خیلی دوست داشتم که از جبهه های جنگ هم دیدن کنم، روحیه نیروهای مدافع را هم ارزیابی کنم.
در آخرین روز اقامت چند نفری که در سنگر حضور داشتند را دیدم، قبلا" فکر می کردم که این نیروها باید زبده و دارای امکانات باشند.
اما واقعیت چیز دیگر بود آنها به جز گروهی از دهقانان همان قریه کسی دیگر نبودند.
آنها به زحمت توانسته بودند با فروش چند گوسفند و بره شان کلاشینکوفی به قیمت 25000 خریداری کنند و مرمی هم قیمت اش از 5 الی 10 افغانی در نوسان بود، آنها مقداری نان خشک و آب برای خوردن و یک بطری موتر برای چارج موبایل هایشان ( اریبا در بهسود فعال است ) با خود به سنگر برده بودند.
چندین سنگر در بهسود فعال بود که بزرگترین شان سنگر حاجی فیضی و استاد ناصری بود (نمایندگان کوچی هم نام این دو را به کرات یاد آوری می کردند) این سنگر ها با همدیگر هماهنگ نبود و از کمبود نیرو و امکانات شکایت داشتند.
بعضی ها هم فکر می کردند که این آدم ها عادت به جنگ دارند، اما در شرایط وانفسای امروز که خیلی ها به فکر رفاه خودشان اند، این آدم ها برای دفاع از حریم سرزمین شان دست به اسلحه برده اند، بسیار مردانگی و ایثار است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر