۱۳۹۲ فروردین ۱۷, شنبه

خواهم نوشت

بیشتر از یک سال هست که می خام اینجا بنویسم، تجربیات سفر قاچاقی از پاکستان به مالزی و اندونزی.
رنج و درد هزاران زن و مرد و کودکان مهاجر-هزاره- در کشورهایی چون مالزی و اندونزی،
سفر هولناک با لنج یا کشتی چوبی در اقیانوس آرام به سوی استرالیا،
زندگی در کمپ یا بازداشتگاه اداره مهاجرت،

و تجارب جدید از زندگی در ملبورن که شاید به درد زندگی در بامیان و افغانستان بخورد اما با توجه به موج مهاجرت مردم از افغانستان، ایران، کویته به سوی اینجا فکر کردم هر چه بنویسم مردم بیشتر تشویق می شوند که خود را به خطر مواجه کنند بدون تفکر به عواقب آن
یکی دو پست باجزییات دقیق درباره مهاجرت درست به استرالیا نوشتم اما با توجه به حجم ایمیل ها یا تماس دوستان و خوانندگان فکر می کنم آنها آن پست ها را با دقت نمی خوانند و از همین رو فکر می کنم هر چه از این تجارب زندگی جدید بنویسم آنها بیشتر تشویق می شوند خود را به آب و آتش بزنند تا به اینجا برسند که متاسفانه اکثر مواقع در هدف گذاری شان اشتباه می کنند و تصمیم گرفتم سکوت کنم که لااقل پیش وجدان خود راحت باشم که مشوق کسی نبوده ام.

اما اینک قصد دارم بنویسم برخی هایشان که فکر می کنم برجسته است و به خواندن اش می ارزد خواهم نوشت.
یا حق!

هیچ نظری موجود نیست: