۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

درباره خودم

چند وقتی است که برخی از دوستان خواننده  وبلاگم را که می بینم، اظهار می دارند: "چرا کمتر می نویسی؟"
و برخی دیگر صریح تر می گویند که محافظه کار شده ای؟ یا می گویند تغییر کرده ام؟
و برخی دیگر هم بصورت ناشناس می نویسند که نان به نرخ روز می خورم و خود را فروخته ام!

من به نظرات دوستان احترام می گذارم، شاید حق با آنها باشد، توقع آنها بالاتر از توان این حقیر است.
اما من صادقانه می گویم که چنین دیدگاه هایی صحت ندارد، این دوستان همان گونه که با نام "ناشناس" می نویسند، فکر می کنم درست مرا نمی شناسند!
شاید تقصیر از من باشد که درست نتوانستم حداقل خودم را به شما درست بشناسانم یا معرفی کنم.
من اصلن از اینکه از خودم بگویم متنفرم.
وای خدایا چقدر "من" و شناسه "م" بکار بردم.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

نظری عزیز

با سلام

خدمت عرض شود که متاسفانه بعضی ها فکر می کنند که همیشه باید نوشت (حتی دورغ و مطالب غیر ضروری را) گروهی دیگر فکر می کنند که همیشه طوری باید بنویسی که در آن از فرد یا افرادی باید انتقاد کنی و اگر از دست آورد ها یاد کنی و یا قضیه را طور دیگری مورد تحلیل قرار دهی که انتقاد آمیز نباشد آن نوشته به درد نمی خورد و نویسنده را هم چه زود متهم می کنند.

امیدوارم که از این حرفهای ناشایسته و بهتانهای بیجا نرنجیده بکار خبر گذاری خود ادامه دهی، زیرا بنده همیشه مطالب ات را خوانده و آنها را مفید پیدا کردم.

موفق باشی
حسین آزاد

ناشناس گفت...

برادر عزیز آقای نظری سلام.
به تایید نظرات برادر بزرگوار آقا حسین آزاد باید بگویم که همیشه ضرور نیست که بنویسی چون گاهی وقتها نوشته هایت باعث دردسر و بروز خسارت برای مردم میگردد.
مانند گزارشی که شما در مورد بیسکویت هاو سایر برنامه های موسسه پروگرام غذایی جهان نوشته بودی که نهایتا باعث دلسردی آن ارگان شدو در نتیجه کمک های غذایی آن موسسه آنهم در شرایط فعلی (که خشکسالی در بامیان بیداد میکند) به بامیان قطع شد.
شاید فکر کنی که پروا ندارد که قطع شده است چون خودت و خانواده ات به آنگونه کمک ها احتیاج نداری اما اگر خودت را به جای آنعده از اطفال مکاتب که غیر از نان و چای دیگر چیزی برای خوردن ندارند و یا آنعده از بیوه زنان و معلولینی که زا کمک های آن موسسه مستفید میشدند بگذاری، متوجه خواهی شد که برای آنها اینگونه کمک ها چه تاثیری داشتند بناا گاهی وقتها نوشته هایت باعث ضربه خوردن مردم محروم و مستعضف میشود و بسا بهتر که ننویسی تا اینکه عقده هایت را خالی کرده و باعث بروز مشکل برای دیگران شوی....
مطلب فوق یک مثال برگرفته از نوشته هایت بود که برایت نوشتم...
امید که از گب هایم خفه نشده باشی

بااحترام
محسن احمدی

عبد الله بیدار گفت...

نظری عزیز! با سلام و خسته نباشید. شما از پیش کسوتان وبلاگ نویسان ماهستید و مردم ما باید قدردان زحمات وتلاشهای مداوم شما باشند.
واقعا خوشا به سعادت کسانی مثل شما که توفیق خدمت به محرومترین مردم جهان را دارند. برای تان موفقیت روز افزون آرزو دارم.

ابراهیم تولا گفت...

نظری صاحب !
نوشته خودشما و نظرات خوانندگان را خواندم و لازم دانستم یک بیت شعر از مولانا رومی برایت بنویسم که میگوید:
خدمتی میکن برای کردگار
با قبول ورد خلقانت چه کار

موفق باشید

ناشناس گفت...

سلام آقای نظری

به قول شاعر که میگه : من آنچه شرط بلاغ بود گفتم تو خواه پند گیر ، خواه ملال .

حالا تو هم آنچه را که فکر می کنی به نفع این جامعه محروم هست بنویس - البته تا جایی که جانت در خطر نیافتد- بعد بگذار هر آنچه می نویسند و می گویند ، بنویسندو بگویند. آنچه که مسلم هست فعلا نوشته های شما یکی از منابع معتبر در بامیان هست . در بامیان کوچک ما ، انسان روان پریش و بیمار هم زیاد است . انسان هایی که به جای تشویق به تخریب می پردازند و انسانهایی که به جای سنگ برداشتن از پیش پای مردم ، سنگ به پیش پای آنها می ماند. اما تو به راه خودت ادامه بده، چرا که ما و شما موظف نیستیم به مردم جواب دهیم. ما و شما موظف هستیم که به وجدان خود پاسخگو باشیم . و وجدان آرام چیزی هست که تشکیل دهنده مدینه فاضله درونی ماست .من شخصا نقل قول از وبلاگ شما را در چند خبرگزاری معتبر دیده ام .... . برایت آرزوی موفقیت و انرژی مضاعف دارم.

عید فطر تبریک

روزگار به کام


حسن فریار