یکی از همکاران صحبت می کرد که ازدواج اجباری را دیده و شنیده است اما زایمان اجباری را ندیده است!
حکایت* از آنجا شروع می شود که هفته گذشته عروس بیچاره را روز بعد از عروسی وادار می کنند که جنینی که در شکم دارد بزاید، فکر بد نکنید، داماد قبل از عروسی به اصطلاح پایش به خانه خوسور باز بوده و آن طفل هم از او بوده است.
اما در حین زایمان و داکتری خانگی این عروس جان به جان آفرین تسلیم می کند و خانواده داماد ترتیبات کفن و دفن را می گیرد که از قضا، یکی از مدافعین حقوق بشر موضوع را به مقامات گزارش می دهد و آنها مانع مراسم تدفین می گردند.
اقوام و آشنایان داماد بالای دولت و ولسوال فشار می آورند که اجازه دهد تا آنها مرده شان را دفن کنند!!
کمتر از یک ماه پیش هم قضیه دیگری هم بدین شکل در این ولسوالی رخ داده بود که عروس بیچاره یکی دو روز بعد از عروسی به قتل می رسد، ظاهرن این عروس در قسمت پرده بکارت مشکل داشته است.
این هم به مناسبت روز جهانی حقوق بشر و ختم کمپاین محو خشونت علیه زنان.
*این قضیه در یکی از ولسوالی های ولایت بامیان رخ داده است.
۱ نظر:
گفتی فکر بد نکنید!!؟؟؟!!؟؟! زنا صورت گرفته خواه شوهر اینده باشد خواه مردی دیگری. تا نکاه نبسته اند روا نیست حال می خواهد هر که باشد.
ولی راجع به زایمان اجباری و پرده بکارت واقعاً متاسفم.
ارسال یک نظر