شب گذشته تلویزیون آریانا گزارشی را نشر کرد که پنج دختر در آنسوی خط دیورند (مناطق آزاد پاکستان) به جرم انتخاب همسر زنده به گور شدند!!
اما حکایت دوم:
دوشیزه "الف" چند روز پیش پس از طی ده ماه سلب آزادی رها گردید، اما جایی برای رفتن و اقامت نداشت، مقامات مجبور شدند برای حفاظت و نگهداری وی، او را دومرتبه به محبس بفرستند.
او هم نخواست تن به ازدواج اجباری بدهد، به دولت شکایت کرد، دولت هم پدر و هم دختر را بندی کرد، پدر پیش دختر عذر کرد که اشتباه کرده رضایت بده و با هر که خواستی ازدواج کن اما بعد از رهایی... پدر غیرتمند، دامادی را که خودش پسند کرده بود، مجبور کرد با دختر نزدیکی کند تا او فکر دیگر نکند! دختر چند روز بعد با پسر دلخواه اش فرار کرده پیش ملایی می روند و نکاح می کنند، پدر دختر مخفی گاه را پیدا کرده و عریضه و شکایت تا اینکه داماد اول و دوم و پدر و دختر همگی بندی می شوند، محاکم ثلاثه طی می گردد، تجاوز به زن منکوحه و اختطاف و ... حکم های سنگین و نیمه سنگین تا اینکه ارگان های مدافع حقوق زنان دخالت کرده و سر انجام پس از ده ماه حبس همگی به سلامت آزاد می گردند.
این دوشیزه دیگر نمی خواهد به خانه پدرش برگردد، در بامیان نیز شلتر یا خانه امنی وجود ندارد، حالا مقامات مانده اند و این دختر بی سرپناه، یکی از مقامات دختر را متهم می کند که این بلا راخود به جان خریدی، سرنوشت ات مرگ است!، هیچ کس تو را حمایت نمی کند، دیموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان هیچ درد ات نخورد، اگر به درد می خورد یک شب پناه ات می داد.
این است سرنوشت ازدواج اختیاری.
اما حکایت دوم:
دوشیزه "الف" چند روز پیش پس از طی ده ماه سلب آزادی رها گردید، اما جایی برای رفتن و اقامت نداشت، مقامات مجبور شدند برای حفاظت و نگهداری وی، او را دومرتبه به محبس بفرستند.
او هم نخواست تن به ازدواج اجباری بدهد، به دولت شکایت کرد، دولت هم پدر و هم دختر را بندی کرد، پدر پیش دختر عذر کرد که اشتباه کرده رضایت بده و با هر که خواستی ازدواج کن اما بعد از رهایی... پدر غیرتمند، دامادی را که خودش پسند کرده بود، مجبور کرد با دختر نزدیکی کند تا او فکر دیگر نکند! دختر چند روز بعد با پسر دلخواه اش فرار کرده پیش ملایی می روند و نکاح می کنند، پدر دختر مخفی گاه را پیدا کرده و عریضه و شکایت تا اینکه داماد اول و دوم و پدر و دختر همگی بندی می شوند، محاکم ثلاثه طی می گردد، تجاوز به زن منکوحه و اختطاف و ... حکم های سنگین و نیمه سنگین تا اینکه ارگان های مدافع حقوق زنان دخالت کرده و سر انجام پس از ده ماه حبس همگی به سلامت آزاد می گردند.
این دوشیزه دیگر نمی خواهد به خانه پدرش برگردد، در بامیان نیز شلتر یا خانه امنی وجود ندارد، حالا مقامات مانده اند و این دختر بی سرپناه، یکی از مقامات دختر را متهم می کند که این بلا راخود به جان خریدی، سرنوشت ات مرگ است!، هیچ کس تو را حمایت نمی کند، دیموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان هیچ درد ات نخورد، اگر به درد می خورد یک شب پناه ات می داد.
این است سرنوشت ازدواج اختیاری.
۲ نظر:
ظاهر جان امان از جهل
"حمید"
وقتی شهرداری بامیان نام یک بازار قلوخی ره « تایتانیک » می مانه . در حالی که مفاخر دیگر در این سرزمین باستانی بسیار هستند، بنابراین باید انتظار چنین حرکات زشتی ره داشته باشیم. وقتی مردم ما فکر می کنه که امام علی پرواز کرده و آمده بند امیر ره برایشان ساخته باید انتظار چنین حرکات خرافه ره داشت . وقتی مردم ما فکر می کنه که سید میر علی یخسوز آقا جای روغن یخ ره می سوزانده باید انتظار چنین حرکاتی ره داشت . و وقتی امام حسین به عنوان یک اسطوره فیزیکی قهرمان برای جامعه به نمایش گذاشته می شود باید انتظار چنین حرکاتی ره داشت . و وقتی اسلام متاسفانه نماینده قومی پیدا میکنه باید انتظار چنین توهین هایی ره به مقام انسانیت داشت.
ارسال یک نظر