۱۳۸۷ اسفند ۱۸, یکشنبه

روز جهانی زن تقدیم به مردان

مردان: روز زن گرامی باد، ما حقوق زنان را رعایت می کنیم، اسلام به زنان حقوق زیادی اعطاء کرده است و ...
با مطالعه سه قضیه زیر که در یکی دو روز پیش با آن روبرو بودم به جمله فوق بیشتر فکر کنیم!!

1- خانم "الف" اشتیاق زیادی برای روز زن از خود نشان داد، جرأت، جسارت و شجاعت و توانمندی اش بسیار قابل تحسین بود وعده های همکاری و کمک اش ما را خیلی دلگرم کرد، یافتن چنین بانویی در محیط به شدت سنتی هزاره جات حکم کیمیا را دارد.

فردایش به طریقی به ما خبر دادند که نمی توانم با شما همکاری کنم، حقیقت ماجرا آن بود که مردانی که حکم ما فوق او را در محیط کار داشتند وی را از همکاری در راستای حمایت از زنان بازداشته بودند، آنان به وی توهین و اهانت کرده بودند و او را تهدید به اخراج از کار کردند و او کنج عزلت را بهتر از حضور در اجتماع دانست.

2- خانم "ب" بالاخره پس از چند سال رنج و عذاب توانست از شوهر ستمگر اش طلاق بگیرد و از سالها عذاب جسمی و روحی خلاص شود اما جامعه مرد سالار او را بخاطر این کار ملامت می کند و روزی مرد با قدرت آمد تمام اموال خانه و فرزندان را از نزد وی گرفت و او را روانه اتاق مسافرخانه کرد، این است بهای حق خواهی.

3- خانم"ج" ایرانی است و شوهر افغانی دارد، شوهرش به او گفته هر وقت خواستی تو را نزد بستگانت به ایران می برم اما چند سال گذشت و از رفتن خبری نشده است، او روزهای خود را در کنار جوی آب سرد کوههای بابا سپری می کند، او دچار بیماری روماتیزم شده است، او ساعات زیادی را بخاطر تنهایی گریه می کند و اگر این وضع ادامه یابد شاید به بیماری روانی گرفتار شود.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

باعرض سلام
آقای که زن ایرانی دارد برایش بگو از خدا بیخبر ونا ترس اگر آدم میشوی که چه خوب،وإلا درغضب خداوند وبندگانش گرفتار میشوی ، خرچی سفرش را نه داری بگو تا خرچیش رابفرستم.

ناشناس گفت...

سرنوشت این خانم ایرانی واقعا غم انگیز است ولی "شاید" شوهرش هم انقدر ملامت نباشد بلکه در باره دولت ایران را نیز مقصر دانست..زیرا دولت ایران با خانم های ایرانی مزدوج افغانها نیز رویه خوب ندارند حتی ازدواج با افغانها غیر قانونی است و حتی مجبور به اخراج از ایران استند ولی با یک غربی ازدواج زنان ایرانی همچو اشکال وجود ندارد..

در هر کشوری ازدواج- هویت و تابعیت می افریند ولی در ایران تابعیت را زایل می سازد..

امان از دست این اخند های شهوت پرست و خود خواه..

ولی توصیه ام باین شوهر بدبخت و نامرد افغان اینست ازینکه برای خانم ات اب و نان و جا تهیه نمی توانستی بهتر بود بی زن می نشستی و جلق میزدی و می مردی نه اینکه یک سیاه سر غریبه را سرگردان و بی نوا می ساختی..

افسانه تلخ

نه اميدي كه بر آن خوش كنم دل

نه پيغامي نه پيك آشنائي

نه در چشمي نگاه فتنه سازي

نه آهنگ پر از موج صدائي



ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت

سحرگاهي زني دامن كشان رفت

پريشان مرغ ره گم كرده اي بود

كه زار و خسته سوي آشيان رفت



كجا كس در قفايش اشك غم ريخت

كجا كس با زبانش آشنا بود

ندانستند اين بيگانه مردم

كه بانگ او طنين ناله ها بود



به چشمي خيره شد شايد بيايد

نهانگاه اميد و آرزو را

دريغا, آن دو چشم آتش افروز

به دامان گناه افكند او را



به او جز از هوس چيزي نگفتند

در او جز جلوه ظاهر نديدند

به هر جا رفت در گوشش سرودند

كه زن را بهر عشرت آفريدند



شبي در دامني افتاد و ناليد

مرو! بگذار در اين واپسين دم

ز ديدارت دلم سيراب گردد

شبح پنهان شد و در خورد بر هم



چرا اميد بر عشقي عبث بست؟

چرا در بستر آغوش او خفت؟

چرا راز دل ديوانه اش را

به گوش عاشقي بيگانه خو گفت؟



چرا؟ . . . او شبنم پاكيزه اي بود

كه در دام گل خورشيد افتاد

سحرگاهي چو خورشيدش برآمد

به كام تشنه اش لغزيد و جان داد



به جامي بادة شورافكني بود

كه در عشق لباني تشنه مي سوخت

چو مي آمد ز ره پيمانه نوشي

به قلب جام از شادي مي افروخت



شبي ناگه سرآمد انتظارش

لبش در كام سوزاني هوس ريخت

چرا آن مرد بر جانش غضب كرد؟

چرا بر ذره هاي جامش آويخت؟



كنون, اين او و اين خاموشي سرد

نه پيغامي, نه پيك آشنائي

نه در چشمي نگاه فتنه سازي

نه آهنگ پر از موج صدائي

فف

ناشناس گفت...

جالب بود.
از هشت مارچ در ولایت دایکندی میایم

ناشناس گفت...

سلام دوست گرامی

مطلب زیبایت را بخوانش گرفتم

مشعل با سفیدسنگ به دیدارشما آمده است

ناشناس گفت...

سلام
بی شک زنان دراین جامعه از جنس درجه دو هستند . تا برابری راهی دراز در پیش دارند و برای تغییر هم دانستن اینکه حقوقی بیش از این دارند .