برادر فرزانه و عزیزم آقای نظری! سلام و خسته نباشید. باور نمی کردم نظرات بی سروپای این کمترین را برخلاف نوشته ام در ایام شهادت ضحاک عزیز، بصورت یک پست مستقل بگذارید و گرنه با دقت بیشتر و خطاهای ویرایشی کمتر ارسال می شد. یقینا این ارج گذاری شما به نوشته های که حتی در مواردی مخالف نظر شماست، نشانه ی روح بلند و اندیشه ی روشن و دیده ی انصاف تان است که از صمیم دل سپاسگذاری می شود. آن جملات، سر ریز و فوران غیر اختیاری آتش فشان درونم بود که اگر نقایص کمی و کیفی داشت به لطف تان ببخشید
به قول شاعر:
آری غمی درون من نهفته است
یک غم غریب و تار
در دلم هزار زخم بی خبر شکفته است
من چه عاجزم ولی،که با غمم چنین غریب زیسته ام!
من پر از سکوت ناشناس در هم شکسته ام
در کتاب ها کسی، شعری از سکوت دردناک من نگفته است
عمر، در میان دست های شعله وار ساکت غمی غریب ناگزیر ناگزیر، سوخته است.
۱ نظر:
برادر فرزانه و عزیزم آقای نظری! سلام و خسته نباشید. باور نمی کردم نظرات بی سروپای این کمترین را برخلاف نوشته ام در ایام شهادت ضحاک عزیز، بصورت یک پست مستقل بگذارید و گرنه با دقت بیشتر و خطاهای ویرایشی کمتر ارسال می شد.
یقینا این ارج گذاری شما به نوشته های که حتی در مواردی مخالف نظر شماست، نشانه ی روح بلند و اندیشه ی روشن و دیده ی انصاف تان است که از صمیم دل سپاسگذاری می شود. آن جملات، سر ریز و فوران غیر اختیاری آتش فشان درونم بود که اگر نقایص کمی و کیفی داشت به لطف تان ببخشید
به قول شاعر:
آری غمی درون من نهفته است
یک غم غریب و تار
در دلم هزار زخم بی خبر شکفته است
من چه عاجزم ولی،که با غمم چنین غریب زیسته ام!
من پر از سکوت ناشناس در هم شکسته ام
در کتاب ها کسی، شعری از سکوت دردناک من نگفته است
عمر، در میان دست های شعله وار ساکت غمی غریب
ناگزیر ناگزیر، سوخته است.
شعرمن شعرپروانه های سوخته است!!
ارسال یک نظر