۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

روزهای بیم و امید در اندونزی

اکثر هزاره هایی که در اندونزی منتظر اند تا به استرالیا بروند از طریق مرزهای آبی مالزی خود را به یکی از جزایر هم مرز با اندونزی رسانده بعدش با پرواز داخلی به جاکارتا پایتخت و در ادامه در شهر بوگور در جنوب جاکارتا ساکن می شوند،

ساکنان آن منطقه با این مسافران در این سالها آشنا شده اند و بعضی هایشان هم اندکی زبان هزارگی را می فهمند هم چنین شمار زیادی از جوانان هزاره که سالها در زندان های اندونزی-بازداشتگاه اداره مهاجرت- بوده اند به زبان اندونیزیایی آشنا شده اند .

مردمان این منطقه با خوشرویی تمام خانه هایشان را بصورت دربست یا مشترک با تمام لوزام خانه به این مهمانان به کرایه گزاف می دهند  با آنکه اکثریت مردمان اندونزی مسلمان هستند اما زنان و دختران شان از آزادی های متفاوت از آنچه در کشورهای این مهمانان دیده می شود برخوردار هستند، شمار زیادی از زنان در عرصه تجارت و دکان داری مشغول اند و عده کثیری از آنها برای حمل و نقل از موتورسیکلت استفاده می کنند و خیلی هایشان در قید حجاب نیستند مگر در وقت نماز و با مهمانشان خیلی برخورد صمیمانه دارند از همین رو برخی از مهمانان وسوسه می شوند که با آنها طوری دیگر رابطه برقرار کنند.

ایرانی ها مستقیم می توانند بدون ویزا به اندونزی سفر کنند شمار زیادی از آنها-زنان و مردان- به محض رسیدن به این محل خود را بصورت توریست های اروپایی در می آورند-شلوارک، سوتین، تاب و رکابی- تازه دارند طعم آزادی را استشمام می کنند، البته خیلی از بچه های افغانی هم مثل آنان لباس می پوشند؛ پوشیدن شلوارک به علت هوای گرم، مرطوب و اکثرن بارانی منطقه رایج می باشد اما برای این مسافران نوعی عقده گشایی هم می باشد.

شمار زیادی عرب و پشتون های پاراچنار -توری- نیز در این منطقه دیده می شوند که همگی شان منتظرند تا قاچاق بر شان آنها را به نقطه- محل سوار شدن به کشتی- برسانند.

هزاره های تقریبن به سه دسته تقسیم می شوند هزاره های کویته، هزاره های ایران و هزاره های افغانستان که معمولن هزاره های کویته جمع و جماعت شان جدا می باشد و با دو گروه دیگر زیاد سازگاری ندارند از نظر اجتماعی بی نزاکت و فاقد تربیه درست، سیگرتی، معتاد، فحاش و ... می باشند.

ذایقه غذاهای اندونیزیایی برای اکثر این مسافران خوشایند نیست بنابر این با تهیه مواد غذایی در خانه هایشان کمتر از رستوران های بیرون استفاده می کنند پیدا کردن نان برای این مهاجران یک درد سر بزرگ می باشد چون مردمان بومی در وعده های غذایی شان از نان استفاده نمی کنند بنابر این خیلی هایشان با خرید آرد از دکان ها خود در خانه روی گاز و تاوه نان درست می کنند یا برخی مهاجران قدیمی تر که اینک منتظر قبولی شان از سازمان ملل هستند نان پخته می کنند و به دیگر مهاجران می فروشند و نان را با موتر سیکل به دروازه خانه می رسانند البته با قیمت گزاف!

به علت بگیر بگیر پلیس اداره مهاجرت یا ایمیگریشن که بچه ها به آنها آته اسحاق می گویند خیلی ها ترجیح می دهند زیاد از اتاق هایشان بیرون نشوند مگر برای خرید مایحتاج زندگی؛ بنابر این روزهای صبر و انتظار را در اتاق های مجردی با تماشای فیلم یا ورق بازی و گاهی از روی بی حوصلگی بگو مگو و ... سپری می کنند.

در بین هزاره ها طیف وسیعی دیده می شود از نوجوان ده پانزده ساله تا پیرمرد شصت هفتاد ساله؛ از فارغ التحصیلان دانشگاه تا کارگران عادی و اکثرن کسانی از طبقه متوسط جامعه که توانایی جور کردن حداقل 15 هزار دالر را داشته اند با اهدافی متقاوت همگی در انتظار رسیدن به سرزمین آرزوها یعنی استرالیا به سر می برند.

یکی از مشکلات اولیه یافتن قاچاق بر مطمین هست، قاچاق برها معمولن دیده نمی شود با نام های مستعار حاجی فلان و ... یاد می شوند و اکثرن آنها هزاره هستند و تنها وسیله تماس با آنها هم تلفن هست، آنهم شماره هایی با کد کشورهای دیگر و بعد خود آنها با شماره های خصوصی- ناشناس- به شما زنگ می زند و شرایط پولی و تاریخ حرکت خود و اینکه کجا و چگونه پول خود را به امانت بسپارید توضیح خواهد داد و این رقم از 4000 تا 8000 دالر می رسد؛ بعد از که مهاجر با آنها به توافق رسید منتظر تماس آنها روزها و ماهها می ماند،

 اکثر این جماعت کلاه بردار های حرفه ای و آدم های کلاش می باشند که در قبال دریافت پول هنگفت با جان و زندگی انسان ها بازی می کنند؛ آنها مردم بی خبر از همه جا را با یک لنج یا کشتی های کوچک چوبی مخصوص ماهیگری را می خرند لنج هایی که توان سفر اقیانوسی را با آنهمه حجم مسافر- 100 الی 150 نفر را ندارند، اکثر آنها دچار نقص فنی در قسمت موتور یا پمپ آب می شوند و برخی هایشان هم سوراخ یا شکسته می گردند.

این لنج ها جای برای مسافر ندارد بنابر مردم را در زیر زمین آن که موتور خانه یا انبار صید ماهی می باشد جای داده می دهند و برخی ها هم در عرشه و برخی ها هم اطراف اتاقک کنترل شب و روز خود را سپری می کنند گاهی این سفر به علت گم شدن در اقیانوس 15 الی 20 روز به طول می کشد، این مردمان کلاش برای این مسافران فقط اندکی مواد غدایی، چند بوتل آب معدنی و گاهی یک جاکت نجات خیلی ارزان قیمت و بدل تهیه می کنند که اکثر کسانی که غرق شده اند اگر به جاکت نجات مناسب تر یا حتی  تیوپ موتر دسترسی می داشتند تا رسیدن تیم های نجات زنده می ماندند اما این آدم های حریص کمتر خرج می کنند و از هر کشتی چندین لک دالر نصیب آنها می شود و در یک سال طرف ملیون دالر کار می کند، در کدام تجارت چنین سود آوری وجود دارد؟ و شنیده شده است که خیلی از این قاچاق بران از کسانی هستند که خود روزگاری مسافر بوده اند و اینک با پاسپورت استرالیایی برگشته اند و به چنین شغل مشغول اند و مردمان هم دعاگوی آنها هستند که وسیله خیر شده اند و آنها را به استرالیا رساند اند.

آنان بخاطر آشنایی با زبان اندونیزیایی یا ازدواج با زنان بومی و نیز پیدا کردن چند آشنا در ادارات پلیس به این تجارت شان ادامه می دهند البته پلیس استرالیا نیز به شدت دنبال آنها می گردد و کمتر آنها را پیدا می کند.


۵ نظر:

ناشناس گفت...



هیچ وقت در مورد یک گروه قضاوت نکن ، هزاره های کویته ای رقم هست ... ایرانی ها ای رقم است .... ایرانیگگ ها - به شمول شما - ای رقم است .... اینها خوب نیست . نباید قضاوت کنیم. قضاوت کار قاضی است. من و شما فقط باید از مردم بخواهیم که تابع قانون باشند و بس.

هزاره انلاین گفت...

سلام وعرض ارادت جناب نظری
تشکر از اینکه لطف نموده وبسایت هزاره انلاین را لینک کرده اید.
ادرس لینک داده شده کمی اشکال دارد.
اگر ممکنه خواهشمندیم این ادرس را را جای گزین کنید.
با تشکر:
مدیریت هزاره انلاین
http://hazarehonline.com/

ساغر گفت...

سلام جناب نظری!
شما را لینک کرده ام، و از قدیم الایم می خوانمتان!
به کلبه ما نیز سری بزنید!
http://kachab.blogsky.com/

بیرار ریزه شما مصطفی گفت...

نظری بیرار سلام. قشنگ و شسته رفته گزارش داده بودی اما اینکه هزاره ها حتی همانجا هم سه قسمت است مرا بسیار نگران کرد و اینکه هزاره های کویته با اینکه بزرگ شده شهرند اما از دیگر هزاره ها از لحاظ فرهنگی ضعیفترند مرا نگرانتر ساخت و نیاز به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی سالم را بیشتر احساس کردم. به هرحال امید وارم این بار از استرالیا بدرخشی و همان گزارشهای کوتاه، جذاب و صادقانه را که از بامیان می گذاشتی این بار از استرالیا برای ما بگذاری.

به امان خدا نظری بیرار!

ツ ツ ツ ツ ツ ツ ツ

سهرابی گفت...

آقای نظری تشکر از شما مطالب خواندنی در مورد هم وطنان و قومای هزاره گی در وبگاه تان نشر نموده اید، منتظر نوشته های بعدی تان هستم،موفق و ماندگار باشید.