۱۳۹۰ آذر ۶, یکشنبه

نذر محرم


روز پنج شنبه معاش اش را دادم، خیلی دعا کرد و گفت به موقع دادی چون رئیس  (شورا) به ما فشار آورده که نذر محرم را باید بدهیم، هر خانه ای 4000 افغانی برای نذر و پول آخوند و دیگر مصارف منبر، آنها تاکنون سوخت برای زمستان شان هم فراهم نکرده اند با وجودیکه که در خانه شان چند طفل نوزاد هم زندگی می کنند، به او گفتم که این پول را مصرف سوخت و ... ضروری خانه تان کنید، گفت استاد نمی شود، مسئله قوم، آغیل و سیالداری است و ... گفتم، خدا و امام حسین (ع) هم راضی نیست که شما از سرما بسوزید، اگر خدای ناکرده اولادهایتان مریض شود، رئیس شورا، قوم، قبیله یا آخوند منبر به دردتان می خورد؟ و ادامه دادم امسال تصمیم بگیرید که شریک نشوید، اگر شما را از قوم داری هم بیرون کرد، بگذارید که بیرون کند، حالا اینجا شهر است نه قریه کوچک این تنها در آمد خانواده تان را صرف این امور نکنید، اما دیروز که دیدم گفت پول را دادیم، نمی شود، مسئله قوم داری، شریک شدن در مردگی و زندگی است! به یاد این مثل افتادم که هرچه سنگ است ده پای لنگ است.

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

فعالین مدنی، مبارزه با خرافات و خشونت علیه زنان

فردا بیست و پنجم نوامبر آغاز کمپاین 16 روزه محو خشونت علیه زنان است.
دیروز جمعی از فعالین مدنی بامیان طی حرکت زیبایی، گفتند خشونت علیه زنان (زن ستیزی) بی ناموسی است نه عدد 39!

بر اساس آخرین گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر، خشونت علیه زنان افزایش یافته است، بیش از 90 در صد این خشونت ها در محیط گرم، صمیمی، عاشقانه و آرام بخش خانواده و از سوی مردان اتفاق می افتد!

و تأسف دیگر اینکه، آن عده از قربانیان این خشونت ها که نتوانستند آنرا تحمل کنند و به کمیسیون حقوق بشر مراجعه کرده به حق و عدالت نرسیده اند، از حدود 2300 قضیه ثبت شده در سال گذشته، عاملین تنها 7 قضیه خشونت بر اساس قانون محو خشونت علیه زن مجازات شده اند، یعنی تکلیف 2293 قضیه دیگر چی شده است؟

 قانون محو خشونت علیه زن که سه سال پیش بر اثر فشار فعالین حقوق زنان، طی فرمانی توسط رئیس جمهور توشیح شد، انتظار آن می رفت که  با خاطیان برخورد صورت گیرد، از حقوق زنان دفاع شود و نتیجه آنکه خشونت بالای این قشر کم شود اما معلوم می شود که هیچ اراه ای برای تطبیق این قانون وجود ندارد و جامعه مرد سالار ظلم، ستم و تعدی بالای زنان را می خواهد، این فرهنگ چه در خانواده، چه در پلیس چه در سارنوالی و چه در محکمه حاکم است! من بارها دهن کجی و تمسخر این مردمان را نسبت به زنان ستم دیده  شاهد بوده ام، چگونه از آنها انتظار داشت که عدالت را در حق ایشان رعایت کنند!

و با تأسف اینکه این جامعه و این فرهنگ نسبت به عدد 39 چنین واکنش نشان می دهد ولی به این ظلم و تعدی به نصف جمعیت کشور هیچ واکنش نشان نمی دهد، آنچه که حرکت دیروز فعالین مدنی بامیان را با اهمیت تر می کند توجه ایشان به مظلومیت زنان، آنهم در آستانه 25 نوامبر می باشد.

۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

سرک داخل شهر

سرک کابل- بامیان در حال درست شدن است و رسیده است تا دهن ککرگ (پسته اول، تانک خراب) و سرک یکاولنگ بامیان هم  رسیده است تا دو سرکه فولادی اما تکلیف عبور سرک از داخل شهر بامیان هنوز نامعلوم است، شاروالی گفته که این قسمت را که حدود هفت و نیم کیلومتر از است به موازات سرک فعلی که از نزدیکی های بودا، شفاخانه، زرگران می گذرد از میان زمین های زراعتی تی بتی، تولواره، شمال میدان فوتبال عبور خواهد داد.

اگرچه احداث سرک به طول هفت کیلومتر در داخل یک شهر نباید زیاد مشکل باشد اما من گمان نمی کنم چنین کاری به این زودی ها عملی گردد.
با توجه به اینکه بامیان زمین زراعتی کمی دارد، این پروژه، زمین های زراعتی زیادی را تخریب خواهد کرد و این زمین ها هم اکثرن از اقلیت قوم تاجیک می باشد، و سابقه واکنش سیاسی-قومی آنها با چنین پروژه هایی بر کسی پوشیده نیست و دولت هم عاجز است از استملاک این زمین ها. (به عنوان نمونه طرح توزیع زمین به مغاره نشینان اطراف بودا که سه سال پیش شروع شده بود با دلایل فوق هنوز عملی نگردیده است).

خوب بازسازی سرک قبلی که از کنار میراث فرهنگی بودا عبور می کند امکان ندارد و احداث سرک جدید هم با چالش فوق روبرو است نتیجه آنکه سرک های آسفالت تا دروازه شهر رسیده اما شهر هم چنان محروم از چنین سرک هایی خواهد بود.
و وعده های شاروال هم همچنان مانند سایر مسئولین فقط به عنوان یک وعده باقی خواهد ماند.

۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

چال کرزی!

در این چند روز صدا و منطق مخالفین و موافقین جرگه عنعنوی را به کرات شنیدم و این را هم می دانم که پشت سر این حرف ها و دلیل ها دلیل های پشت پرده ای هم وجود دارد و با توجه به اینکه من امضای این معاهده را به سود کشورم می دانم،  به این نتیجه رسیدم که از این جرگه حمایت کنم!

در هر کجا به ویژه کشور ما بسیاری از مفاهیم و ارزش ها مستمسکی است برای سوء استفاده برخی ها، مثل همین دموکراسی پارلمانی، اکثر اعضایش متأسفانه در غم سودای خود هستند، مخالفت آنها هم با جرگه نه از سر دلسوزی برای قانون اساسی است و نه دفاع از حق اراده مردم، درد آنها بیشتر از تعهدی است که آنها به اربابان خارجی خود داده بودند و حالا می بینند که رقیب آنها را فریب داده،
و کرزی هم فکر می کنم با تدویر این لوی جرگه و نهایت اعلام نتیجه به نفع خویش و البته به نفع امضای این معاهده پارلمان را در معرض کاری انجام شده قرار خواهد داد و در نهایت پارلمان چاره ای جزء تأیید نظر لوی جرگه نخواهد داشت!
خوب به این می گن چال (حقه) روی چال!

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

آمادگی برای زمستان

زمستان با سردی اش آمده است و مواد سوختی هم قیمت اش به آسمان رفته است (زغال سنگ کهمرد بوجی کوچک 250 و کلان 350 افغانی، چوب بلوط سیری 85 افغانی و گاز کیلویی 85 و تیل هم فی لیتر 65 افغانی) و دولت ما هم که معلوم است غم ملت را ندارد- بازار آزاد است دیگه-، بنابر این شکایت از سردی زمستان و بالا رفتن قیمت مواد سوختی و بی توجهی دولت فکر می کنم چاره مشکل نیست.

دو چاره به نظرم می رسد، یکی به دولت و دیگری به ملت:

1- یک بوجی زغال در معدن اشپشته واقع در  دوآب میخ زرین کهمرد 70-100 افغانی به فروش می رسد و به همین مقدار هم وزارت معادن تکس می گیرد و بقیه هم کرایه موتر و استفاده فروشندگان است که قیمت را به 250-350 رسانده، حال اگر دولت محلی بتواند جوازی از وزارت معادن اخذ کند که برای شهروندان بامیان این تکس گرفته نشود در هر بوجی حدود 100 افغانی قیمت ها برای بامیان کاهش خواهد یافت.
2- عایق کاری خانه ها، بستن تمام محافظ نفوذ هوای سرد، استفاده از شیشه های دو جداره،  استفاده از سیستم قدیمی توخانه ای، استفاده از سیستم گرم خانه های آفتابی، استفاده حداکثری از نور خورشید، استفاده از بخاری های ذغالی با کیفیت بدون اتلاف انرژی و ...

۱۳۹۰ آبان ۲۱, شنبه

محیطی پاک و آرام

دوستانی که از جاهای دیگر به بامیان می آیند، می گویند خوشا به حال شما عجب محیط آرام و ساکت و نیز چه آب و هوای پاک و لطیفی دارید، البته من فکر می کنم آن دوستان بیشتر می خواهند ما را تسلی بدهند از چیزهایی که نداریم!

باری چند وقتی است محیط آرام و ساکت ما بدلایل زیر کم کم بسوی نا آرامی به پیش می رود:

اول؛  از برکت نا امنی راههای زمینی، این روزها پروازهای هواپیماهای مسافربری کوچک و هلی کوپترها نظامی و ملکی زیاد شده است که البته بیشتر برای مقامات و خارجی ها و از ما بهتران است تا مردم عادی یا طبقه متوسط که روزانه حداقل سه یا چهار پرواز صورت می گیرد و هرکدام  سر و صدای خود را دارد.

دوم؛ از برکت انکشاف تکنالوژی صوتی، رشد تعصب دینی و ... هر قوم و قبیله ای برای خود مسجد و حسینیه ساخته اند و هر کدام در رقابت با دیگری از بلند گوهای پر قدرتی استفاده می کنند و صدای خطبه ها، سخنرانی ها، تراوی ها،  دعاهای شب های جمعه، چهار شنبه و قرائت قرآن و مناجات صبحگاهی  و ...
فکر می کنم دست اندرکاران و متولیان این امور می خواهند مردم را به زور وارد بهشت کنند و کاری هم ندارند که مردم این سروصدا را دوست دارند یا نه، مریض دارند، ندارند، پیروان دیگر مذاهب و ادیان (خارجی های مقیم بامیان) اذیت می شوند یا نه و...
و ماه محرم نیز در پیش است، خدا خیر همه پیش کند.

و آب رودخانه (دریا) بامیان که از  کوههای سر به فلک کشیده بابا سرچشمه می گیرد از برکت شهر نشینی و رشد بازار(قصابی، مرغ فروشی، موتر شویی، حمام های عمومی و کالاشویی و ...)،  اکنون آن زلالی و پاکی را ندارد.

و اما هوا، گوش شیطان کر هنوز هم پاک است و لطیف!

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

دختر پراندن

چند روز پیش با موترم داشتم به یکی از قریه های اطراف مرکز بامیان می رفتم، مردی میانسال دست بلند کرد و سوارش کردم از او سراغ کسی را گرفتم، گفت در خانه است و کمی گرفتار است، پسر برادرش تازه دختری را پرانده و معلوم نیست چی خواهد شد؟ یا باید گله ای را که مدرسه تعیین کرده بدهد یا باید دختر بد بدهد و یا...

او شکایت کرد که ازدواج با رعایت رواج و عرف معمول خیلی سخت است، کسی که می خواهد عروس بیاورد برای خلاص شدن از قرض داری باید تکه ای از زمین اش را بفروشد یا بچه ره بعد از عروسی روانه ایران کند.
چند گاو، 100 سیر چوب، چند بوجی آرد، چند بوجی زغال، چند کارتن روغن، چند بوجی برنج و ... تنها بخشی از خرج طوی است که باید به خانه عروس داد تازه کالا و طلا، بخش خور و پول نقد و ... بماند.

او اصرار داشت که خانواده ها نباید زیاد سخت بگیرند، پسر و دختری که به سن ازدواج رسید باید به شوهر داده شود، هرچند فکر نمی کنم خودش این کار را بکند.

دختر پراندن یا فراری دادن دختر  راه میانبر برای عبور از این همه مشکلات فوق است و دختر بد دادن یک نتیجه بدتر این وضعیت است!

۱۳۹۰ آبان ۱۲, پنجشنبه

دو خبر انکشافی

ای دو خبر انکشافی را پیشاپیش عید به شما تقدیم می کنم.
ایجاد 5 پسته امنیتی در شاهراه غوربند.
اولین پروژه ماستر پلان شهری در مرکز دایکندی.

یک هفته رخصتی بمناسبت عید!

۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

نا امنی راه

وقتی می خواستم از وضعیت دسترسی مردم به بسیاری از حقوق شان در ولسوالی های جاغوری، ناهور و مالستان با مردم و مسئولین صحبت کنم اولین نگرانی آنها بدی وضعیت امنیتی راهها بود.

این وضعیت بر روی دیگر خدمات و دسترسی مردم به حقوق شان تأثیر مستقیم انداخته بود، یادم است یکی از مسئولین جاغوری که روزگاری در بامیان بود و با وی آشنا بودم، درد دل کرد که دو سال است که از جاغوری بیرون رفته نتوانسته است و می گفت در این برهه از زمان خوب است که آدم، فرد معمولی باشد "نه یک شخصیت شناخته شده و مطرح!"

البته تأمین امنیت راههای هزارستان بیشتر به همکاری مردمی  که در مسیر زندگی می کنند ارتباط دارد، اگر آنها با نیروهای امنیتی همکار باشند کسی نمی تواند امنیت را برهم زند و این امر هم بستگی دارد به توانایی دولت در قناعت دادن این مردم، فکر می کنم در وضعیت فعلی این شکاف روز به روز بیشتر می شود و یک جای کار از طرف دولت یا مردم محل اشکال دارد.