۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

مزاری؛ عدالت و حق خواهی- سمینار

سایر دوستان وبلاگ نویس به خوبی و به سرعت سمینار را پوشش داده اند و مسئولیت را اداء کرده اند.
من هم می پردازم به برخی مسایلی که دوستان اشاره نکرده اند.

 نوربند قلاء شلوغ تر از همیشه بود، خیلی ها به علت نداشتن کارت دعوت نتوانستند به سالن راه پیدا کنند و جمعیت تا آخر محفل ساعت 4 ماندند و به قول استاد فروغ (معاون علمی دانشگاه بامیان) مانند دیگر محفل ها سمی ناهار نبود.


 سرور جوادی هم دلش می خواست که از خاطراتی که با رهبر شهید داشته صحبت کند اما دست اندر کاران به او فشار آورده بودند که موضوعی را برای بحث اش انتخاب کند؛ "مزاری و راهکار عملی عدالت" را انتخاب کرده بود.
او در ابتدا گفت بستر و سنگر مزاری در میان هزاره ها بود اما نمی توان نقش او را در سایر مبارزات عدالت خواهانه مانند انقلاب ایران و جنبش های لبنان و فلسطین نادیده گرفت.

او همزمان با استبداد ستیز می کرد و تطبیق عدالت در خود را هم دنبال می کرد، اگر او می گفت هزاره بودن جرم نباشد، یعنی اینکه همه انسان ها برابر باشند، نه امتیاز برای دیگران (پشتون) می خواهیم نه نقض برای خود.

او در گرماگرم مبارزه، جوانان را برای تحصیل به دیگر کشورها می فرستاد و برای آنها پیام داد اگر امروز نمی توانید از عزت و هویت مردم خود با تفنگ دفاع کنید، باید فردا با تخصص خود دفاع کنید.

او عدالت را سمبولیک نمی خواست، با فقر امکانات آن زمان گروههایی را مأمور تحقیق کرد تا بروند در هزارستان تحقیق کنند و راههای برون رفت هزاره ها را از فقر جستجو کنند و در همان زمان سرک بین دره صوف- یکاولنگ را بصورت ابتدایی ایجاد کرد تا هزارستان را از محاصره بودن نجات دهد.
امروز ما نباید فریب شعار هایی چون دموکراسی، آزادی، وحدت ملی و ... را بخوریم، پشت پرده گپ های دیگری است.
امروز برخی از چهره های هزاره سهیم در حاکمیت فکر می کنند سلطان به آنها مرحمت کرده می گویند برو شله ات را بخور و پرده ات را کن، آنها فکر نمی کنند این حق هزاره است!

ایجاد حقله وصل با اقوام غیر حاکم در طول 300 سال گذشته دیگر راهکار مزاری برای عدالت بود.
اما زمانی به این حقیقت پی برد تا خومان توانمند و مشت آهنین نشویم نمی توان به عدالت رسید.

طرح چهار جانبه و گفتگوی نمایندگان چهار قوم عمده (پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک) و طرح فدرالی از دیگر راهکارهای استاد شهید برای تطبیق عدالت بود.

و در پایان اعتقاد داشت اگر هیچ یک از طرح های فوق به نتیجه نرسد، دیگر ما اسیر فرهنگ کهنه و فرسوده 40% حاکم بر کشور نمی شویم و ما و ریسمان، هیهات!!

و مزاری منحصر ترین متفکر در سلسه رهبران افغانستان بود.
 علی امیری در موضوع مزاری و بنیان گذاری افغانستان نوین صحبت کرد و گفت مزاری به این جمع بندی رسید که با توجه به سه ضلع قدرت در افغانستان؛ سلطنت، روایت حنفی از مذهب و قومیت پشتون نمی توان عدالت را در آن تطبیق کرد باید این موازنه را بر هم زد و به جای آن تنوع قومی، کثرت مذهبی و حضور زنان به عنوان نیمی از پیکره اجتماع را جایگزین کرد و برای آن باید افغانستانی نوین ایجاد کرد، او موفق نشد این طرح عدالت خواهانه خود را تحقق بخشد و وظیفه ماست که در هر جایی که قرار داریم برای تحقق آن فعالیت کنیم.
اما او هشدار داد که دشمنان این طرح نیز امروزه جدی تر شده اند، امروزه استبداد در بسته بندی جدید باز تولید شده، آنها نمی خواهند این طرح به پیروزی برسد ما باید آماده باشیم که راههای تازه- با ریسک خطر پذیری بالا- را برای تحقق آن جستجو کنیم.

در پایان هم شرکت کنندگان سمینار یا فرزندان بابه دسته گلی را به تندیس بابه در چوک شهید مزاری تقدیم کردند.
این مراسم را عده ای جوانان و پیروان بی مدعای رهبر شهید برگزار کرده بودند که حتی حاضر نشدند که نامی از آنها برده شود، هدف آنها این بود که تجلیل از مزاری باید مردمی و همگانی شود نه در انحصار شخص یا حزبی خاص.

توضیح اینکه عکسها را جناب مهدی مهرآیین البته با دوربین من گرفته است.

۲ نظر:

ابراهیم گفت...

مه واقعا این کار "پیروان بی مدعای رهبر شهید" ره ستایش میکنم و چقدر خوبه که همه پیرو بی مدعا باشند. و اینکه ما هر سال به نام رهبر شهید مراسم میگیریم در واقع باید برای پیدا کردن اهداف و یک دسته راهکارهایی باید باشد که امروز به طور عملی به دردمان بخورد و اگر اینطور نباشد که دیگر گرفتن سالگرد و گفتن کلمه های ثقیل و سخنرانیهایی که فقط یک تعداد معدود بفهمند، فکر نکنم چندان مفید واقع شود.
به هر حال از شما تشکر مدیر این وبلاگ خوب

ناشناس گفت...

اگر مزاری زنده می بود:

1- اولین کاری را که می کرد این بود که خلیلی نامرد را محاکمه می نمود تا اینگونه به مردمش که خود توسط آنها به این مقام رسید ظلم نکند.