دو آن ولسوالی پرسیدم که دو سال پیش مردم این منطقه که عموما" هزاره هستند خواستار آن بودند، وی گفت: جمعی از مردم آن منطقه بنا به مکتوب کرزی صاحب صلاحیت شده اند، بدون آنکه این ولسوالی و تشکیلات آن رسمی شود، این عده بنام شورا یا اعضای کمیسیون به حل و فصل دعاوی مردم با روش ریش سفیدی و قربانی کردن گاو و گوسفند و پلو خوری می پردازند و مردم را هم از مراجعه به ولسوالی منع می کنند।

دو- دوستی دیگر از ولسوالی های بهسود حصه یک و دو بتازگی آمده بود، وی درباره حکومت و قانون در این مناطق گفت: این دو ولسوالی جزء ولایت میدان است، مردم از پشتون های ولایت شکایت ندارند که از بی دادی هزاره های خودی در ولسوالی شکایت دارند، اکثر ادارات عدلی و قضایی در این مناطق فعال نیستند.

چوب خدا

از آغاز بهار امسال ساخت و ساز خانه های مسکونی در شهر جدید بامیان آغاز شده است।

زمین به عده ای معدود توزیع شده است، البته به گفته شاروال صاحب از قرعه کشی برآمده است، اما بسیاری از کسانی که من می شناسم، کسانی اند که صاحب چند خانه و چند جریب زمین اند، مقامات دولتی اند یا دوستان و آشنایان مقامات دولتی اند یا هم پول دارند و صاحب زمین شده اند و در حال ساخت خانه اند।

خانم من هم بارها سر این مسئله مرا متهم به بی عرضه گی کرده است که چرا دنبال یک واسطه و عریضه و ... نمی گردی و ...

از قضا چندی پیش یک گور دسته جمعی از زمین یکی از کسانی از همان قماش ها سر در آورده است و به کلی وی را به زحمت انداخته است، من که فکر می کنم انسان باید درس بگیرد، اگر من توانستم از برکت زور، پارتی و عدم حاکمیت قانون و ... خلق خدا را کر و کور کنم آیا می توانم خدا را نادیده بگیرم؟

کرامت انسانی

دیروز چند زندانی محبس مرکزی بامیان را دیدم که با لباس زندان دستبند زده، همراه سه پلیس مسلح با پای پیاده از روز زمین های کچالو به طرف سارنوالی ( دادستانی ) برده می شدند।
زیاد نگاه نکردم، ترسیدم که خجالت کشند، هرچند که برق نگاههای شان محتاج کمک بود।

این مشکل را بارها با مسئولین زندان و ... در میان گذاشته ام اما نداشتن موتر بهانه دایمی است، هرچند که یکی دو سال می شود که صاحب یک موتر شده اند، اما این موتر بیشتر زیر پای سربازان و مسئولین زندان است تا پاس داشت حرمت و کرامت انسانی زندانی ها।

در زندان بامیان حدود یکصد زندانی در یک مکان مسکونی و کرایه ای محبوس می باشند.

۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

انتخابات؛ خیر یا شر؟

چهارده روز از انتخابات می گذرد، هنوز از طرف کمیسیون انتخابات نتیجه نهایی اعلام نشده است।
شمارش در مراکز آرا در حضور ناظرین محلی طرحی جالب بود و در عین حال کمک می کرد به شفافیت پروسه و نیز کاهش ادعاهای مبنی بر تقلب।

با آنکه شمارش تمام آرا در محلات رأی گیری همان شب و احیانا" فردایش تمام شد و با آنکه امکانات تلفن در اکثر ولسوالی ها و نیز اینترنت در تمام مراکز ولایات وجود دارد، می شد یک کاپی از نتایج مراکز را فورا" در اسرع وقت به دفتر مرکزی کمیسیون انتخابات در کابل روان کرد و آنها هم نتایج اولیه را بلافاصله اعلام می کردند।

اما آنچه با گذشت چهارده روز شاهدیم، آمار تنها نصف مراکز اعلام شده است، گویا آقایان تمام صندوق های بیست و هشت هزار مرکز رأی دهی را در کابل آورده و یکبار دیگر آنها را شمارش می کنند، اگرچه این کار برای محکم کاری خوب است، اما چه تضمین بر سلامت این پروسه وجود دارد؟

آیا این زمان طولانی برای کسانی که باخته اند، زمینه برهم زدن بازی، شورش، ادعای تقلب، بحران و ... را نمی دهد؟
من و خیلی های دیگر ترس و بیم داریم که نکند بار دیگر، ................ (وای خدای من حتی از نام بردن اش می ترسم) اتفاق بیفتد، اگر چنین شود، دعا می کنیم:

انتخابات؛ از خیر ات می گذریم، شر مرسان.