۱۳۸۷ دی ۲۴, سه‌شنبه

نگاه مرد سالار

دیروز در تعقیب خبر تجاوز و سقط جنین خانگی گزارشی را برای رسانه ای تهیه می کردم و با خیلی مقامات و افراد گفتگو کردم، شخصی که قبلا" وی را صاحب مفکوره انسانی می دانستم ( بخاطر احترام به حیثیت و آبرویش از ذکر نامش خودداری می کنم ) در ادامه گلایه از همزمانی نشر خبر فوق و ایام عاشورا و ... گفت اصل ماجرا تجاوز نبوده است و بعدا" با صدای آهسته گفت دخترک گفته است طرف از اول پول می داد و بعد" خوش خودم هم می آمد!!!"

بعدا" به سراغ داکتر غلام محمد نادر رئیس شفاخانه هم رفتم، نگرانی دوستان را با وی در میان گذاشتم، او صداقتمندانه گفت: حال دختر خیلی خراب بود، ما کاری کرده نمی توانستیم، او با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کرد، پدر پیرش در عمرش کابل را ندیده بود، هیچ پولی هم نداشت و ... اگر چنین نمی شد، کجا آیساف هلی کوپتر روان می کرد؟ آن دختر اکنون در شفاخانه آمریکایی ها در بگرام زیر دستگاه نفس مصنوعی، دستگاهی که هیچ شفاخانه ای در افغانستان ندارد، قرار دارد.

او در ادامه گفت، وقتی که پلیس جنایی قومندانی متهم را همراه تعدادی دیگر برای شناسایی نزد دختر قطار کرد، دختر با آنکه حالش خراب بود، متهم را شناسایی کرد و گفت این آدم بر من آن کار را کرد، او انکار کرد و دختر گفت: "روی تو سیاه، تو اون روز چاقو ره ده برار ریزه مه ندادی که برو بلدرغو بیار و خود تو ده جان مه توپ کدی؟" مرد در میان پلیس و افراد دیگر خجل شد و چیزی نگفت و اعتراف کرد!

امشب بارها به گفته آن شخص محترم و اندیشه هوس آلود وی فکر کردم، هنوز تنم می لرزد، چرا بعضی از ما مردها هرچند با هیبت به ظاهر مقدس چنین فکر می کنیم؟ اگر آن قربانی 14 ساله دختر این آقا بود آیا چنین نظری داشت!

و متأسفانه بسیاری از مردهایی که پست هایی هم در دستگاههای اجرایی دارند چنین فکر می کنند و دوست دارند گناه را به گردن دخترک بیندازند!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

لطفاً كمي احتياط كن . هر حرف حقي را نمي شود در همه جا بيان كرد،بيگدار به آب نزن و اين خبر را بيشتر از اين بزرگ نكن.
موفق باشي

سخیداد هاتف گفت...

نظری عزیز سلام ،
وبلاگ من مشکلی پیدا کرد و بنابر این آدرس من از این پس با کمی تغییر این خواهد بود :
www.amsyaa2.blogspot.com
البته نام وبلاگ ام همان رهانه است و تغییری نکرده. لطفا لینک وبلاگ مرا تغییر بدهید.
شادکام باشید.

ناشناس گفت...

شهامت توتحسین برانگیزه. حدث میزنم که دراجتماع ایران استبدادی برایت چندانم راحت نبوده، ولی تو شهامت بعضی از جوانان شجاع و مبارزایرانی راداری(آنهایی که هنوزدرمقابل رژیم جهل وفسادودروغ بهر قیمتی مبارزه میکنند). تلاش برای نجات جان یک انسان برایت مهم است وترسی ازکسی نداری.اگرچندتادیگه مثل تودر افغانستان پیدامیشد،این جنایات کمترمیشد،چون متجاوزان ازترس انسانهای بیداری مثل تو،ازترس رسوایی جامیزدند.

ناشناس گفت...

پسر سید فاضل نیرنگ جدیدی زده که خیلی خوب برایش جواب داده :"علم پسر سید فاضل"
تعجب کردم در باره اش هیچ ننوشتی!
"حمید"