۱۳۸۸ فروردین ۱۳, پنجشنبه

قانونی برای نقض حقوق زنان

در چهاردهمین سالروز بابه مزاری در کابل همه مدعیان رهبری هزاره تصویب قانون احوال شخصیه اهل تشیع را یکی از افتخارات و دستاوردهای خود و نظام دانسته و به مردم تبریک می گفتند، عوام هم خوشحال بودند و حس می کردند که مذهب شان رسمی شده و بر طبق آن قانون ساخته شده.

اینک این مصوبه به امضاء رئیس جمهور هم رسیده است و شکل قانون را به خود گرفته است اما در حق زنان بازهم نابرابری دیده می شود و جامعه جهانی و غربی ها هم سروصدای شان در آمده است.

حمایت از حقوق بشر به ویژه حقوق زنان یکی از دلایل قوی بود که شهروندان غربی را وا داشت تا برای افغانستان فعلی پول و خون بدهند، حال بعد از هفت سال آنها می بینند که خون فرزانشان و پول مالیات شان به نفع عده ای که می خواهند رژیمی بنیاد گرا تر و ضد حقوق بشری تر از ایران و ... تأسیس کنند به هدر می رود، حق دارند که فریاد کشند.

بسیاری از احکام فقهی ما نیاز به اجتهادی دوباره و تفسیری انسانی دارد، تبدیل کردن آن به قانون هم برای خود ما و هم برای اعتبار کشور ما در نزد جهانیان ایجاد مشکل خواهد کرد، چنانچه امروز شده است.
من هم قبلا" هم نوشته بودم اما شد، آنچه نباید می شد و حال هم باید چاره ای اندیشید.

۵ نظر:

نورتن گفت...

چاره اینست که ماده قانون تعدیل شود و اضافه گردد که مردان بدون اجازه زنان خود اجازه بیرون رفتن را از خانه ندارد اینقدر جای تشویش نیست...

ناشناس گفت...

راست گفتی....

برهانی بامیانی گفت...

دوست عزیزوروشنفکرجناب آقای نظری سلام!
تقدیروسپاس اززحمات خالصلنه شمادرجهت تنویرافکارمردم ماباارائه مطالب وگذارشات جالب وجذاب تان.
درموردمطلب اخیرتان،به نظرم تشویش شمابیش ازنگرانی غربی هاست چون نگرانی های زیادی ازسوی غربی هاهنوزابرازنشده است به جزشیطنت های بی بی سی که البته همیشه موضع منفی درقبال هزاره هاو شیعیان افغانستان داشته است.
به هرحال،خوب است متوجه این نکته باشیم که افغانستان هنوز یک کشوراسلامی است (حال عمل مسلمانان راملاک قضاوت قرارندهیدکه چه کرده اندویاخواهندکرد)ودارای قانون اساسی که درماده سوم آن تصریح شده است که:«
در افغانستان هيچ قانون نمي تواند مخالف معتقدات و احکام دين مقدس اسلام باشد»وشمانیزانتظارنداشته باشیدکه تمام مردم افغانستان به خاطرحضورغرب به یک باره غربی شودوقوانین موردنظرغرب دراین کشور موردتوجه قرارگیرد؛بالاترازآن انتظارنداشته باشیدکه شیعیان افغانستان درتدوین وتصویب این گونه قوانین پیش قدم باشند.
اینکه غربی هادرافغانستان حضوردارندیک واقعیت انکارناپذیر است ولی این هم مسلم است که هییچ گاهی آنهابرای نجات من وتویاسایرهموطنان دراین کشورنیامده است که شمافکرمی کنیدباتصویب قانون احوال شخصیه شیعیان افغانستان تمام جان ومال آنهاوزحمات آنهابه هدررفته است،مثل معروف است که «هیچ گربه برای رضای خداموش نمی گیرد»آنهاآمده اندتاکمربندامنیتی خویش راازاینجامستحکم سازندوخطرراازخودشان دفع سازند؛البته که درسایه آن چندصباحی امنیت من وتونیزتأمین می شود.پس به خاطرحضورغرب مانبایداین قدردچارخودباختگی شویم که حتی قوانین خویش راغربی بسازیم وازسوی سیاست غربی ساختن افغانستان درگذشته های تاریخی کشورمانیزدرس خودراپس داده است که نمونه آن رامادرزمان امان الله خان شاهدهستیم چون به هرحال افغانستان یک کشوراست دارای فرهنگ وخصوصیات سنتی مخصوص به خودوسنت شکنی وتغییریک فرهنگ هم کارساده نیست.
بدون تردیدتصویب قانون احوال شخصیه یک دستاوردبزرک است که آرزوی هرفردشیعه وهزاره افغانستانی بوده است که مطابق احکام ذهبی خویش رفتارنماید،البته که دارای نواقص وکاستی های هم بوده است که این کاستی هاونقص هاحتی درقانون اساسی کشوربه عنوان قانون مادرنیزوجوددارد. حال اینکه بعضی هااین قانون رادوست نداردیاآن راباعث عقب ماندگی مردم مامیدانندسرجای خودش ونظرات شان نیزمحترم است.
اینکه شماهمه چیزوهرعمل مذهبی رابه ایران پیوندمیدهیدنیزکمی اغراق آمیزاست به هرحال شیعیان درهرنقطه ازجهان دارای پیوندهای مشترک مذهبی است وطبعااگردارای استقلال باشندقانون شان دراکثرمواردیکسان خواهندبودواین قانون براساس اصول ومبانی مشترک مذهبی خواهدبودنه براساس علایق دیگرکه موردتوجه شماست.
اینکه نوشته اید«احکام فقهی مانیازبه تفسیرانسانی دارد»این تعبیریک مقدارسنگین وکمی بی ادبانه به نظرمیرسدکه احکام فقهی شیعی راغیرانسانی میدانیدکه البته درطرف مقابل آن منظورتان ازانسانی بودن احکام وقوانین همان قوانین غربی است.
اینکه احکام اسلامی بایدمطابق شرایط زمانی ومکانی خاص باشدجای تردیدنیست حتی معنی اجتهادوتقلیدازمجتهدزنده نیزهمین است ولی بایدبدانیم که مااحکام داریم ثابت ومتغیرکه بعض قابل انعطاف است وبعض غیرقابل انعطاف نمی شوددرهمه مسایل، احکام اسلامی راتغییردادوماهیت آن رادگرگون کردکه درآن صورت می شودهمان شیربی یال ودم که مولوی آن رامثنوی ذکرمی کند.
خوب است وقتی نگران این مسأله هستیدومی گوییدکه:« تبدیل کردن آن به قانون هم برای خود ما و هم برای اعتبار کشور ما در نزد جهانیان ایجاد مشکل خواهد کرد، چنانچه امروز شده است.»که الته امیدواریم خیلی مشکل جدی نباشدنه برای کشورونه برای مردم مازیرادرآن صورت آزادی ودموکراسی موردنظرغرب نیزدچارخدشه خواهدشد؛ولی خوب کمی به آن طرف قضیه نیزنگاهی داشته باشیدوتأمل نماییدکه اگرشیعیان افغانستان درتدوین وتصویب یک قانون موردنظرغرب پیش قدم می شددرآن صورت سایرهموطنان که ازمردم ماکرده سنتی ترومتعصب ترندچه قضاوت نسبت به مردم مامیداشت.
به هرحال جای نقدآگاهانه ومنصفانه دراین گونه مسایل خالی هست مخصوصادراین گونه قوانین که باسرنوشت مردم ماوباجان ومال آن ارتباط داردکه ایکاش همه ماهمیشه نقدپذیرباشیم تاهمه خطاهادرسایه آن اصلاح وهمه کمبودهاجبران می شد.

ناشناس گفت...

Burhani, Az mozakhrafat to motanifaeram akhundak!

مجید جاغوری گفت...

سلام

برهانی بامیانی

سخنان خوب نگاشته اید اما طعنه ی تنیده ای در آن از ارزش سخنان تان می کاهد. بهتر است همانگونه که خود گفته اید شما به نقد باور طرف تان دست بزنید نه به کنایه و طعنه.

شما به خوبی می دانید که ضد غربی های کشورهای اسلامی هم در کشورهای اسلامی گل نکاشته اند. از ایران گرفته تا مصر و عراق و افغانستان. من شخصا ملای لنگ و امان الله کلکانی را نه تنها بهتر از امان الله نمی دانم که آنها را در عقب ماندگی افغانستان مسوول می دانم. امان الله اگر غربی بود و هر چه بود و اگر قدرت را از دست داد اما در انسانی کردن قوانین ملکی افغانستان نقش برجسته داشت.

من شخصا دار و ندار هزاره ها را تنها مذهب شان هم نمی دانم. مذهب ما یکی از عناصر هویت ما است و ما نمی توانیم واقعیت های اطراف مان را نادیده بگیریم. بر هم زدن رابط ای قدرت در سطح بین المللی هم بیرون از زور ما است. در ضمن کسی نیامده تا در یک نظر خواهی آزادانه در مورد تصویب این قوانین از مردم سوال کند. به هر صورت 50% هزاره ها زن هستند البته اگر شما به آنها حق ابراز نظر بدهید!

بهتراست شما به قوانین مدنی در ایران مراجعه کنید تا به سادگی در یابید که تطبیق ماده های از این قوانین در ایران ناممکن است. به هر صورت افغانستان نمی تواند ادعای بیشتر مسلمان بودن از ترکیه را بکند در حالیه ما در کشور ترکیه که یک کشور اسلامی است برابری زن و مردم را داریم.

من شخصا باور دارم که اگر هزاره ها برای تصویب این قوانین که بر اساس دیدگاههای سنتی ترین روحانیون شیعه در افغانستان تدوین شده است صدها هزار کشته داده باشند، خون شان را برای چیزی ریخته اند که ارزش آن را نداشته است.

یادمان باشد که این قوانین در دراز مدت برای خود جامعه ای هزاره درد سر ساز می شود. ما وقتی قانون تصویب می کنیم باید حد اقل یک قرن بعد را در نظر بگیریم. اگر قرار باشد که ما نوع بنیاد گرایی شیعی را در افغانستان بنا کنیم بس دلیل مبارزه با طالبان چیست؟ آیا این درست است که مثلا حبیبه سرابی را روزی شوهرش اجازه بیرون رفتن از خانه را ندهد؟ خوب او این کار را بر اساس این قانون می تواند. قرار نیست جامعه هزاره تا ابد اکثریت مطلق اش کشاورز و جوالی و خانه دار باقی بماند. با سرعتی که مردم ما به شهر ها سرازیر می شود بهتر است کمی نرمتر عمل کنیم و تخم کشاکش و تضاد را در جامعه در لفاف این قوانین ضد انسانی ( که خدا کند به دماغ تا بد نخورد. ) نکاریم.

اگر به ضد انسانی بودن این قوانین باور ندارید لطفا به لینک زیر مراجعه کنید. نگویید که اینها طالبان اند. من وقتی کوچک بودم در جاغوری خودم شاید شلاق خورد یک زن جوان به دست آخندها انقلابی طرفدار اقای خمینی بودم.

http://www.tajikmedia.com/