بالاخره دیروز علی رغم برف و باران توانستم از شلوغی، آلودگی و بی قانونی کابل جان سالم به دربرم و از کوتل شیبر هم علی رغم برف باد و طوفان خود را به بامیان رساندم، هنوز گرد راه را نگرفتم بودم که پارو به دست برف های بام را پارو کردم.
در آخرین روزی که در کابل بودم دوستی قدیمی را دیدم که سالها بود در قم درس حوزه خوانده بود و اینک مسافر استرالیا بود، به او گفتم حاج آقا شما دیگه چرا؟!
دلایل زیاد آورد، از بی سرنوشتی، بی کاری، عدم احترام به حقوق و حیثیت انسانی در ایران و افغانستان و ...گفت و تاکید هم کرد که آنجا هم می شود دیندار بود و اسلام را تبلیغ کرد و ... نصیحت کردم که اگر ان شاء الله به خیر رسیدید این کار آخری را فعلا" دست نگهدار تا اوضاع آرام شود.
چند وقتی است که موج رفتن رفتن به اروپا و استرالیا بین جوانان افغانی از ایران و افغانستان و پاکستان شایع شده است، سفری غیر قانونی با ریسک بسیار خطرناک و هزینه های گزاف و معلومات بیشتر را از هموطن بخوانید، براستی چرا سرنوشت ما چنین است؟
۱ نظر:
نصیحت خوبی کردی، تا شاید چند صباحی خودش، فامیلش وصدها هزار تن دیگر که ازنابسامانی ها به انجا پناه برده اند با آرامش زندگی بگذرانند
ارسال یک نظر