۱۳۹۲ مرداد ۴, جمعه

برنده شدن داکتر سرابی

برنده شدن یک جایزه مهم آسیایی توسط داکتر سرابی خبر خوش امروز بود که شنیدم و من هم خوشحال شدم و از صمیم قلب برای ایشان تبریک می گویم.

حکومتداری خوب و افزایش شمار دختران در مکاتب از دلایل عمده این جایزه به شمار می رود اگرچه این دلایل را چندان قبول ندارم؛

 اکثر ولسوالها، قومندانان امنیه و روسا و مدیران ادارت بامیان مشمول قاعده کلی دولت فاسد فعلی هستند و چیز کمی از آنها ندارند و این روند از دست خانم والی هم خارج است هر کدام از اشخاص فوق الذکر وصل به یک منبع قدرت بیرونی و حزبی هستند و هر کدام شان مثل سایر ولایات برای رسیدن به این پست مصرف ها کرده اند و چندان هم پرونده پاکی ندارند بنابر این حکومتداری خوب شاید برای شخص والی صدق کند که از نزدیک می شناسم دامن ایشان از این گپ ها پاک است و منزه ولی مجموعه زیر فرمان ایشان چندان هم علیه السلام نیست و نمی توان آنها را شامل حکومتداری خوب کرد.

 اما افزایش دختران دانش آموز هم با توجه به روند رشد جمعیت، رویکرد مردم هزاره به آموزش و سواد فرزندانشان به ویژه دختران مسئله ای  نیست که ارتباط داشته باشد به پالیسی، پلان و مدیریت خانم والی و همکاران بخش مربوطه؛ وضعیت کیفی نامطلوب آموزش در مکاتب لیسه به ویژه مکاتب دختران و نیز کاهش قابل توجه قبول شدگان کنکور به ویژه در رشته های مهم و کاربردی در دو سال اخیر شاخص مهم این وضعیت است یا شمار دختران دانشجو افزوده شده است اما لیلیه یا خوابگاه آنان که ظرفیت 150 نفر دارد اکنون بیش از 800 نفر زندگی می کنند و روزانه مجبورند فاصله بیش از ده کیلومتر را اکثرن بیاده بپیمایند!

اما چرا خوشنودم و تبریک می گویم؟
من به دلیل موقف شغلی و سازمانی گذشته ام از فعالیت های ایشان آگاهی و شناخت دارم من شاهد تلاش های بی وققه ایشان برای کار، بازسازی، نوسازی، و در کل برای بهبودی وضعیت مردم بامیان بوده ام تلاش های شبانه روزی!

 اما اینکه این تلاش ها منتج به نتایج دلخواه و مورد انتظار شده است یا نه گپ دیگری هست که متاسفانه به دلایل دیگری که از عهده ایشان هم خارج است و ارتباط مستقیم دارد به همان نظریه و دیدگاه توام با تبعیض، محروم نگه داشتن عمدی هزاره ها از توسعه و امکانات از نگاه دولت مرکزی و حتی جامعه جهانی!

به طور مثال مهاجرین و افراد بی مسکن در دشت قشقه صاحب زمین نشدند، بند برق توپچی خانه ها و مغاره های تاریک بامیان را روشن نکرد، مغاره نشینان صاحب خانه های در خور شخصیت شان نشدند و هم چنان سوژه رسانه ها مانده اند؛ مردم بامیان هم چنان فقیر اند و زمینه های کاری و شغلی برای شان فراهم نشده است و اگر موسسات و نهاد ها هم چنان تا 2014 به کم کردن نیرو و پروژه های خود از بامیان ادامه دهند تنها کچالو نمی تواند نیازمندی های اقتصادی مردم را پاسخ دهد!

شهر بامیان که مرکز یک ولایت مهم، باستانی و مشهور افغانستان است از برق و آب بهداشتی محروم هست- با وجود آبهای سرشار رشته کوه بابا- اما در کنار این فاصله بامیان تا کابل از هر دو مسیر میدان شهر و غوربند، فاصله تا یکاولنگ و دوآب میخ زرین از مسیر دره شکاری به نصف یا حتی کمتر رسیده است زیرا سرک ها آسفالت شده است هر چند که مسیر های فوق به جز یکاولنگ از ناامنی رنج می برد که حل این مشکل نیز از عهده خانم سرابی بیرون است.

تعداد کلینیک ها زیاد شده است و چندین کلینک های مراکز ولسوالی تبدیل به شفاخانه محلی شد و مکتب قابلگی هم بی وقفه بر شمار قابله های اجتماع افزود اما صحت عامه را اکنون شخصی بی کفایت مدیریت می کند که فغان مردم را بلند کرده است، شفاخانه آقاخان مرکز بامیان روز به روز خدمات خود را کاهش می دهد و بر نارضایتی مردم افزوده است موسسه ادا تمام کلینک های بامیان را از وزارت صحت عامه با نرخی نازل تیکه گرفته است که منجر به افت شدید کیفیت خدمات شده است!

توسعه گردشگری یکی از بنیادی ترین طرح های خانم سرابی بود که هر چند در این مسیر گام هایی برداشته شده است اما ناامنی راه هنوز هم راه را بر گردشگران مسدود نگه داشته است و اندک فعالیت های اقتصادی که بخاطر مفاد از درک گردشگری هم ایجاد شده است متاسفانه مردم بامیان سهم چندانی از آن نمی برند!

نهادهای عدلی و قضایی هم در چور و چپاول و رشوه گیری چیز کمی از سایر ولایات ندارند و هر بار خانم سرابی خواسته با آنها برخورد کند استقلال قوه قضاییه دلیلی بوده است که آنها خود را از پاسخگویی حتی به شخص اول ولایت معذور داشته اند.

انتظار این بود که خانم سرابی وضعیت زنان را بهبود بخشد به ویژه در قسمت آموزش، سهم گیری شان در اقتصاد خانواده یا بهداشت و صحت و حتی سیاست! اما متاسفانه در این قسمت کار عمده ای صورت نگرفته است چند خانم معدود و شاخصی که در بامیان فعال اند و گهگاهی در مطبوعات نامشان شنیده می شود و فعالیت مدنی می کنند کسانی هستند که از ایران برگشته اند و چند تای دیگر هم بیشتر کاسب کار اند تا الگو و نماد حضور زنان در جامعه، اقتصاد و سیاست؛ زنان زیادی حتی در همسایگی ولایت -سرآسیاب- هنوز در پستو خانه ها زندگی می کنند و روی شهر یا همان بازار دوکیلومتری را تنها یکی دو بار در سال که به زیارت میرهاشم می آیند یا برای زایمان مشکل شان به شفاخانه آورده می شوند نمی بینند!

اما با همه این اوصاف انصاف نیست که خدمات داکتر سرابی را نادیده بگیریم، وی نیز با سیستم تبعیض آلود دولت مرکزی آشناست، وی می خواست با جلب توجه مقامات دولت و حتی خارجی ها -سفرا، وزا- و آوردن آنها به بهانه های مختلف و مهمانی دادن آنها و بردن آنها به بند امیر بامیان را در محراق توجه آنها قرار دهد تا شاید از نگاه ترحم لطفی به این مردم کنند بگذریم از اینکه حق دهند و همین فعالیت هم از منظر جمع و جماعت مخالف یا نق زن هم بوق و کرنا می شد که سفر آقایان برای تفریح و خوشگذرانی است و والی هم شریک هر چند که نتیجه نهایی نیز چنین می شد و اگر اندک ترحم و دلسوزی یا خاطره خوش که قرار بود در ذهن آنان بماند به کلی تغییر می کرد و تمام مصارف والی هم ضرب صفر !

پیش از داکتر سرابی نه تنها ولسوالی ها بلکه در مرکز ولایت حتی تعمیر یا ساختمان های در خور توجه و شان دولت باشد وجود نداشت اکنون در تمام ولسوالی ها ساختمان های اداری مدرن اعمار شده است، قومندانی های امنیه صاحب تعمیر شده است، مکاتب و کلینیک های زیادی با تعمیرهای شیک و امروزی بنا شده است و در مرکز ولایت نیز اکثر ریاست های دولتی ساختمان جدید در شهر جدید اعمار کرده اند که چهره شهر بامیان را کمی تغییر داده اند بگذریم از اینکه اکثر کسانی که  این پروژه ها را برنده شدند از بامیان نبودند و حتی نیروی کار خود را از خارج بامیان می آوردند و می کوشیدند تا بیشتر عاید خودشان شود و تعمیر ها نیز با شرایط محیطی بامیان سازگار نبوده است!

داکتر سرابی متاسفانه از تیمی کارا، دلسوز و کارکن بی بهره بود، اکثر کسانی که با ایشان همکار بود یا از ظرفیت لازم برخوردار نبودند یا عملن در تیم مخالف قرار داشت و مشکل دیگر این بود که ایشان از رسانه ای قوی و قدرتمند که حداقل این تلاش های ایشان را به طور صحیح به سمع مردم برساند و مشکلات مردم را به ایشان منتقل کند بی بهره بود، رادیو بامیان که هرچند تمام امکانات خود را بنام مردم بامیان از جامعه جهانی نصیب شد اما ادعا می کند که شخصی است و بیشتر تجاری و دکانی است برای علی عرفان که سالها از این درک اندوخته است با کمترین سرمایه و مصرف!  تمام گزارش این رادیو از دولت محلی و کارکرد آن معطوف بود به گزارش سه دقیقه ای که برای رادیو آزادی تهیه می کرد و بقیه اش آهنگ های درخواستی و دمبوره بود که کامیپوتر بطور اتومات نشر یا پلی می کرد و این نشرات نیز به دلیل اف ام بودن رادیو محدود بود که شعاع 20 کیلومتری دره  مرکز بامیان!

 رادیو و تلویزیون بامیان-دولتی- نیز جایی بود برای افراد بی کار و فاقد امکانات اولیه نشر و نشریه ولایت یا اطلاعات و فرهنگ هم بعد از ماهها رفت و آمد به کابل با انبوهی غلط املایی و انشایی به نشر می رسید و تنها در چند اداره دولتی و غیر دولتی توزیع می گردید و انبوه دیگر ژورنالیستان همگی نماینده آژانس های خبری ملی یا بین المللی بودند که نشرات آنها را مردم بامیان نمی دیدند و نمی شنیدند وعامه مردم بامیان در اقصی نقاط ولایت هم چنان بی خبر از کارکرد های ولایت بودند و تغییرات هم چندان به چشم دیده نمی شد که آنها قضاوت کنند.

با همه این اوصاف این جایزه فرصت مهم و بزرگی برای تقدیر از شخصی که تلاش کرده است، زحمت کشیده است، ما باید قدر دان نعمت باشیم تا نعمت افزون گردد.

۱ نظر:

سید کریم جاوید گفت...

نظری عزیز موفق کامگار باشی. از نوشته ات خوشم آمد.