هفته گذشته رفته بودم کابل، در موتر تونس، سیدی میان سال و روحانی از بامیان، حدیث می گفت و در باب کرامت اهل بیت و سادات سخن ها گفت.
دیگر مسافران گوش می کردند و تایید، من تا نزدیکی های کابل از شنیدن آن سخنها کلافه شده بودم.
در نزدیکی های کابل بحث روی اصل و نسب شد، او می گفت: شاید شما ها (غیر سادات) نسبکی داشته باشید! رو به من کرد، گفت: "مرید دم امی تور نیه؟" من صدایی در گلو صاف کردم و سعی در کنترل عصبانیت ام کرده و گفتم: آقا صاحب اولا" من از استعمال کلمات "مرید و پیر" خوشم نمی آید، زیرا استعمال این واژه ها بار معنایی زیادی به دنبال دارد.
ثانیا" به نظر من هرگونه امتیاز طلبی و برتری خواهی بر مبنای اصل و نسب همان نژاد پرستی است که اصول اسلام با آن موافق نیست، و هکذا، دیگر مسافران به شمول راننده از این بحث من که از تحقیر و حقارت بیرون آمده بودند، بسیار خوشنود شدند، بطوریکه بر سرعت موتر افزوده شد و آقای محترم هم تا کابل سکوت اختیار نمود.
در تلویزیون های افغانستان بانکی بنام پشتنی بانک، همواره تبلیغ میکند که این بانک از خود ماست ( یعنی از پشتون ها).
در تکسی نشسته بودم، به طرف برچی روان بودم، مسافران همگی هزاره بودند، یکی شان گفت: خدا را شکر که این منطقه همگی از خود ماست و دیگران ( پشتون و تاجک ها) نیستند یا در حال فرار.
براستی، خود ما کی هستیم؟ چرا خود ما متشکل از پشتون، هزاره، ازبک و تاجیک نیستیم؟
چرا خود ما متشکل از همه انسان ها نیست؟
تا کی باید جدا، جدا باشیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر