۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

گزارش دهی -2

امروز روز دوم کنفرانس گزارش دهی بود، انکشاف دهات، زراعت، انکشاف شهری گزارش بخش های انکشافی و زیربنایی را دادند.

و مردم بازهم مثل دیروز خاموش بودند، گزارش در اسلاید و پاورپاینت در جدول و نمودار بصورت سریع ارایه می شد و اندک نمایندگان حاضر هم که سواد نداشتند و ...، نماینده یک موسسه از کیفیت خراب تعمیر یک مکتب سئوال کرد، والی صاحب ناراحت شد و گفت مردم باید از موسسات و دولت سئوال کنند نه موسسات از دولت!، او را نگذاشت که پاسخ خود را دریابد.

البته من هم معتقدم که جلسه حاضر باید به مردمی که از ولسوالی ها آمده اند جرأت و انگیزه داد تا یخن دولت را بگیرند و دولت باید از مردم و جامعه مدنی در هراس باشند ( که متأسفانه جامعه مدنی بامیان خواب اند و اکثرا" تجارت پیشه اند تا جامعه مدنی!!)

بدلیل پاره ای گرفتاری ها نتوانستم تمام رویدادها را تعقیب کنم کوشش می کنم از دوستان دست اندر کار کنفرانس سافت موضوعات ارایه شده را گرفته و مهمترین هایش را روزهای آینده نشر کنم.

در پایان امروز داکتر صاحب سرابی با اندوه و تأثر از عدم همکاری وزارتین انرژی و آب و ترانسپورت در قسمت ایجاد بند برق، برق شهری ساحه مرکز و انتقال میدان هوایی که حالا در مرکز شهر واقع شده و آبستن حوادث خطرناک است یاد کرد؛

سرابی گفت: به قول مثل معروف "تیاغ ام سوزن گشته و کفشم پوست سیر" از بس که پیش خان صاحب و وزیر ترانسپورت رفته ام اما ...!!

دلم برای بیچارگی مردم و دست کم گرفتن والی از سوی آنان به درد آمد، باید جواب این بی حرمتی را داد اما چگونه؟

۳ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

جالب بود. واقعا خدا را شکر که بخش تحصیلی بامیان فعال است. والی بامیان به نظر من چندین خصوصیت دارد :

مثبت:

حزبی نیست.
سواد دارد
چپی و راستی نیست
زورگو نیست

منفی:
قدرت ندارد
بیشتر به درد نمایش های دموکتراتیک کرزی می خورد
اقتدار ندارد
حاصل حاشیه نشینی جامعه ای هزاره است.


حال ما می توانیم با در نظر گرفتن واقعیت های جامعه ای افغانستان به این نتیجه برسیم که والی بامیان اساسا به درد مردم بامیان می خورد یا نه.

من شخصا از اینکه والی صاحب همیشه شکایت دارد که فلان و بمدان به حرف و تقاضایش گوش نمی دهد ناراحت می شوم. ناراحت از اینکه چرا باید یک والی ضعیف داشته باشیم که کسی به حرفش گوش ندهد. حتی یک رییس موتر دولتی را ببرد در کابل چکر بزند. این نشان می دهد که در افغانستان باید کمی جدی و مقتدر هم بود. بدبختی اما این است که ما هزاره ها به زودی و سادگی فریب شعار های رنگین دوره ای جدید را خوردیم. گذاشتیم تا دندانهای ما را در آورند و به جایش پنبه بکارند. اینک ما مانده ایم و جویدن چوب سخت نا امیدی !!

ازره
جاغوری

ناشناس گفت...

نظری صاحب سلام.
شما انسان بسیار با دانش هستید.اگر همان نظری باشید که در اندیشه مقاله داده بودید. نقد تان از گزارشدهی بسیار سالم و خواندنی بود.امیدوارم امسال نیز یک چنین کاری را بکنی.
دوست شما اکبر رضایی

محمد ظاهر نظری گفت...

رضایی صاحب تشکر، کوشش خواهم کرد، نقدی مانند سال گذشته بنویسم، اما فعلا" اندیشه ای چاپ نمی گردد و وبلاگ هم جای نوشتن چنین مقالاتی نیست، وانگهی در بامیان در بین مسئولین خواننده ای ندارد.