۱۳۹۰ بهمن ۹, یکشنبه

بازی با اسلحه

دو شب پیش یکی از دوستان تلفن کرد و گفت شنیدم در محله شما دختر جوانی (خواهر خانم محافظ آقای واحدی بهشتی-عضو شورای ولایتی) خودکشی کرده است، من اظهار بی اطلاعی کردم، رادیو ها و رسانه های محلی نیز خبر نداشتند (مانند همیشه شهروندان از رسانه ها جلوتر بودند)، تازه شب گذشته دو رادیوی محلی در این زمینه خبری کوتاه را منتشتر کردند، اما در نبود اخبار موثق شایعات و اخبار سرچوک همچنان نقل مجالس می باشد.

امروز به شورای ولایتی رفته بودم از آقای واحدی بهشتی که همسایه مان نیز هست جریان را پرسیدم وی با تأسف گفت این حادثه بعد از ظهر روز جمعه در حویلی ایشان اتفاق افتاده است، وی افزود خانواده محافظم نیز در حویلی ما به عنوان همسایه زندگی می کرد، از یکسال پیش خواهر خانمش  که حدود 15 ساله بود با ایشان بود، آن دخترک خیلی دوست داشت پلیس شود، آن روز حادثه محافظم در شورا بود،  بچه ها مشغول آوردن آب از نل بودند آن دختر در خانه تنها بود و اسحله محافظم (دامادشان) نیز در خانه بود، آن دختر با اسلحه بازی می کند که ناگهان صدای فیر از خانه شنیده می شود، من در خانه بودم بلافاصله رفتم به خانه محافظم   دیدم که هنوز نفس داشت، زنگ زدم به محافظم، او آمد، وی را فوری به شفاخانه منتقل کردیم که بعد از مدتی وی جان به جان آفرین تسلیم کرد.

وی از من خواست در این زمینه اطلاع رسانی نمایم تا جلوی شایعات گرفته شود.
قرار اطلاع، جنازه برای تحقیقات بیشتر به طب عدلی در کابل منتقل شده است.
نمایش فیلم های جنگی یا اکشن، موجودیت سلاح های اسباب بازی، غفلت بزرگسالان در نگهداری اسلحه و ...اطفال را آسیب پذیر می کند.
(توضیح و عذر خواهی؛ روز گذشته  در این پست عبارتی به نقل از محترم واحدی نوشته بودم که به علت شفاهی بودن گفتگو آن عبارت را اشتباه نوشته شده بودم، بدینوسیله ضمن عذر خواهی، این پست را امروز تصحیح نمودم)

۱۴ نظر:

تولا گفت...

بیان آقای بهشتی ممکن است درست باشد ولی برای کتمان حقیقت همواره سعی کرده اند.

ناشناس گفت...

با شنیدن این خبر که به صورت پیامک منتشر شد و به من هم رسید، متأثر شدم و از آنجایی که به دولت مردان این مملکت هیچ اعتمادی ندارم نمی توانم گفته های آقای واحدی را قبول کنم. آنچه که بعد از گفته های آقای واحدی در ذهن من خطور کرد: اگر محافظ محترم به عنوان محافظ است چرا سلاح خود را در خانه بگذارد؟، آیا دختری که سنش در رسانه ها و نقل قول ها از پانزده تا هجده سال گفته شده آنقدر کوچک بوده که بگوییم در حین بازی با سلاح کشته شده است؟، کسانیکه بعدن به واحدی خبر کشته شدن را دادند و ظاهرن از خانواده ایشان بوده، قبل از واقعه کجا بودند؟ و چندین سوال دیگر.
آیا کسی هست که به این سوال ها پاسخ گوید؟
در این جامعه هستند کسانی که به زور تفنگ و سمت خویش مغرور و دست به هر کاری می زنند و هیچ مرجعی از آنان بازخواست نمی کنند و آنها بارها و بارها به خواسته های زورگویانه خویش رسیده اند.
اما ...
پروردگار خود می داند

ناشناس گفت...

آقاى نظرى سلام!
شما هم خبر را به نقل قول أيشان نشر كرديد كه در راست بودنش ترديد است ولى ظاهرن به قول ايرانى ها با رودرواسى گير كرده ايد! وجالب اينكه از شما ميخواهد كه ديكته وار خبر رسانى كنيد !!بهر حال خداوند متوفا را بيامرزد.

ناشناس گفت...

واقعأ چه بازی جالبی که خود دختر راستأ قلب خود را نشانه گرفته ان هم با سلاح کلاشینکف ؟...
آیا امکان دارد ؟ اگر هم دارد از نادرات است.

ناشناس گفت...

بر فرض این را هم قبول کنیم که دخترک خودکشی کرده است، اما چرا؟؟؟ آیا این فرضیه که آغا صاحب کدام غرضی به دختر نگرفته (در صورتی هیجکس بغیر آغا صاحب در خانه نبوده)درست میباشد؟؟؟؟. در اکثر قضایای خودکشی اتفاق افتاده است که دختری بعد از، از مورد تجاوز قرارگرفتن، خود را بی پناه دیده و خودکشی میکند...و یا اینکه به دلیل مورد تعرض قرار گرفتن و شکستن غرورش مجبور به خودکشی میگردد...گاهی هم اتفاق می افتد که دختری، فریب وعده بی اساس کسی را (خصوصا مقامی را) میخورد اما بعدا وقتی متوجه اشتباه خود میگردد، راهی به جز خودکشی برایش باقی نمیماند... اما در قضیه فوق و اطلاعات داده شده توسط دوستان (نظیر ابراهیم تولا، آقای سرور جوادی و غیره...)و مشاهدات داکتران شفاخانه، قضیه بیشتر از خودکشی به قتل میماند، و اگرنه کدام دلیل خاصی نداشت که جنازه برای مشاهدات و کالبد شکافی به کابل روانه شود، زیرا کسی که حداقل، نرسینگ را خوانده باشد، قادر به تشخیص خودکشی با سلاح میباشد، چه برسد به داکتران شفاخانه....
ضمنا، مثل قدیمی میگوید که کلاه دزد، سوخته است، و اگرنه چه دلیلی داشت که آقای واحدی از آقای نظری بخواهد که مانع انتشار شایعات گردد، چون آدمی که جوراب به پا ندارد که از آب نمیترسد...
با قدرتی که وکیل شورای ولایتی دارد و برادرش نیز در پارلمان وکیل هست، این قضیه در صورت ثابت شدن هم، مکتوم مانده و مورد پیگیری قرار نخواهد گرفت...
خواهش من منحیث یک دختر، از والی بامیان که خودش هم یک زن است، اینست که با هوشیاری و درایت و بدون در نظر گرفتن روی، ریا، تزویر و ترجیح دادن روابط بر ضوابط این قضیه را پیگیری کند تا این فاجعه دوباره بر زنان تکرار نگردد...

بعلاوه، این وظیفه کمیسیون حقوق بشر، یوناما، جامعه مدنی ، فعالین حقوق زن و سایر نهادهای عدالت جو میباشد که نگذارند که این قضیه نیز مانند سایر قضایا دستخوش دسیسه ها و ملاحضات سیاسی گشته و حقی پایمال گردد...

با احترام
رقیه احمدی

ناشناس گفت...

سلام جناب نظری
بعد از ده ما هتوانستم به وبلاگتان سربزنم. امان از دست فیلتر
ارادت مند حیدری(میرافغان)

ناشناس گفت...

سلام
نظری صاحب !
امید است موفق باشید روزنامه نگاری مسولیت بزرگ که بدوش شما است و واقعیت هارا باید انعکاس داد.
اما راجع به مطلب گذاشتن در باره این قتل روقیه احمدی خیلی دلش کفت کرده است و اری بدون شک انسان های فکرش ذهن شان به دنبال حرکت از ان نوع شان است قضاوت شان هم می شود متاثر از ان باشد
سپاس

ش. ا گفت...

دیگر نمی شود به نهادهای به ظاهر مدنی و مدافع حقوق بشر و حتی یوناما اعتماد کرد چون پدیده روابط بر ضوابط چنان در نهادها رسوخ کرده که این ارگانها را هم تحت شعاع خود قرار داده است مطمئن هستم که این قضیه همچون قضایای دیگر زنده به گور و خاموش می گردد بدون رسیدن حق به حقدار و عدالت چه خاصه که طرف سادات باشد.
ریاست امور زنان به عنوان تنها مرجعی که به زنان تعلق دارد باید در این راستا تلاش نماید که چندان انتظار نمیرود.

ناشناس گفت...

نظری اینبار بازهم ساده لوحانه ازکنار قضیه گذشتی به این ساده گی نوشته کردی مسله عمدی خود کشی بوده خیلی بی وقت است این وشته ها یت شما شناخت ازین قوم مرموز ندارید باشد تا به این سوال تحقیقات بیشتر وزمان پاسخ دد

روشنگر گفت...

و سلام و درود خدا بر آنهائي كه راه هدايت و سعادت را در پيش گيرند

کتمان حقایق، منش اهل باطل

پس از چاشت روز جمعه 1390/11/7 در منطقه زرگران ولایت بامیان حادثه ای اتفاق افتاد که در اثر آن دختر 16 ساله ای به نام شکیلا بر اثر بازی با اسلحه جان خود را از دست داد. این حادثه که در حویلی محل سکونت واحدی بهشتی، یکی از اعضای شورای ولایتی بامیان رخ داده بود، سبب آن شد تا برخی از افراد مغرض به جای پوشش حقیقت، بر حقیقت لباس باطل پوشانده و به تهمت و افترا روی بیاورند.

با وجود آنکه پس از تحقیقات ابتدایی در مرکز بامیان و نیز پس از بررس طب عدلی در کابل و علی رغم اظهار نظر خانواده متوفی مبنی بر کشته شدن شکیلا (متوفی) بر اثر بازی با اسلحه، یک تعداد افراد مغرض و معاند که همواره در پی نفاق و دشمنی در بین مردم مناطق مرکزی بوده اند، به جای پذیرش حقیقت دست به دسیسه و توطئه چینی زده و سناریو سازی می کنند.

اینگونه افراد مغرض، بدون تحقیق و تفحص و قبل از اعلام نتایج آگاهان امور و متخصصین امر تحقیق، و نیز بدور از واقعیت، پیشاپیش در پستوی کینه ورزی با سناریویی که ساخته و پرداخته اذهان مریض شان است به دنبال خلق واقعه و حادثه -نه آنگونه که است بلکه آنطور که آنان میخواهند- بوده، و می خواهند از هر حادثه ای به نفع امیال و خواسته های نفسانی و پلید خویش بهره جسته و با هدف بر هم زدن وحدت و یکدلی مردم بامیان بذر دشمنی را با آبهای آلوده و متعفن نفاق آبیاری کنند، و فضای بی اعتمادی و دشمنی را در میان آنان به وجود آورند.

بدون شک چنین حوادثی خوراک افراد مغرض است تا با اندیشه های مریض شان آن را پرورانده و خواب و خیال‌های باطل خویش را تعبیر کنند. واقعیت را کتمان نموده، و ذهنیت مریض و آشفته خود را واقعیت جلوه دهند، و اذهان عامه را نیز آشفته کرده، فضای بی اعتمادی و دشمنی را بیش از گذشته بگسترانند و بر ریشه درخت اتحاد تیشه زنند.

حادثه مذکور نیز، گزاره بسیار مناسبی برای چنین افراد مغرضی است تا تاولهای چرکین سال‌ها عناد، نفاق و دشمنی شان را بترکانند و آبهای آلوده آنرا بر چهره حقیقت بمالند و جامه حقیقت را چرکین نمایند.

اظهار نظرهایی که در این ارتباط شده، بیش از آنکه در پی کشف حقیقت باشد، در پی سناریو سازی بوده و با رنگ و لعاب سیاسی- که از سوی دشمنان وحدت و یکدلی مردم هدایت می شوند- در پی آلوده نمودن فضای یکرنگی مردم افغانستان و مخصوصا بامیان است.

متاسفانه، برخی از این افراد مغرض پای را از حد اعتدال و انصاف نیز خارج کرده و در سفسطه بافی هایشان در ارتباط با این حادثه، با اظهار تعابیری توهین آمیز نسبت به حضرت آیت الله بهشتی(ره) که تاریخ گواه خدمات ارزشمند آن فقیه وارسته است و این حقایق از چشمان حقیقت بین مردم افغانستان و بامیان هرگز دور نمانده است، با این تعابیر، انصاف، عدالت و جوانمردی را سر بریده، و بیش از گذشته ماهیت پلید و نامیمون خویش را نمایان ساخته اند.

در یک نگاه کلی می توان دریافت که اینگونه افراد مغرض، در پی آنند تا محبوبیت حضرت آیت الله بهشتی(ره) و خانواده ایشان را در نزد مردم کاهش دهند. چرا که آنان از محبوبیت آن فقیه مجاهد و فقید، و فرزندانش در نزد مردم خشمناک و متاثر هستند.

بی گمان، آنان نمی توانند حضور فرزندان حضرت آیت الله بهشتی(ره) که همواره در کنار مردم و دوشادوش آنان مرارت ها و مشقت های دوران جهاد و مقاومت، و نیز سختی های دوره سیاه طالبان را متحمل شده اند و تاکنون نیز مردم را رها نکرده اند، و بر عهد خود وفادار بوده و مورد اعتماد آنان قراردارند؛ تحمل نمایند.

اعتماد مردم بامیان، و انتخاب الحاج فکوری بهشتی توسط آنان طی دو دوره متوالی برای نمایندگی از مردم این ولایت در ولسی جرگه، خود مبین عمق این محبوبیت است. محبوبیتی که مغرضین و معاندین از وجود آن سخت در خشم و غضب بوده و به هر ترفندی در پی خدشه دار کردن آن هستند؛ حتی با تهمت و افترا.

هر چند این اندیشه باطل اصحاب نفاق، باطل ترین اندیشه ای است که آنان در مخیله خویش دارند؛ اما باید هوشیار بود و فریب سفسطه بافی های چنین افراد پلیدی را نخورد.

و السلام علی من اتبع الهدی

تارنمای روشنگر
www.andishagah.blogfa.com

ناشناس گفت...

آدم کش آدم کش است ما از کی شکایت کنیم خودش اعضای شورای ولایتی برادرش نماینده مردم در شورای ملی .

دشمن ماری آستین گفت...

همیشه قانون دامن گیر بی کسان و بیچاره ها بوده است. بویژه هزاره ها.
اینرا نیز شاهد باشید که به آسانی از این قضیه مانند قضیه های چون کشته شدن پسر هزاره بخاطر دختر سید در یکاولنگ، چاقوزدن در مرکز بامیان و بمرگ زدن پسر در تخت ورس خواهند گذشتند. پس گجا هستید؟ تا چه وقت دیگران شمارا رهبری کند در چاه اندازد نیز سک بنمامد؟ تاکی دست بوسی و خمس داده چاق میکنید که به آبرو و سرنوشت شما بازی کند.

امید گفت...

جهت معلومات بیشتر در مورد قتل در وبلاکهای دیگر نیز سرزدم ودیدم که که همه رنگ و بوی خاصی خودرا دارند

1- وبلاکهای که گرداننده آنهادوستان سید ما هستند بیشتر کتمان و پشتمانی از وکیل در قضیه و متهم سازی بعضی افراد بخاطر تفرقه افگنی است.

2- وبرعکس وبلاکهای دیگر متهم سازی صریح وکیل را بادر نظرداشت گذشته های خود او و برادران شان هستند.

ولی حقیقت بیشتر اینرا نشان میدهد که: اگر قضیه از هزاره ها باشد سیدهای ما بیشتر تلاش میکنند تا آبرا گِل آلو و ماهی بگیرد: مانند قضیه والی وشورای ولایتی و عبدالله برات و معاون والی در این اواخیر.

و ممکن برعکس از جانب معدودی در مقابل سیدها نیز وجود داشته باشد. که در نتیجه بدبختی باشندگان این سرزمین را نشان میدهد.

ناشناس گفت...

اين مشكلات كه بوجود امده كي قضاوت كند به نظر شما. تشكر