۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

عبدالله در بامیان-2

ادامه تصاویر کمپاین امروز داکتر عبدالله در بامیان
تصاویر خود گویا است.

یکی از حامیان اش به نمایندگی از مردم بامیان برک وطنی را به وی اهداء کردمتنفذین، علما و اعضای ستاد حمایت از عبدالله

سید حسین انوری هم آمده بود و سخنرانی هم کرد
حضور زنان چشمگیر نبود!


دوستان آمریکایی هم از صبح زود امنیت گرفته بودند.
انبوه جمعیت هنگام خروج از محل محفل (هوتل گرزندوی)

مردم بامیان از داکتر عبدالله خواستند که به محرومیت بامیان توجه کند، این دلیل عمده روگردانی مردم از کرزی و روی آوری به ایشان می باشد.

۲۷ نظر:

ناشناس گفت...

افرین بر عبدالله. گرجند تصویر مزاری بزرگ را نمی بینم اما من باور دارم که نباید به خاینی مثل کرزی رای داد.

من به اتحاد اقوام محروم باور دارم. تاجیک و هزاره و ازبک و ... همه محروم هستند و در تاریخ این سرزمین ظلم دیده اند.

ناشناس گفت...

تحصیلات عبد... در امور دولتی و اداره مملکتی نیست و تحصیلات کرزی و بشر دوست از عبد...که در رشته دوا سازی مکتب خوانده برای اداره امور اجتماعی و سیاسی بهتر است.

کرزی فاکولته حقوق در هند خوانده و داکتر بشر دوست ماستری و دکتورا خود را از دانشگاه تولوز فرانسه اخذ کرده است.

پس اگر ادم خود ناکرده مریض شود پیش انجیر برود بهتر است و یا یک داکتر معالج..........

ثانیا عبد... که مردم نان میدهد این پول ها را قرض گرفته که در صورت پیروزی مجبور است از حق ما وتو انرا با سودش یکجا به قارضش بپردازد ..

پس اعتماد به شخص قرضدار خوبتر است و یا به شخص که قرض دار و دست مردم در یقه اش نیست...

اینجاست که ما بان جمله مشهور اقای یاسینی مقدس میرسیم که فرموده بودند:

در خیمه که نان حرام نباشد به منزله کوبیدن مشت در هواست---------

بخاطریک که عقل این مردم قدیس در شکم شان است...

مگر بزرگان در مقابل چه میگویند:

عقل نباشد جان در عذاب است پس فرق است میان لذت تناول نان بادار و غلام!

اوه مردم اگاه جاغوری ایا یک غلام شب پرست که از غذای حرام تغذیه میکند میتواند قدیس باشد؟

مهاجر افغاني گفت...

دلمان خوش است كه ما انتخاب مي كنيم . اما حكومتي ها از قبل رئيس جمهور را انتخاب كرده اند .

ناشناس گفت...

salam Agha Nazari !
sipasgozaram az gozarishe jalebetan. banazari man har kas haq darad har ja ke dilash bekhahad baraye campine berawad amma ta mardome az sharre yak eda arbab wa akhond khalas shawad kami tool me kashad. omidwaram hama mardome kishwareman
agahana intikhab konannd. Abbas Alaman.

ناشناس گفت...

سلام !

گرچند من طرفدار مزاری،مسعود ،مصطفی کاظمی و غیره نیستم

اما برایم این عکسها خیلی‌ جالب است. تا دیروز این مردم می‌‌ گفتند مزاری رهبر ماست،

اما امروز رهبران دیگری پیدا کرده اند.شاید هم علت دیگری داشته باشد ، من خبر ندارم و احتملا این حمل کننده گان عکس‌ها به

جهان بینی‌ خوبی‌ دست یافته اند و برون از مرز قومی پا گزاشته اند و یا هم خود‌شان چیزی نمی فهمند

یک عده به نام ارباب و آخوند این کار را بر آنها تحمیل مکنند.

امیدوارم یک روز همه مردم کشور مان آگاه شوند و آگاهانه رأی بدهند.

شریف ، اتریش

ناشناس گفت...

سلام !

کاش مردم خوبی‌ بامیان به آقا بشردوست هم یک چیزی وطنی می‌‌ دادند .

مردم قهرمان بامیان هر گز از آخوند و ارباب پیروی نکنید ، که البته نمی کنید ، اگر در مورد

کاندیدان تردید دارید از فرزندان خود که کلاس پنجم و ششم هستند مشورت بگیرید

نه از آن کسانی‌ که شما را فریب بدهند. شریف ، اتریش

ناشناس گفت...

alabata nagofta nabayad gozasht ke mardome sharif bamyan mehman nawaz hastand wa agha abdullah ham hagh darad ki har ja ke dilash bekhahad berawad wa campain konad
Sharif , Austria

ناشناس گفت...

با سلام آقای نظری! بگذارید کمی پوست کنده بگویم که مردم بامیان در این عکسها نهایت حماقت و "بی خاصیتی" شانرا بنمایش گذاشته اند. تمام کسانیکه این عکسهای جنابتکار جنگی "احمدشاه مسعود" را بلنده نموده تاجیکها نیستند و فیصدی زیاد آنها هزاره اند که تا بحال از جانب این قوم ضربه می بینند و اصلا درس عبرت نمیگیرند و هوشیار نمی شوند. درد دل زیاد است و اگر هزاره ای به این شخص رای بدهد من باور کامل و صد فیصد دارم که از نسل هزاره نیست. در عین حال اینرا نیز فراموش نباید کرد که اکثر ساکنین مرکز بامیان را هزاره های دست دوم تشکیل میدهد و خدا نکند که اینها تجلی و نماد تمام هزاره های بامیان جلوه کنند. راستی کامنتها بسختی در بخش کامنت ویبلاگ تان نوشته می شود و ممکن است این بخش را اصلاح کنید؟ لیاقتعلی افتخاری

ناشناس گفت...

جناب شریف از آلمان! متاسفانه اینها دارای هیچ جهانبینی خاص نیستند و به ساز هر آواز رقص می کنند. در حقیقت اینها یک مشت زنده های بی خاصیت اند.

ناشناس گفت...

با سلام به همه دوستان.
بعضی از دوستان در متن هایشان از عبدالله تحمجید کرده اند و بر او افرین گفتند و بعضی دیگر هم او را نجات دهنده بامیان خوانده اند. مردم بامیان یا در ظاهر به این حمایت ها دست می زنند تا پیسه به جیب بزنند یا نه واقعا از هزاره بودن خود شرمناک هستند. داکتر عبدالله را ایا مردم هزاره فراموش کرده است که چه جنایت ها نکرد. مردم بامیان فراموش کرده اند که همین انسانها بودند که به بامیان حمله ور شده و فرزندان پاک انها را شهید کرد. ایا مردم هزاره فاجعه افشار را فراموش کرده اند. من از کسانی که در ایران کلان شده اند و چیزی از مسایل داخلی افغانستان چه حال و چه گذشته خبر ندارند گله ندارم انها مغزشان شسشتو شده و جریه خوار خامنه یی هستند و یا کسانی دیگر که اروپا سگ شویی می کند و نکتایی به گردن بسته . همه متوجه باشید که هیچ کسی جای استاد شهید مزاری را نمی گیرد. مزاری همیشه رهبر ما مردم است و خواهد بود. تو که از درامد سگ شویی تغذیه می کنی رهبر شاید همان سگ باشد نه کسی دیگر.
مردم هزاره هوشیار باشید که سیده ها دشمن شماره یک شما است. چرا به استقبال کسی می روید که روزی شما را در غرب کابل به خاک و خون می کشید.

هزارستان گفت...

جناب اقای نظری این مطلب من مربوط به شما است نه جمع.
چرا شما چنین پوششی از استقبال عبدالله می کنید. من یکی از خوانندگان همیشگی وبلاگت هستم اما دارم کم کم دل زده می شوم از این رقم سیاستگذاری وبلاگت .
تکلیفت خودت را معلوم کن که کجایی هستی اگه هزاره هستی و هزاره ناب که این کار تو خیانت بزرگی به ارمان شهید مزاری است و اگر نه جریه خوار بزرگان پس گفت و شنود با تو جایز نیست

شهر نوش گفت...

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است>
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

یاسین محمدی گفت...

سلام

تشکر از بازگو کردن داستان زندگی در بامیان !

این واقعا خوب است که می بینیم عبدالله به بامیان آمده است و مردم کم و بیش به دیدن اش آمده اند. افغانستان را درازی را پیموده است. روزگاری بامیان مرکز نیروهای مخالف دسته ای بود که عبدالله در آن عضویت داشت. این برای اقوام محروم و در مجموع باری همگرایی اجتماعی افغانستان یک خبر نیک است. اما این تمام داستان نیست. بامیان یک ولایتی است با نفوس حدود نیم ملیون و جمع شدن یکی دو هزار نفر هم تعداد زیادی نمی تواند باشد.

یاسین محمدی گفت...

من شخصا باور دارم که انتخاب شدن داکتر عبدالله به عنوان رییس جمهور هم خوب است و هم بد و ما هزاره ها می توانیم خوب و بد بودن آن را تول و ترازو کرده تصمیم بگیریم که به او رای بدهیم یا نه. من شخصا هنوز در میان رای دادن و رای ندادن به او تصمیمی نگرفته ام. به احتمال زیاد به او رای نخواهم داد.

دلایل خوب بودن عبدالله:

1. بزرگترین امتیاز عبدالله نسبت به کرزی و اشرف غنی این است که وی پشتون نیست. ( ببخشید که از قوم می گویم. باید صادق بود.) من باور دارم که شکستن شدن تابوی تک قومی قدرت سیاسی در افغانستان در ذات خود به نفع هزاره ها است. یعنی اگر یک ازبک، تاجیک، بلوچ، پشه ای و ترکمن قدرت سیاسی را به دست گیرد و انحصار پشتون بر قدرت سیاسی را بشکند این کار ذاتا به نفع هر قوم به خصوص هزاره ها است.

به همین دلیل است که من اتحاد سیاسی تاجیک و هزاره و ازبک را یک اتحاد استبداد شکن و انحصار بر انداز می دانم و این اتحاد تنها ضمانت سیاسی قابل اعتماد در مقابل تسلط سیاسی پشتونها بر افغانستان است. در نبود این اتحاد به احتمال زیاد پشتونها قدرت سیاسی را قبضه خواهند کرد و برای به دست آوردن اکثریت بالای 50% به یکی از اقوام تاجیک یا هزاره و یا ازبک باج و یا دسترسی محدود به قدرت را خواهند داد. در این میان امکان این زیاد است که هزاره ها را پشتون ها برای چانه زدن سیاسی انتخاب کنند. به دو دلیل :

1. با ازبک ها نمی توانند اکثریت 51% را ایجاد کنند و تاجیک ها ادعای بیشتر از شریک دسته دوم دارند.
2. با هزاره ها می توانند این 51% را به دست آورند و هزاره ها ادعای بلندی مانند تاجیک ها را ندارند. این است که نیورک تایمز می گوید که هزاره ها در افغانستان سازنده ترین نقش را در انتخابات آینده دارند. در حقیقت هزاره ها نقش شاه آفرین را دارند.

این است که هزاره ها دو انتخاب سیاسی واقعی در افغانستان دارند. اتحاد سیاسی با پشتونها که فوق العاده خطرناک و فریبنده می تواند باشد و تجربه تاریخی ما به ما می آموزد که این انتخاب بسیار می تواند کشنده باشد. انتخاب دیگر ما اتحاد با اقوام محروم است که یک انتخاب ناممکن به نظر می رسد که تجربه نشان می دهد که اقوام محروم هنوز به رشد سیاسی کافی برای ایجاد یک جبهه ای موثر نرسیده اند.

یاسین محمدی گفت...

امتیاز دیگر عبدالله همین شعار تغییر نظام ریاستی به پارلمانی است. این یک حرف بسیار اساسی است برای ایجاد یک نظام عادلانه. چرا؟؟

چون نظام ریاستی در یک جامعه ای قبیلوی به معنی استبداد اکثریت است. یعنی اگر یک قبیله اکثریت داشته باشد آنها با انتخاب رهبر قبیله به عنوان رییس قدرت سیاسی را در خدمت امتیازات قبیلوی به کار خواهند گرفت. از طرف دیگر چون در افغانستان مکانیزم سیاسی و حقوقی سالم وجود ندارد ، جمع کردن تمام قدرت سیاسی در دست یک نفر می توند فوق العاده خطرناک باشد. فرضا 10 سال بعد نیروهای خارجی از افغانستان بیرون بروند و ما یک نفر را از جلال آباد به عنوان رییس جمهور انتخاب کنیم. این آدم فرمانده کل قوا هم است. اگر این آدم یک دفعه تصمیم به منحل کردن احزاب سیاسی بگیرد و تمام دولت را در اختیار یک قوم قرار بدهد چه کسی جلوی وی را خواهد گرفت؟؟؟ هیچکس.

اما در نظام پارلمانی این احزاب هستند که چوکی های پارلمان را در دست دارند و با کنار آمدن با همدیگر نخست وزیر را انتخاب می کنند. این نخست وزیر مجبور است حساب بدهد چون احزابی که او را انتخاب کرده اند در سالهای آینده هم به رای مردم محتاج هستند و مجبورا از نخست وزیر انتخابی شان حساب گیری کنند. این سیستم در دراز مدت می تواند ساختار قبیلوی جامعه ای افغانستان را هم به سوی ساختار مدنی تر سوق دهد و امکان آن را می دهد که مردم و افراد فراتر از محدودیت قبیله شان عمل کنند. در این سیستم پارلمان ناظر کارهای نخست وزیر است و قدرت سیاسی در دستان یک نفر متمرکز نیست و تمام کشور تابع سلیقه یک شخص نیست.

این یک اصلی است که به سادگی نمی توان نادیده اش گرفت. بزرگترین فایده ای این طرح جیب اقوام کم نفوس تر کشور می رود. به نظر من این باالقوه به نفع هزاره ها است. به هر صورت دولت های افغانستان برای مترکز کردن قدرت سیاسی همیشه هزاره ها و دیگر اقوام محروم را تحت فشار قرار داده اند و در این راه به قتل عامهایی دست زده اند. یک از عوامل اساسی تنش سیاسی و اجتماعی در افغانستان تمرکز قدرت در دستان یک فرد و یک قبیله بوده است. شکستن تمرکز و انحصار قدرت سیاسی در افغانستان باید به یکی از اهداف استراتژیک هزاره ها تبدیل شود. ما همیشه نمی توانیم که چرت بزنیم که به کدام شخس رای بدهیم و یا کدام شخص به وعده هایش وفا خواهد کرد. بهتر آن است که استراتژی و هدف سیاسی خود را داشت و اهداف و خواست های هر کسی که مطابق آن بود به او رای بدهیم. در غیر آن ما هزاره ها همیشه از جمله ای کوچیان سیاسی افغانستان خواهیم بود !!

یاسین محمدی گفت...

اما با وجود آنچه گفتم چرا به عبدالله رای نمی دهم و بدی های او در چیست؟؟

1. داکتر عبدالله در جنگهای داخلی شرکت داشته است. این جنگ ها بر اساس دیدگاههای سیاسی خاصی صورت گرفت. دیدگاه سیاسی شورای نظار که داکتر عبدالله عضو و بازوی سیاسی شان بود یک دیدگاه بسته، تعصب آلود و مبتنی بر بد اخلاقی سیاسی بود. در اردوی شورای نظار دروغ و فریب و قول شکنی وساخت و بافت های غیر اخلاقی عادی بود. مثلا دوستم را یک روز برادر و همسنگر و پسر خود می خواندند و فردایش او را کمونست می خواندند و خاین و در مقابل اش اعلام جهاد می کردند. با حزب وحدت یک روز پیمان اتحاد می بستند و فردایش در مقابل آن جنگ تمام عیار را به راه می انداختند. بزرگترین فاجعه ای که شورای نظار آفرید آن بود که به بهانه ای جنگیدن با حزب وحدت، تبلیغات وحشتناک را بر علیه تمام هزاره ها به راه انداختند. خانه های مردم عادی هزاره ها تا توانستند ویران کردند. قدرت اقتصادی مردم هزاره را عمدا نابود کردند. مردم عادی هزاره را ترور می کردند، دستگیر می کردند و مانع کار وزندگی روزانه شان می شدند. مردم عادی هزاره را به جرم مزدوری باری ایران می کوبیدند در حالیکه بخش عمده کمک مالی خود را خود از ایران می گرفتند و ایران یکی از بزرگترین حامیان شورای نظار بود.
خلاصه شورای نظار یک جنگ وحشتناک اجتماعی را بر علیه تمام مردم هزاره به مدت چهار سال به پیش برد.

فتنه ای سیاسی بزرگ دیگر شورای نظار همین ایجاد مسایل سید و هزاره در میان جامعه ای هزاره است که در حقیقت ما را از درون تضعیف می کند. در این کار اما مکر سیاسی عمیق تری هم وجود دارد و آن تلاش برای تبدیل هویت قومی هزاره ها به یک هویت مذهبی که در آن صورت هم هزاره ها را درمقابل تمام سنی های افغانستان قرار دهند و هم تعداد از سیدهای طرفدار خود را به نام نمایندگان هزاره ها به قدرت برسانند. این در حقیقت تلاشی است برای به بردگی کشیدن سیاسی هزاره ها.

حقیقت آن است که این تلاش ها نمایانگر بلوغ سیاسی و درک اجتماعی شورای نظاری ها از جامعه ای هزاره نیست. این در حقیقت بی خبری شان را از جامعه ای هزاره ها و دگرگونی های اجتماعی و داینامیک سیاسی این قوم نشان می دهد. بزرگترین ضعف شورای نظاری ها این است که آنها شناخت درستی از افغانستان ندارند و دیدگاه سیاسی شان همان امتداد دره نگری شان است. یعنی آن ها افغانستان را امتداد یکی دو دره ای هندوکش می دانند. رسیدن شان به قدرت سیاسی محدود در کابل به کمک دوستم و وحدت هم بر درک کاذب شان از توان سیاسی شان افزود.

اینها نه هنوز خود را و نه رقیبان خود را، نه دوستان و دشمنان باالقوه ای خود را می شناسند. یکی از مجموعه های سیاسی است که سر در خاک حماقت فرو دارند و بر اشتباهات سیاسی شان به عنوان حقایق پای می فشارند. این جماعت لعنتی است بر گردن جامعه ای باز و توانای تاجیک و شرکت شان در انتخابات با نامزدی عبدالله نشان داد که هنوز حماقت سیاسی مشخصه ای برجسته ای شورای نظار گذشته و جبهه ای ملی فعلی است.

عبدالله حتی قادر نیست که نصف رای تاجیک ها را ببرد چه رسد به رای هزاره ها و ازبک ها و پشتونها. افغانستان نماد و نماینده ای گذشته ای سیاه افغانستان و بربادی و فلاکت وطن است. دوستان او بدترین فصل ها را در تاریخ این کشور گشودند و بدنامی های فراوانی را برای افغانستان به یادگار گذاشتند.

عبدالله سواد درست باری ریاست جمهوری هم ندارد. او داکتر چشم شد و هیچگاه داکتری نکرد. کدام رشته ای دیگری را هم نخوانده است. تجربه سیاسی او هم بیشتر با سیاسی و تباهی و جنگهای خونین داخلی شکل گرفت. او در مدیریت و سیاست به تمام معنی یک بی سواد است. گرچه ادای حافظ خواندن در می آورد اما علاقه ای افاقی به اشعار حافظ کسی را برای ریاست جمهوری بر یک کشور چند قومی و سی ملیونی آماده نمی کند.

او قدرت متحد نگه داشتن تاجیک ها را هم نداشت. حتی هراتی ها و بدخشی ها از شورای نظار و ماجراجویی های سیاسی اش بیزار اند.

عبدالله برای افغانستان می تواند یک لعنت سیاسی باشد !

یاسین محمدی

جاغوری مقدس

ناشناس گفت...

گفته اند که باغبان گل میدهد ولی گلاب میخواهد. ولی در مورد اقای عبداله بهتر است گفته شود که اگر وی یک کاندید فاسد نیست پس چرا رای مردم به پول و یک وعده غذا میخرد. اینقدر پول از کجا میاید ایا خوردن طعام که پول خرچش مشکوک است در اینده برای ادم خطر نمی افریند.
بیایید اول از مردم محترم سادات اغاز کنیم که از عبداله چرا درین مقطع زمانی حمایت میکنند تا رسیدن به اصل مطلب برای ما اسان گردد:

بزرگان سادات همیشه در دهن مردم هزاره برای تبرک تف کرده و میکنند و مردم هزاره سالها دستان مردم سادات را به چشم و صورت می کشند و میبوسند و اما در عوض سادات با رای دادن به عبداله اینطوری به مردم هزاره پاسخ میدهند ایا اشتباه در پیر است و یا مریدی هزاره؟

اگر منظور احترام است سوال اینجاست که اگر کسی به خود احترام نکند میتواند بدیگران احترام گذارد.ایا کیفیت و حلاوت شیرینی انگور را که کسی نخورده باشد میتواند بدیگران از ان تعریف کند؟ یا خود و دیگران را فریب میدهد؟

و ایا تا حال این احترام ثمر داده و یا به نقص مردم هزاره تمام شده است و ایا وقت ان نرسیده که ما در روش احترام خود بدیگران یک تجدید نظر درست و اگاهانه کنیم؟

ولی در مقابل برخورد جامعه سادات با هزاره همیشه نزادی بوده و نقطه نظر شان زیادتر بطرف کسانی میلان داشته که احترام احمقانه هزاره را در برابر انها نمیکند چون هزاره ناف سگ در صورت که به همخون و هم زبان خود اعتماد نکند لزوما احترام وی نیز به جامعه سادات از منافقت است و به کاهی هم نمی ارزد.

اینکه مردم سادات با وجود کمی و غیر مریی بودن انها در جامعه هزاره و در مدت خیلی کم به مواقف بزرگ دولتی رسیده اند علت عمده ان بایست داشتن مخ سیاسی باشد و داشتن مخ سیاسی اتفاق میاورد و اتفاق در جامعه قدرت- برکت و رفاه را بدنبال دارد که مردم هزاره برای بیش از دو صد سال از ان محروم استند.بنا چه کار باید کرد که مخ سیاسی را بدست اورد ایا کدام راه نزدیکترین است و بالای ان کار کرد.

ولی در عوض موقف سیاسی مردم هزاره از گوسفند چار پا پایین تر است زیرا حتی گوسفند صدای صاحب خوده میشناسد ولی هزاره همیشه با جفت و خیز بی جای بز مانند و تقلید میمون وار همیشه طعمه گرگ و شیر درنده شده اند که حضرت مولانا بلخی انرا در نظم ذیل خوب تمثیل میکند:



روستایی گاو در آخر ببست>
شیر-حیوان- گاوش خورد و بر جایش نشست

روستایی شد در آخر سوی گاو>
گاو را می‌جست شب آن کنج‌کاو

دست می‌مالید بر اعضای شیر>
پشت و پهلو گاه بالا گاه زیر

گفت شیر از روشنی افزون شدی>

زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی

این چنین گستاخ زان می‌خاردم>
کو درین شب گاو می‌پنداردم

حق همی‌گوید که ای مغرور کور>
نه ز نامم پاره پاره گشت طور

که لو انزلنا کتابا للجبل>
لانصدع ثم انقطع ثم ارتحل

از من ار کوه احد واقف بدی>
پاره گشتی و دلش پر خون شدی

از پدر وز مادر این بشنیده‌ای>

لاجرم غافل درین پیچیده‌ای

گر تو بی‌تقلید ازین واقف شوی>
بی نشان از لطف چون هاتف شوی

بشنو این قصه پی تهدید را>
تا بدانی آفت تقلید را

اگرچه درنظم بالا شیر معنی خدواند ج است ولی خداوند به کسی زیادتر مکافات قایل است که او را کور کورانه تقلید نکند.پس در مورد تقلید و پیروی از انسان جاهل صد چند به اگاهی ضرورت است!!!

مردم شریف بامیان حق دارند یک وعده نه بلکه صد وعده غذا بخورند بخدا قسم مانند شیر مادر برایشان حلال است ولی در انتخاب سرنوشت و اینده شان از عقل سالم کار بگیرند. تا مبادا ریس جمهور منتخب اینده شان انسان ظالمی از کار در نیاید که انوقت پیشمانی هیچ سودی نخواهد داشت.

لیاقتعلی افتخاری گفت...

با سلام آقای نظری! من نمیدانم شما در حقیقت یک گزارشگر هستید در ویبلاگ تان یا یک ویبلاگ نویس که هرچیزیکه خوش تان آمد در اینحا می گذارید. در هردو صورت، من به شما پیشنهاد می کنم که کامنتهارا بدون هرگونه جانبداری و "گریز از واقعیت" که در بخش کامنت تان گذاشته می شود، حذف نکنید. جان برادر! من برخلاف یکعده افراد دیگر نه هوای سمتی و سمت پرستی را در سر می پرورانم و نه حقیقتا آنرا کار مثبت میدانم. یا آور شدن نکات منفی و نارسائیهای مردم ما در بامیان صرفا و صرفا به این جهت است که بیائید فکری برای رفع آنها کنیم چی اینکه سربلندی بامیان و مردم شریف آن در حقیقت سربلندی همه ای هزاره ها و سایر اقوام کشور است. پس سعی کنید با خاک پاشیدن بر حقایق و عینیات جریانات را طوری دیگر جلوه ندهید و من بیشتر از چهار سال در آنجا بوده ام و شاید جریانات اجتماعی بامیان را بهتر از شما بشناسم. بگذارید این نقدها برای بهبودی جریانات صورت گیرد. ممنون

ناشناس گفت...

عبداله یک دوا ساز فارمسیست و دانشگاه حقوق و اداره دولتی را نخوانده است در اثر ارتباط با مسعود به چوکی های بلندی دولتی رسیده که مثالش را ما دربین هزاره از خلیلی و محقق میتوانیم یاد اوری کنیم که اصلا درجه تحصیلی مسلکی در امور دولتی ندارند. بنا توقع خدمت از ان ها یک سراب محض است.

و عبداله دو رگه است از پدر هلمندی پشتون و مادر تاجیک تولد یافته و رگ هزارگی متاسفانه ندارد. ولی هزاره های کم اصل و بی ننگ در بدل یک وعده لقمه نان گلو گیر حرام میتوانند بوی رای دهند.

مفکوره اتحاد هزاره و ازبک و تاجیک در مقابل پشتون دیگر کهنه شده است و مفکوره منافقین خود فرو خته است..

و ثانیا این تاکتیک باید از طرف یک رهبر مطلق العنان یک قوم مطرح شود تا یک دنباله رو بی خاصیت .

و ثالثا نباید کسی درین مورد بخاطر ازدیاد تشنج معضله قومی را دامن زده و انرا بیش از پیش حاد تر بسازدچون ما هیچ دشمنی در مقابل هموطنان پشتون خود نداریم.

ولی راه نجات مردم هزاره وجود دارد:

و انهم دادن رای به رهبری هزاره!!!!


و طبیعی است که مطرح شدن در یک جامعه عقب افتاده و بی سواد که سنت قبیله تا هنوز در ان حکمفرماست تنها ازین طریق میسر است و بس.

ترسم نرسی به قددرت ای افغانی>
این راه که تو میروی به ترکستان است

محمد ظاهر نظری گفت...

با سلام به دوستان اندیشمندی که این صفحه را برای ابراز اندیشه ها، نقد ها و تحلیل های جامع شان انتخاب کرده اند و اما چند نکته را برای "هزارستان" و دوست عزیزم لیاقتعلی افتخاری توضیح می دهم.
1- متعلق به قوم هزاره هستم، این مطلب را می توانید در تذکره ام(صورتم) ببینید، هزاره ناب، هزاره دست دوم، جیره خوار و ... را هنوز تعریفی برایش ندارم.
2- یکی از هدف های من نشر رویدادهای خبری ولایت است بدون کم و کاست، حب و بغض، تعصب و ... و اندکی تحلیل شخصی اما انتظار دارم که شخصیت ها ، متفکرین و صاحبین نظر و اندیشه با توجه به داده های واقعی فوق نظرات و تحلیل هایشان را بنویسند و راهگشای خلق و جامعه باشند، چنانچه تاکنون چنین بوده است.
3- من خود را گزارشگر می دانم، اما نه در اینجا، در پیشانی این بلاگ نیز توضیح داده ام این صفحه وبلاگ شخصی است با تمام صفات و ویژگی هایش.
4- افتخاری عزیزی، هر آنچه نظرات شما یا سایر دوستان رسیده است بدون کم و کاست نشر کرده ام، منتهی تأیید را برای آن گذاشته ام که از نشر بعضی اتهامات ناروا و غیر اخلاقی که بعضا" برخی ها علیه شخصیت های حقیقی می زنند جلوگیری کنم، زیرا نشر این گونه نظرات برای من که با نام، نشانی، شماره تلفن و ... در بامیان این وبلاگ را راه اندازی کرده ام می تواند مشکلاتی را ایجاد کند، اگر فکر می کنید نظری را ارسال کرده اید و نشر نشده است، احتمالا" آن نظر برای من نرسیده است و اگر در نگارش نظرات و ارسال آن با مشکل روبرو هستید یکی از دلایل اش ویروسی بودن سیستم تان باشد، از سیستمی دیگر امتحان کنید یا کامپیوتر تان را اسکن کنید.
موفقیت دوستان را خواهانم و منتظر نظرات سودمندشان هستم.

لیاقتعلی افتخاری گفت...

ممنون برار! مشکل حل شد. کامنت اولی ام را که در خصوص عبد الله بود در روز پنجشنبه هفته گذشته نوشته و فرستادم. امروز وقتی از آن سر زدم آنرا نیافتم و تصور کردم که گویا واقعیتها برای شما ناخوشایند بوده و از همین جهت تصمیم گرفتید و حذف شان کردید. فکر می کنم در روزهای اخیر مصروف بوده اید و تمام کامنتهارا یکبار نشر کرده اید. نکته دیگر اینکه آدم نمیتواند تعریف همه چیز را در کتابها جستجو نمایید. صرفا به اطراف تان نگاه کنید و هزاره های گوناگون را بخوبی می بینید. موفق باشید.

هزاره گی گفت...

آفرین بر بامیانی ها. بردباری در حقیقت نشان اعتماد به نفس و بزرگواری است. مردم بامیان اما می دانند که کی، کی است.

ما را به رخت و چوب شبانی فرفته است
این گرگ سالها است که با گله آشنا است

استقبال و خوش آمد گویی به کسی که به خانه ات می آید به معنی دنباله روی از او نیست. این فرهنگ ما است.

سلطان گفت...

همین بالا کردن عکس مسعود در بامیان نشان می دهد که اینها احمق تر از آن هستند که حتی رموز برخورد با مردم را بدانند.

من بر عکس مسعود ش...ش می کنم پس چطور به کسی که آن را بالا می کند رای بدهم؟

اینها بهتر است بیست سی سال دیگر نان بی نمک بخورند تا فرق سیاست را با لجاجت بفهمند.

هزارستان گفت...

با سلام خدمت دوستان عزیز.
بعد جناب اقای نظری.
اقای نظری درست است که شما به عنوان خبرنگار قصد پوشش دارید اما باید بدانید که نحوه گزارش شما چه رقم است. شما می توانید به طور ساده و بدون تبلیغات از کسی این کار را انجام دهید.اما دراین کابل هم مردم هزاره الخصوص زنها در کمپاین های عبدالله و اشرف غنی بخاطر 500 افغانی شرکت می کنند و می شود گفت که خود را به همان ادمکشان سابق مثل عبدالله که نمونه بزرگ ان فاجعه افشار بود می فروشند.
برای ما مردم هزاره یا غیرت نمانده یا اگر هم است کم است و ان را در دستمالی بسته کرده و در جایی بالا می گذاریم که چشم ما به ان نخورد. که چنین اجازه می دهیم ناموس مردم هزاره در کمپاین کسی که تشنه به خون ما است شرکت کنند.
کسانی که طرفداری از عبدالله می کنند و هزاره هستند از ان هزارهایی هستند که یا غیرت ندارند و یا غیرت را به 500 افغانی می فروشند.

هزارستان گفت...

با سلام خدمت دوستان عزیز.
جناب اقای نظری شما که در جواب بنده در بالا یاداور شده بودید که شما یک هزاره ناب هستید و تنها دلیل شما از پوشش خبری عبدالله تنها یک وظیفه خبرنگاری است و همچنین گفته بودید که اخبار ولایت را نشر می کنید ما تقریبا قانع شدیم. اما می ببینم که نه تمام گفته های شما دروغ و بی اساس است بخاطر اینکه اگر شما واقعا یک هزاره ناب بودی و یک خبرنگار چرا مراسم اقای محقق را پوشش خبری ندادی. حتما چون هزاره است. شما به نظرم مخلص برادران تاجیک هستی و یا احتمال زیاد کدام در مقابل پیسه خود را فروخته یی شکی هم نیست از شما هزاره های بدل که از این کارها بکنید. شاید جنایات غرب کابل و افشار را به کل فراموش کرده و به چهار قرانی که از عبدالله گرفته یی خوش هستی. اگر چنین است ننگ بر شما باد و خون شهیدان غرب کابل در قیامت گریبانگیر شما خواهد شد.

محمد ظاهر نظری گفت...

هزارستان عزیز.
من نوشته بودم که روز سفر آقای محقق در بامیان نیستم و الا خیلی دوست داشتم که این محفل را پوشش بدهم، دوست خوبم اخلاصی طی ارسال پیامی گزارش این محفل را داده است که نشر گردید و نیز دوست دیگرم برهانی نیز در وبلاگ اش بنام "بامیان" این خبر را به خوبی پوشش داده است.
از آن همه لطفی که مرا شایسته آن دانسته اید تشکر.
اما همه باید بترسیم و بهراسیم که خون شهیدان به ویژه شهیدان غرب کابل گریبان ما را نگیرد.
مباد چنین روزی.

ناشناس گفت...

هزاره و اوغان بیرار اند بر ضد شورای نظار اند.