۱۳۸۹ خرداد ۵, چهارشنبه

بازهم از بهسود

چند تن از دوستان تماس گرفته بودند و عکس های بیشتر از بهسود برای دادخواهی می خواستند، عکس هایم را باز هم مرور کردم و این سه قطعه را یافتم.

چشمه تاغی کجاو

چقدر سخت است که خانه هموطن ات در مقابل چشمانت بسوزد و تو فقط عکس بگیری و بگذری!

زیر کوتل خرسخو، در سرچشمه سیاخاک  اندکی توقف کرده و با مهاجرین دایمرداد صحبت کردیم، آنها احوال خانه و زندگی شان را از ما می پرسیدند!

۶ نظر:

احسان درویش گفت...

سلام.
دل است که باید بسوزد.

مهدي گفت...

بسيار باعث تاسف است واقعا در كشور ما دموكراسي بيداد ميكند تا كي اين همه بدبختي؟
اقاي نظري وبلاگ بسيار زيبايي داريد خيلي خوشحالم كه از وبلاگتان ديدن كردم
اگر لينك وبلاگ بنده را در وبلاگتان قرار دهيد باعث افتخار من است

ناشناس گفت...

سلام خسته نباشی من یک آشنایی هستم که بعد از هفت سال دوری یک پیام به ایمیلت فرستادم.

ناشناس گفت...

دلم به مظلومیت بهسود میسوزد- ازین آتش که فگنده است نمرود میسوزد. نبودش کاش چشمم ونمی دیدم -که خانه های گلی میان دود میسوزد. امید مادرم برادرو خواهرکم- درآن خانه هرچه بودونبود میسوزد...... بهسودبهارعشق وخون وشگوفه است - بهسود براستی حدیث کربلاو کوفه است. جلیل

یوسفی گفت...

سلام امید وارم همیشه موفق با شید
خوش حالم از بهسود به سلامت برگشتید
خوش حال میشم اگه افتخار لینک شما را داشته با شم

دولت شاهي دايميردادي گفت...

سلام آقاي نظري
اين حركت وحشيانه را به جهان نشان مي دهيد خوشحال شدم