۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

رأی ندادم

من رأی ندادم، نه از ترس طالبان و نه اینکه دموکراسی را برای همسایه بخواهم بلکه به دلیل زیر:

به عنوان مشاهد داخلی رفته بودم بهسود در یکی از مراکز رأی دهی ساعت حدود یازده بود، دیدم که مردمی که رأی داده بودند در بیرون مرکز مشغول پاک کردن دست هایشان بودند و در درون مرکز هم مأمور تثبیت هویت با آنکه می دانست و می دید که مردم یکبار رأی داده با کارت دیگر قصد رأی دهی دارند، مانع آنها نمی شد، من مدتی به این صحنه نگاه کردم، مأمور انتخابات، افراد رأی دهنده منتظر در صف و  ناظری که پهلویش ایستاده بود، زیر لب خنده می کردند، می خواستم عکس بگیرم که مانع ام شدند و من اجازه دخالت نداشتم و مانع کارشان هم نشدم.

از مرکز رأی دهی بیرون آمدم، دیدم که همه مردم با خوشحالی تجربه چند دفعه رأی دهی خود را به همدیگر قصه می کنند، بیچاره ناظرین هم فقط کتابچه ای را در دست داشتند که شماره قفل ها را یادداشت کرده بودند و آخر کار هم نتیجه آراء را نوشتند.

باقی روز را هم از چنین انتخابات مخدوش و پر از تقلب هم نظارت نکردم و رأی خودم را هم نخواستم که آلوده شود، دلم به حال آن سربازی سوخت که شب گذشته را در سرمای صفر درجه، مرکز رأی دهی را نگهبانی داده است، در آخر روز هم آن کارمندان و مردم در گوشه هوتل اقامه نماز کردند؛ الله اکبر، یعنی خدا بزرگ است، خدا همه جا حاضر است، خدا عادل است و ...

۳ نظر:

ناشناس گفت...

الله اکبر در همین کارها و جا ها فقط میتواند باشد مسلمانان اکثرآ زمانیکه خلاف کاری میکنند یا در مشکل هستند از الله اکبر داد میزنند. وای بر حال ما مردم چقدر حماقت و ...

عبدالرحمن احمدی گفت...

آقای نظری سلام
نسبت به کار و عمل شما که رای نداده اید خوشبین هستم و به تصمیم شما که رای نداده اید تبریک عرض می کنم و امید وارم که وبلاگ سلیمان احمدی را نیز در لیست تان اضافه نمائید
این است آدرس وبلاگ سلیمان احمدی:
http://mawjebamyan.blogspot.com

حوتقولی گفت...

برادر بزرگوارم نظری جان اگر رأی می دادید یک نوع مبارزه بود . چون همان یک رأی نیز برای دفاع از عدالت به اندازه ی یک مرمی تأثیر داشت و برایت ثواب و فضیلت بسیار به ارمغان می آورد شما که اینقدر با دذدی و تقلب مبارزه می کنی چرا یک مقاله در باره ی آرای ولایات جنوبی که حتی بدون برگزاری انتخابات صندوقها پر بر می گردد نمی نویسی؟؟؟

آدم که معتقد به الله اکبر است برای مبارزه با ظلم از جانش می گذرد شما بزرگوار چطور شده که برای مبارزه با این اساس همه ی تقلبها یعنی دذدی و تقلب عمده نه پرچون ارگ نشینان حرف نمی زنی؟ به صداقتت شک ندارم و لی یاد آوری می نمایم این خلوص و صداقتت را باهوشیاری و معرفت کامل و پربار بفرمایید.