۱۳۸۷ شهریور ۱۰, یکشنبه

تجلیل از نیکپا


آمریت المپیک بامیان روز گذشته به افتخار روح الله نیکپا مدال آور تاریخ المپیک افغانستان مسابقه دوشی را برگزار کرد.

در این مسابقه صدها تن از جوانان بامیان اشتراک کردند که به نفرات اول تا سوم آن جوایزی اهداء گردید، گلخان قاسمی نفر اول این مسابقه شناخته شد.
هم چنین به برندگان تورنمنت فوتبال تابستانی بامیان نیز کاپ و لوح تقدیر تقدیم شد.

بامیان و دیگر نقاط افغانستان جوانان مستعد زیادی دارند که اگر اندکی سرمایه گذاری شوند می توانند برای کشور افتخار آفرینند و برای سیاست مداران و بخش خصوصی نیز شهرت و کریدت کمایی نمایند، همانطور که احسان الله بیات از نیکپا به نفع کاندیداتوری خود کریدت اخذ کرد.

۱۳۸۷ شهریور ۹, شنبه

مظاهره بازاریان

صدها تن از کسبه کاران بازار بامیان در اعتراض به افزایش مالیات بر درآمد امروز تظاهرات کردند.
هیئتی از وزارت مالیه چند روزی است به هدف تطبیق لایحه مالیات بر در آمد در بامیان به سر می برد و با مراجعه به چند تن از دکان داران درخواست مالیه 5000 و بیشتر کرده اند، بازاریان ادعا می کنند که عاید چندانی ندارند، این لایحه برای ولایات درجه یک است (بامیان ولایت درجه سه است) و کل بازار بامیان به اندازه یک سرک شهرهای بزرگ کسبه کار ندارد، نباید چنین مالیاتی برایش وضع و تطبیق گردد.

نماینده مستوفیت و هیئت وزارت مالیه در جمع تظاهرات کنندگان که مقابل شورای ولایتی جمع شده بودند، لایحه فوق را قرائت نمودند که مورد پذیرش مظاهره چیان قرار نگرفت.
بر طبق این لایحه میزان مالیه سالانه بر اساس 2.5 ماه کرایه دکان یا 3 فی صد خرید سالانه یا 2 فی صد فروشات سالانه تعیین می گردد.

برخی ها عقیده بر آن داشتند که هیئت وزارت مالیه برای اخذ رشوت و قورت، جمع آوری مالیه را بهانه قرار داده اند اما به نظر می رسد که کسبه کاران بامیان نیز با فرهنگ مالیه آشنایی ندارند، برخی از آنها نیز بر مصرف کنندگان اجحاف روا می دارند مثلا"خود من روز گذشته دو کیلو انگور کشمشی چاریکار را 90 افغانی خریدم در حالی که این انگور همین روز ها در چاریکار که در مسیر سرک بامیان-کابل قرار دارد سیری 100 افغانی به فروش می رسد.
دوکان های بازار امروز در اعتراض به پرداخت مالیه سنگین بسته بود، بامیان یک سرک بیشتر ندارد که مجموع دوکان داران یا سایر کسبه کاران در حدود دو هزار نفر نمی رسد، بامیان یکی از فقیر ترین ولایات افغانستان می باشد.

۱۳۸۷ شهریور ۷, پنجشنبه

مرغداری در جاغوری

جناب حبیب سروری در وبلاگ اش که از جاغوری به روز می شود، گزارش و عکسی از افتتاح مرغداری در جاغوری داده است، این خبر و عکس امیدوار کننده را به همه دوستانداران ترقی و پیشرفت افغانستان، علی الخصوص هزاره جات تقدیم می کنم.

این مرغداری در قریه جودری- چهار خوشه با مسئولیت علی درباب و محمد طاهر با 2000 مرغ گوشتی و تخمی برای رفع نیازمندی مردم جاغوری ایجاد شده است.
منبع : حبیب سروی

درس های مقاومت بهسود

اینک مقاومت امسال بهسود خاتمه یافته است، مردم و مدافعین بهسود کار خود را تمام کردند و رسالت بر عهده فرهیختگان است تا آنرا تجزیه و تحلیل کنند تا جلوی فجایع آینده گرفته شود.
سخنرانی معلم عزیز رویش در تجلیل از شهدای بهسود را اینجا بخوانید.

دوهفته پیش با داکتر حیدر علامه دکترای حقوق جزاء از دانشگاه شهید بهشتی و استاد موسسه تحصیلات عالی کاتب و داکتر صادق باقری دکتری حقوق بین الملل از دانشگاه شهید بهشتی تهران و حقوقدان موسسه ماکس پلانک در کابل که برای مأموریتی به بامیان آمده بودند در رابطه با چگونگی راه اندازی دعوای قانونی در محاکم افغانستان در خصوص وقایع بهسود با آنها گفتگو کردم، آنها هم عقیده داشتند که اگر چند وکیل یا حقوقدانان برجسته هزاره گی کمر همت را ببندند این دعوا را می شود به نحو بسیار خوب در نهاد های عدلی و قضایی پیگیری کرد.
سال گذشته یازده نفر شهید شد و امسال بیست و چهار نفر بیش از پنج هزار خانواده آواره شد، بیش از یکهزار خانه مسکونی به آتش کشیده شد و ... باید عاملین این فجایع به محاکمه کشانده شود، چرا کسی این دعوا و این دوسیه را راه نمی اندازد؟، هرچند که از نهادهای عدلی و قضایی افغانستان فعلی خیر و امیدی نیست اما این دلیلی نیست برای عدم اقامه دعوی.

۱۳۸۷ شهریور ۶, چهارشنبه

پلیس بامیان هم قربانی داد

روز دوشنبه یک موتر پلیس بامیان در منطقه سنگ پر ولسوالی شیبر ( دره شکاری- غندک جلمیش)هدف یک فیر راکت BM1 قرار گرفت که یک سرباز کشته و سه نفر دیگر زخمی شدند.

این اولین قربانی پلیس بامیان است که در حاکمیت جدید توسط انفجار ماین مخالفین کشته می شود، مقامات بارها بامیان را جزء مناطق امن می دانستند و علت کندی بازسازی را هم به علت موجودیت امنیت ذکر می کردند، محل این واقعه تا مرکز بامیان کمتر از 30 کیلومتر می باشد.

هم چنین گفتنی است که شب گذشته یک مکتب در تمزان- دایکندی توسط عده ای ناشناس حریق می شود که خوشبختانه مردم محل به موقع رسیده و آتش را مهار می کنند.

کندی بازسازی در بامیان و هزاره جات اگر با ناامنی هم یکجا شود، آیا توجه دولت مرکزی و جامعه جهانی را به خود جلب خواهد کرد؟

۱۳۸۷ شهریور ۵, سه‌شنبه

معلولین به کار ضرورت دارند نه ورکشاپ

کارگاه آموزشی (ورکشاپ) دو روزه آگاهی معلولین، دیروز در دانشگاه بامیان ختم گردید، بیش از 50 نفر از اشخاص دارای معلولیت از سراسر بامیان به دعوت ریاست کار و امور اجتماعی، موسسه ماین پاکی ملل متحد، کانون ملی فرهنگی معلولین و یوناما در این کارگاه اشتراک کرده بودند.

آگاه شدن معلولین از حقوق شان و شناسایی مشکلات آنها و طرح آن به مقامات وآگاهی در راههای پیشگیری از معلولیت از اهداف این کارگاه بود.
نبود زمینه کار برای معلولین، عدم تکافوی معاش دولتی ماهانه 500 افغانی به هر معلول (در چرخه فساد اداری و سیستم کهنه ادارات دولتی معلوم نیست چه مقدار این صدقه اندک به دست آنها می رسد) و عدم دسترسی آنها به خدمات اجتماعی، توهین و تحقیر آنان در اجتماع و عدم پیوستن افغانستان به کنوانسیون حقوق اشخاص دارای معلولیت از مهمترین مشکلات این قشر از اجتماع است که آنان یاد آور شدند.
در ولایت بامیان تاکنون 2577 معلول ثبت و راجستر شده اند.
هاشم معاون کانون ملی فرهنگی معلولین در بامیان که خود معلول است و برای این پروژه و فند آن زحمت زیادی کشیده بود در ختم این کارگاه گفت: ما به نان برای اولاد هایمان ضرورت داریم نه ورکشاپ و ...
چند سالی است که موسسات و نهاد های مختلف کارگاه آموزشی (ورکشاپ) دایر می کنند، هفته ای نیست که ورکشاپ نباشد، بی چاره ها باید پروژه را تطبیق کنند، بودجه را مصرف کنند، خودشان هم از مزایای مادی و معنوی بهره مند گردند و راپوری به دونر تحویل دهند، به نقل از دوستی چندین ورکشاپ گرفته اند که چگونه از شر ورکشاپ خلاص شوند اما نشدند که نشدند و بازار ورکشاپ حالا حالا ادامه دارد!!

بسته شدن موقتی شاهراه کابل- هزاره جات

روز یکشنبه جنگ و گریز بین دولت، ناتو - آیساف و طالبان در ولسوالی جلریز، این شاهراه را بر روی ترافیک بسته کرده بود.
سرک میدان شهر- جلریز- سیاخاگ گلوگاه مهم ارتباطی هزاره جات با مرکز است که قسمت هایی از آن در پروژه سرک کابل- بامیان آسفالت شده است، از این شاهراه ساکنان سه ولایت مرکزی بامیان، دایکندی و بامیان برای سفر به کابل و مرکز استفاده می کنند.

این جنگ و گریز علاوه بر بسته شدن موقتی این راه، ادامه کار آسفالت این مسیر را نیز متوقف کرده است، به اساس گزارش مسافرانی که از این مسیر آمده اند، روز گذشته این مسیر باز بوده اما آثار جنگ روز گذشته از جمله انفجار ماین ها و گلوله ها نمایان بوده است.

ساکنان هزاره جات مجبورند از میان گلوله و آتش عبور نمایند، از سوی دیگر مسیر بامیان- غوربند -کابل نیز با چند انفجار اکنون ناامن شده است و مسیر های جاغوری، ناهور و مالستان نیز به کابل و غزنی همین وضعیت جنگ و ماین و انفجار روبرو است.

شروع کار سرک قیر ریزی سرک دره صوف بالا- پل برق

محترم خلیلی معاون دوم به همراه وزیر فواید عامه و سفیر کوریا روز شنبه این هفته سرک دره صوف بالا- پل برق را افتتاح کرد.
این پروژه به طول 45 کیلومتر حدود 40 ملیون دالر هزینه دارد و در مدت دو نیم سال ساخته خواهد شد.
این سرک در امتداد دهلیز شمال- جنوب که از بندر حیرتان الی اسپین بولدک از هزاره جات می گذرد می باشد. متن کامل این خبر را اینجا بخوانید.

عملی شدن این پروژه گامی دیگری است برای محرومیت زدایی هزاره جات.

۱۳۸۷ شهریور ۴, دوشنبه

صد جریب فضای سبز

خبر: انجینر طاهر عطایی رئیس زراعت بامیان امروز گفت: صد جریب زمین تپه های جنوب شهر جدید بامیان (میدان هوایی فعلی) با کاشت نهال هایی مثمر چون سیب، زرد آلو، بادام و عکاسی به فضای سبز تبدیل خواهد شد، این پروژه توسط بخش انکشافی آغا خان ساخته می شود.
وی افزود چون این تپه ها خشک است با ساخت ذخیره های آب، آبهای فصل بهار و زمستان آن جا ذخیره گشته و برای آبیاری این منطقه از آن استفاده خواهد شد.

نتیجه: انجینر صاحب، نهالهایی که هر ساله در آخر حوت در دو سرک اطراف بامیان کاشته ای بسیار ثمر داده است، خیلی ممنون.
اگر مردم سرآسیاب و دشت عیسی خان دعوای پشته زمین خود را چالان نکنند، اگر ذخیره ها جور شود، اگر آغاخان خرج کند، اگر زمستان باران ببارد و اگر دوسیه شما از لوی ثارنوالی به سلامت برگردد و اگر های فراوان... ان شاء الله بامیان آباد می شود!!

از قدیم گفته اند سنگ بزرگ نشانه نزدن است.

۱۳۸۷ شهریور ۲, شنبه

باغچه مکتب

دفتر سازمان خواربار جهانی FAO در بامیان، سه باغچه نمونه مکاتب را امروز معرفی کرد، هدف این پروگرام ترویج تنوع غذایی، استفاده از ترکاری در سبد خانواده، بهبود مصونیت غذایی و تغذیه است، فرهنگ سازی از طریق مکاتب راه حل معقولی است.

مسیر رفت و آمد روزانه من از خانه تا محل کار از روی زمینهای کشاورزی است، امروز دیدم یکی از کشاورزان با اهل و عیال مشغول جمع آوری کچالو است، این اولین زمینی است در قریه ما که کچالوی خود را جمع آوری می کرد، هرچند که یک هفته است که گندم را جمع کرده اند و سیب های بامیان هم به بازار آمده.
بامیان منطقه ای است کوهستانی با 2500 متر ارتفاع از سطح بحر می باشد و مردم آن عموما" دهقان اند، پروگرام های زراعتی به هدف توانمند ساختن آنها و تغییر در زندگی مردم لازم و حتمی است، اما متأسفانه اکثر این برنامه ها نمایشی و سمبلیک یا که آنقدر کند و نامحسوس است که جوابگوی نیازمندی مردم نیست.

پیروزی نیک پا و واکنش دوستان

خبرگزاری فارس ایران با اقدامی غیر اخلاقی در تیتر خبر مربوط به نیک پا وی را آرایشگر و پناهنده در ایران معرفی کرد، این اقدام را چگونه پاسخ داد، اینجا را بخوانید.
دوستان آمریکایی هم دهها غیر نظامی را در ولایت هرات کشتند.

دل مان خوش بود که با ورود قهرمان المپیک، تمام افغانستان غرق در شادی، غرور و وحدت ملی باشد، اما ...

۱۳۸۷ مرداد ۳۱, پنجشنبه

سنگ روی سنگ

خبر: جنرال خدایداد وزیر مبارزه با مواد مخدر، امروز سنگ تهداب لیلیه ذکور دانشگاه بامیان را به زمین گذاشت.
وی گفت بخاطری که بامیان عاری از کشت کوکنار است سال گذشته یک ملیون دالر پاداش گرفته و این پروژه از این پاداش ساخته می شود و امسال نیز یک ملیون دیگر پاداش می گیرد.
او برای چند ساعت از طریق هلی کوپتر به بامیان آمد و فوری هم به کابل بازگشت.

نتیجه: بی شک ات است خدایداد، ثابت کدی که آرزه از اوغو کمی ندره، هفته پیش کرزی همی سنگ ره ایشت و امروز تو امادی سنگ خوده ده بله سنگ از او ایشتی، بنگرنیم که صبا کی می یه، مردم ره قد سنگ بازی بدید، آفرین شو مو.

ناامنی مسیر غوربند- بامیان

روز گذشته موتر موسسه ابن سینا (موسسه همکار صحی در بامیان) که می خواست از کابل به بامیان برود در مسیر شیخعلی- غوربند مورد اصابت ماین کنترل از راه دور قرار گرفت که یک طفل کشته شده و چهار نفر دیگر زخمی می گردند.

بعد از ناامنی مسیر بامیان- میدان شهر اکثر مردم، موسسات و کارمندان دولت ولایات بامیان، میدان وردک، غور و دایکندی و نیز جاغوری از این راه برای رفت و آمد استفاده می کردند، اما با این انفجار و چند انفجار دیگر در همین سال گویا قصد بر این است که هزاره جات محاصره گردد و اندک بازسازی نیمه کاره هم تعطیل گردد.

پلان های انکشافی منطقوی

دیروز کارگاه آموزشی پلان های انکشافی زون مرکز از طرف وزارت انکشاف شهری در بامیان دایر گردید.
از دید آنها دایکندی، بامیان و غور زون مرکز اند که قبلا" عقب نگه داشته شده اند، آنها ( قیام الدین جلال زاده معین وزارت انکشاف شهری) می گفتند که پلان های آینده انکشاف شهری این مناطق باید اساسی و مطابق نورم ملی و بین المللی باید اعمار گردد.

محفوظ الله تیموری رئیس انکشاف شهری بامیان، که مدرن را (مود+رن) تلفظ می کرد گفت: سنگ اندازی در راه انتقال میدان هوایی بامیان از دشت عیسی خان به شیبر تو مانند گذشته جفا در حق بامیان است، وی همچنین گفت این ریاست منطقه ای در باریکی شهیدان را مناسب پارک صنعتی تعیین کرده اند و از سرمایه گذاران می خواهند بیایند و سرمایه گذاری کنند.
مشکل انتقال میدان هوایی فعلی به شیبر تو مدتی است نقل محافل بامیان است، وزارت ترانسپورت مخالف است، ماستر پلان شهری بامیان هم درست روی میدان هوایی طراحی شده است و گفته می شود که پی آرتی هم مقر اش در میدان هوایی است با انتقال مخالف است، جناب والی متوسل به کرزی شد و ببینیم که این مشکل چطور حل می شود. این مشکل بهانه خوبی است برای توجیه ندانم کاری و عقب ماندگی بامیان.
تبصره: آقایان دلشان خوش است به مردم فقیری که به نان شب محتاج و آب را با مرکب از فاصله چند کیلومتری به آلونک هایی در دل کوه انتقال می دهند، گپ از شهر مدرن می زنند، اگر بگویی خوب، تطبیق کن، می گویند ما پالیسی ساز هستیم، سه سال است که حرف از شهر جدید زده می شود اما در عمل هیچ چیز دیده نمی شود، هیچ تغییری در زندگی مردم نیامده، پالیسی سازی، ورکشاپ، سمینار، جلسه و کنفرانس همه اش به گفته خرم قصه مفت است!

نیکپا، زنده باد

دیشب برای اولین بار تلویزیون ملی افغانستان و بامیان (بخاطر رله) را تحسین کردم، از بابت مالیاتی که ماهانه می گیرند، حلالشان کردم.


به مدد، بطری و سولر توانستم مسابقه زیبای جوان قهرمان کشورم را با سه حریف آلمانی، مکزیکی و اسپانیایی تماشا کنم، او برنده شد، او گریه می کرد و حریف اسپانیایی اش هم گریه می کرد، او گریه شوق و این یکی گریه یأس.

من هم گریستم، آخرین گریه ام در بهسود بود، فرق است بین آن اشک و این اشک.

رئیس جمهور هم کار بسیار شایسته کرد، ورزش ابزار نیرومندی است که می تواند ما ملت پارچه پارچه را منسجم، متحد کند و صلح را به ارمغان آورد.

درود می فرستم به نیکپا و دعا می کنم برای بهاوی.

۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه

با فرمانده ناصری-2

او سخنرانی اش را با درود و سلام به شهدای هزاره از 1983 تاکنون، جعفر خان دایکندی، عبدالخالق، ابراهیم خان گاو سوار، حاجی جعفر، 63 تن از سران هزاره که در یک گور دسته جمعی در قسمت جنوبی پارک زرنگار دفن اند و شهدای بهسود از سال 83 تاکنون شروع کرد.

فعالیت هایی برای جلوگیری از جنگ:
از سال 82 دروازه ای نبوده که فکر می کردیم نقش در رفع این بحران داشته باشد و نزده باشیم، در 24 عقرب 86 پیش کرزی رفتیم، درباره پرداخت خسارت سال گذشته (212 ملیون افغانی)، محاکمه نمودن عاملین جنگ، حل پروسه کوچی گری (ستم ملی) مطابق ماده 14 قانون اساسی خواستار شدیم، کرزی اول گفت خساره زیاد است، بعد که تبدیل به دالر کرد، وعده کرد که می دهیم، درباره محاکمه سکوت کرد و خواسته سوم را گفت تلاش می کنیم در زمستان حل شود تا دچار بحران نشویم.
بعضی ها خوشبین شدند اما من گفتم که باید احتیاط کرد در این کشور تبعیض، قوم گرایی و سمت گرایی نهادینه شده است، وحدت ملی شعاری تو خالی بیش نیست.

بعدا" سباوون اعلام کرد که تاریخ مذاکره تا اول حمل 87 به تعویق افتد، در 11 حمل نمایندگان هشت ولسوالی هزاره جات ترتیب راهییمایی عظیم مردمی در کابل را دادند که در آن دو خواسته مشخص به دفتر سازمان ملل ارایه کردیم 1- پیشنهاد مذاکره مستقیم با سران کوچی ها با نظارت آن دفتر 2- تا به نتیجه نرسیدن مذاکرات کوچی ها حق رفتن به هزاره جات را ندارند و الا مسئولیت متوجه ما نیست.

بعد از یکهفته مذاکره ای فرمایشی در دفتر سازمان ملل، آنهم تحت ریاست سباوون و جدا جدا با هزاره ها و کوچی ها برگزار گردید، سرانجام قطعنامه ای 23 ماده ای از طرف دولت بنام دفتر سازمان ملل پیشنهاد شد که یکی از مواد آن این بود که کوچی ها می توانند با خود اسلحه سبک داشته باشند.
سرانجام مجددی صاحب پا درمیانی کرده گفت که کوچی ها می روند دایزنگی!، اردو و پلیس ملی باید امینت شان را بگیرند!
در 12 حمل سالجاری 33 تن از سران کوچی مهمان کرزی بودند.

جنگ امسال:
در صبح یکی از روزهای قبل از جنگ، پسر یکی از اقوام ورخطا آمد و گفت: چهار مسلح کوچی آمده و یک گوسفند مرده را که از بس علاف خورده و چمبه کرده سوار مرکبی آورده اند و می گویند: هزاره!،سگ شما گوسفند ما را کشته، قیمت اش 7000 است زود خسارت بده!
26 جوزا صدها تن از نیروهای مسلح کوچی بر شیخ قلعه، قلندر، خانه ملا، گیروی روزی (کجاب- حصه دو بهسود) حمله ور شدند، حداقل 800 مسلح دیگر بصورت ریزرف در کاریز جامی ( جنوب کجاب) داشتند، ما با دست خالی با آنکه زن و بچه هم در وسط خانه ها مانده بودند، در میان آتش و گلوله غافلگیر شدیم،
ما با دفاع خویش اولین بار است که بصورت مسلحانه به این ستم ملی 117 ساله پاسخ دادیم و تعهد می کنم که تا پای مرگ در این راه ایستاده ام.
ما شواهدی داریم که اینهایی که آمده اند کوچی نیستند، از جیب کشته های آنها تذکره باشنده های لوگر، تاجر چای کشف کرده ایم.

نقش مردم:
آنچه ما و مدافعین دست خالی شما را کمک کرد، مردم بود که با نان خشک و هدیه دادن بره و گوسفند شان پشتیبان ما بودند، هیچ کس به ما کمکی نکرده است، همه گپ های دیگر دروغ و تبلیغات است.

اردو و پلیس ملی:
آنها برای حمایت از مردم نیامده بودند، آنها بخاطر حمایت از کوچی بودند تا فرصت را از ما بگیرند.
قومندان کندک 8 اردوی ملی قومندان جانداد مومند، معلومات سنگر های ما را به کوچی ها می داد و نقش بارزی در شکست سنگر آغیل سنگ (کوه مرسل) ایفا کرد. ( بعد از شکست این سنگر کوچی ها مناطق وسیعی از حصه اول - لته بند- چهارپخسه- شهر نیرو-مچه قول-دایمرداد را تصرف کرده و تا سیاسنگ و اونی و تنور حصه اول پیش روی کردند)

نقش هیئت ها:
هیئت ها همه تشریفاتی بودند، کوچی ها در زمان آمدن هیئت ها فشار نظامی را برای نمایش قدرت خود زیاد می کردند.

مسئولیت ما:
شما پیروزید، چون اندیشه 117 ساله را شکست داده اید، سال آینده حتی للمی های دشت گله (جنوب کجاب ) را کشت کنید، اگر مسئله با نهادهای عدلی و قضایی حل شد که چه خوب وگرنه اگر قانون اساسی زور باشد ما هم آماده ایم تا می توانید اسلحله و مهمات خریداری کنید ما سال آینده جغرافیای دفاع را عوض خواهیم کرد، مطمئن باشید که حق با شماست، شما سرخانه کسی نرفته اید ما مجبور به دفاع از نوامیس خود شده ایم، هیچ کس حق ندارد اسلحه شما را بگیرد.

توان کوچی ها:
آنها هزاران نفر مرد جنگی داشتند، مهمات و اسلحه کافی داشتند، اگر ما یک راکت فیر می کردیم آنها صد راکت فیر می کردند.

با فرمانده ناصری-1

غلام حسین ناصری، برای من یک شخصیت فرهنگی و سیاسی بود تا شخصیت نظامی، نام او را در هجوم امسال کوچی ها بارها شنیده بودم، دوست داشتم وی را از نزدیک ببینم، در 22 اسد فرصتی پیش آمد که وی را از نزدیک ببینم، دره کجاب قریه شیخ قلعه جایی که نبرد اول به هدف دستگیری ناصری شروع شد، اما او توانست مقاومت کند و جان سالم به در برد،

او هسته مرکزی دفاع و مقاومت را در قریه خارقول ( شمال کجاب - نزدیک مرکز ولسوالی) قرار داد و تا آخر هم آنرا حفظ کرد، اینک او در کجاب بود، سرزمین آبایی و پدری اش با گروهی از نظامیان (مجاهدین) اش، اول مجاهدین اش کمی به ما مشکوک بودند، وقتی خود را معرفی کردیم استاد ناصری متواضعانه از قلعه محل اقامت تا لب سرک به استقبال ما آمد و ما را به خانه برده و پذیرایی نمود،

ساعت 11 صبح بود و او قرار بود در منبر قریه در محفل گرامی داشت شهدای امسال کجاب سخنران باشد، مجاهدین اش اطراف منبر و تپه های مشرف بر آنرا گزمه می کردند، گویا هنوز هم خطر هجوم کوچی ها رفع نشده، کوچی ها هم آنطور که من می دانستم، ناصری و فیضی و محمدی را از عناصر کلیدی و موانع عمده سر راهشان می دانستند، بنابر این محافظت از وی طبیعی به نظر می رسید،
در فرصت باقیمانده تا شروع سخنرانی گفتگویی را با وی انجام دادم، سپس همراه او به منبر رفته و سخنرانی وی را نیز گوش داده و یادداشت هایی را برداشتم، نوشته زیر ماحصل این گفتگو و سخنرانی است.

۱۳۸۷ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

با مدافعین

به این میگن فرصت طلبی؛ نویسنده وبلاگ خواست که با فرمانده شجاع و مدافع بهسود عکسی یاد گاری بگیرد و ناصری هم کریمانه این تقاضا را پذیرفت - بهسود- شیغ قلعه کجاب - 22 اسد 1387
همکارم نیز با پیرترین مجاهد فرمانده ناصری، محترم یونس عکس یادگاری گرفت و او هم خاضعانه پذیرفت
سید باقر صدر- خربید کجاب -از مدافعینی است که می گوید: هزاره جات می تواند اعلام استقلال کند، مگر از تیمور شرقی که در دل اندونزی استقلال اش را گرفت ما چه کم داریم.
این هم شعار هایی بر روی دیوار تآسیسات نیمه کاره فواید عامه در گردن دیوال حصه اول بهسود.

آثار هجوم بر دایمرداد

خانه ای سوخته در قریه جوقول- دایمرداد
جوقول - دایمرداد
رمضان ولد خادم حسین تنها بازگشته قریه شهرنیرو است، وقتی از او درباره خانواده اش پرسیدم با آه گفت: زن و دو طفلم کشته شده اند. وی ادامه داد: در حال فرار از منطقه بودیم که خانم و بچه هایم در موتر اثاثیه نشسته بودند، موتر در کوتل اونی چپه می شود، خانم ام صفیه به همراه رضا 10 ساله و عالیه 1.5 ساله کشته می شوند و مجتبی 13 ساله زخمی و در کابل است. نام و مشخصات کشته های این مرد را نه ولسوال و نه هیئت ارزیابی ثبت کرده اند، آنها می گویند این حادثه ترافیکی است، ولی من می گویم اینها قربانیان جنگ اند، باید نام شان ثبت گردد و باید به او کمک شود.
پرده سوخته قرآن های سر دروازه، صاحب خانه (جواد کربلایی- قول حاجی دایمرداد) عقیده دارد قرآن معجزه کرده است که خانه اش نسوخته است.
بازگشت، بعد از چهل روز- دایمیرداد قل دادی

قتلگاه

چهار تن از متنفذین و ریش سفیدان دایمرداد به همراه سه پلیس در روز پنجم اسد 1387(پنج روز پس از فرمان ختم جنگ کرزی) ناجوانمردانه و مظلومانه توسط کوچی های مهاجم در قریه سیاگگ به شهادت می رسند.
آنها به پلیس هم رحم نکردند
دستار و عینک یکی از شهداء ( داکتر محمد، محمدعلی، محمد موسی یا محمد انور)
کفشهای خون آلود یکی دیگر از شهداء
کلاهی خون آلود شهداء
قرآن جیبی یکی دیگر از شهداء

عکس هایی از بی جاشدگان دایمرداد

محمد علی- بند قول - دایمرداد: این خانه را سال گذشته ساخته بودم، تمام اموالم زیر خاک شده است.
شهربانو مادر 6 دختر-قریه تخت - دایمرداد: "بیش از 37 روز در کوه ( سیاخاک و اونی) بودیم، یک هفته است آمدیم، هیچ چیز برایم نمانده، یک گاو داشتیم 9000 سودا کدیم، 12 مال ( گوسفند) داشتیم، حالا 5 تای آن مانده مابقی در راه یا گم شده یا بر اثر مریضی مرده، شوهرم پیر است، کالای الیشی ( تبدیلی) برای بچه هایم نمانده، ده خانه یک سیر بیشتر آرد نداریم، هیچ کس تا حالا به ما کمک نکرده است، غضب خدا سر ما آمده"
شریفه - زریافته - دایمرداد: خانه دو منزله شان به کلی سوخته است، او الماری، فرش و لوازم منزل اش را که سوخته و زیر خروارها خاک بود نشانم داد، او نتوانست جلوی اشکهایش را بگیرد، برای یک زن خانه و اثاثیه اش بسیار شیرین است او گفت: بچه هایم سرگردان دور خانه می گردند و می پرسند: " آبی (مادر) بچی خانه مو سوخته؟" او اکنون در خانه همسایه شان زندگی می کنند. او گفت 6 روز ده اونی بودیم، 20 روز ده کابل یک خانه ره به 1300 افغانی کرایه کرده بودیم، 15 مال داشتیم، نیم بها فروختیم، پول آنرا یک بوجی آرد و یک قوطی روغن خریدیم، اکنون حتی پول پای پوش برای بچه هایم ندارم.

غلام رسول - باشنده قریه بند راه - دایمرداد: چهار خانه عصری اش که تازه انداخته بود، همگی سوخته است، تعجب کردم که این پیرمرد چطور سکته نکرده است، مال دنیا شیرین است، درست کردن خانه های عصری در هزاره جات یک آرزو است.

فاطمه مادری است از قریه جوقول دایمرداد، او 35 روز پیش زیر آتش و گلوله از خانه خارج شد، خیلی از اثاثیه و اموال اش را نتوانست خارج کند، این مرغ را هم به امان خدا گذاشت، بعد از برگشت می بیند که مرغ اش تخم هایی گذاشته و آنرا تبدیل به چوچه کرده است، این چوچه ها محصول جنگ است.

جشن نیمه شعبان و 28 اسد

دو روز جشن مذهبی و ملی یکشنبه و دوشنبه این هفته مصادف شده بود، اما این جشن ها کمرنگ و بعضا" تشریفاتی برگزار شد.
در برخی مساجد، مسجد رهبر شهید، دفتر حزب وحدت (خلیلی) محافلی برای نیمه شعبان و دیروز در لیسه ذکور دولتی ها جشن استقلال را با سخنرانی و بیانیه و یک ترانه و یک دمبوره برگزار کردند.

در جشن استقلال محمد احسانی عضو شورای ولایتی، سفر سه ساعته کرزی به بامیان را پر خرج (یک ملیون دالر) فاقد دستاورد و هم چنین استقلال کشور را زیر سئوال برد، متقابلا" والی صاحب هم هزینه سفر را یک ملیون افغانی گفتند و درباره استقلال هم توضیحاتی را دادند.

به راستی چرا این دو مناسبت مذهبی و ملی این چنین سرد برگزار شد، آیا ما یک مسلمان شیعه حقیقی هستیم؟ ما از سالروز استقلال چه می دانیم؟ استقلال چه دستاوردی برای ما به عنوان یک قوم محروم داشته است؟ آیا روزی هست که همه اقوام بتوانند در آن احساس مشترک داشته باشند؟

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

در حاشیه محفل

بیش از دوصد نفر نیروهای امنیتی گارد حفاظت رئیس جمهور(همگی افغان- غیر هزاره) از کابل به بامیان آمده بودند، آنها مجهز به خودرو های ضد زره، ماشیندار های ویژه، دوربین، مخابره، سگ های تربیت شده و ...بودند.

شهر بامیان امروز حالت نظامی به خود گرفته بود، کسی در محدوده سرآسیاب، میدان هوایی، ابتدای بازار، ابتدای سرک فولادی حق تردد نداشت.

صدها تن از متنفذین بامیان در محفل افتتاح دعوت شده بودند که برای حضور در محل محفل ( ابتدای سرک فولادی، جنب هوتل راه ابریشم) حداقل دو بار توسط گارد انسانی و یکبار با ماشین الکترونیکی تلاشی می شدند.
تمام ابزار و وسایل خبرنگاران توسط سگ های تربیت شده چک می گردید.
برای خبرنگاران محل ویژه، موتر ویژه برای رفتن به محل پروژه ها در نظر گرفته شده بود، اما در برگشت خبرنگاران مجبور به پیاده روی شدند.

ولسوال پنجاب، محمد ابراهیم اکبری مجری برنامه بود، وی کرزی را با عناوینی چون: "رهبر عالیقدر و محبوب" مورد خطاب قرار داد.
مردم انتظار وعده ها و خبرهای خوش از جناب رئیس صاحب بودند اما ...
گروه ترانه لیسه شیرین هزاره ملبس با لباس هزارگی ترانه زیبایی را با مطلع " هیئت عالی مقام خوش آمدید در بامیان هم قدم های شما بالای چشم میزبان" قرائت کرده و در پایان گفتند:" یادشان باشد، همیشه بامیان باستان فریاد مردم مظلوم را رسان"

سخنرانی های محفل افتتاح

گزیده سخنرانی های محفل افتتاح سرک بامیان-یکاولنگ
داکتر حبیبه سرابی، والی بامیان:
ما مشتاق میزبانی شورای وزیران بودیم، متاسفانه.
سرابی: چهار مشکل عمده و حیاتی 1- انتقال میدان هوایی دشت عیسی خان به شیبرتو که ( مخالفت وزارت ترانسپورت)مانع تطبیق ماستر پلان شهری شده است، 2- بازسازی سرک ولسوالی ها به مرکز 3- نیاز به انرژی 4-تسریع در پروژه سرک بامیان - اونی و اعمار بند برق در گزگ، توپچی، بلوله .

محمد اسحاق پویا، رئیس شورای ولایتی:
انکشاف، نوسازی در بامیان متوازن و عادلانه نبوده، بامیان بدلیل محرومیت تاریخی، کشتار در عصر طالبان، زمینه و بستر مناسب و پرهیز از باج دهی به مناطق ناامن انتظار قرارگرفتن در محراق توجه دولت و جامعه جهانی را دارد. در طول شش سال گذشته کمترین سهم از بازسازی را داشته است.
مشکلات بامیان، علاوه بر آنچه گفته شد، توسعه شفاخانه، دانشگاه، سرک کابل- بامیان- هرات، توجه به فقر مردم.
تهاجم کوچی های مسلح به هزاره جات تداوم سیاست نسل کشی طالبان بوده و باعث خدشه دار شدن وحدت اقوام می شود، امید است از مجرای قانونی حل گردد.

سفیر جاپان:
بامیان بدلیل فرهنگ غنی آن مورد توجه ماست، بامیان یعنی افغانستان و افغانستان یعنی بامیان، جاپان متعهد به انشکاف بامیان خواهد ماند.

کریم خلیلی، معاون دوم ریاست جمهوری:
بامیان مانند دوران جهاد، امروز هم جایگاه خاص خود را دارد، اینکه در محراق توجه دولت و جامعه جهانی نیست، قبول ندارم، ما امروزه شاهد دگرگونی های عمیق در کشوری که میراث دهها سال عقب مانی بود، هستیم.
بازسازی، اداره و نظام سازی، ایجاد وحدت و همدلی علی رغم چالش ها به خوبی پیش می رود، ما اجازه خدشه دار شدن وحدت و همدلی را نمی دهیم، پروژه های بنیادی وقت گیر است، اگر به مناطق نا امن توجه نشود، ناامنی به مناطق امن هم کشیده می شود.
رهبری عزم و اراده قوی برای پیاده کردن عدالت دارد.
یقین دارم که بامیان جزء مناطق زیبا افغانستان، با آینده درخشان خواهد بود.

کرزی: بسیار خوشحالم که به آرزوهای دیرین خود می رسم، امروز سرک بامیان-یکاولنگ فردا سرک بامیان- کابل و همینطور قدم به قدم، از هلی کوپتر که می دیدم نسبت به دو سال قبل تعمیرات و تاسیسات خوبی در بامیان ساخته شده، هنوز کار زیادی مانده، بازسازی در بامیان را مطمئن باشید، جلسه ای در کابینه نیست که سخن از بازسازی باشد و بامیان را یاد آوری نکنم.

بامیان و هزاره جات با آنکه در محرومیت تاریخی بوده ولی امروزه بهتر از 6 سال پیش است ولی هنوز بامیان و قسمت های وسیع افغانستان جزء فقیرترین مردمان جهان است، سالها در بر می گیرد، باید حوصله داشت البته همراه با جد و جهد.

برای بازسازی ما مشکور جهان باید باشیم، ما حق سر اینها (جامعه جهانی) نداریم، مطمئن باشید دشمن نمی خواهد بازسازی را، ممکن است با شروع کار سرک بامیان-یکاولنگ مانند سرک جلریز و سایر جاهها بخواهد نا امنی ایجاد کند، مواظب باشیم.
درجه دو شدن بامیان از طرف من کار تمام شده، بقیه اش را از شورا بخواهید.
توسعه شفاخانه، پوهنتون، انتقال میدان هوایی موافق ام، با وزیران مربوطه مشوره کنم، جواب می دهم.

افتتاح دارالعلوم

تعمیر دارالعلوم عصری بامیان امروز توسط رئیس جمهور حامد کرزی در بامیان مورد بهره برداری قرار گرفت.
به گفته محمد رضا اداء رئیس معارف این پروژه دارای ده اتاق تدریسی، 28 اتاق لیلیه با امکانات لابراتوار و کتابخانه و کامپیوتر به ارزش 5.5 لک دالر ساخته شده و ظرفیت 500 محصل علوم دینی را داراست.

در این محفل سنگ تهداب لیله ذکور دانشگاه بامیان نیز توسط رئیس جمهور گذاشته شد.
این پروژه به ارزش 720هزار دالر آمریکایی از محل تشویقه وزارت مواد مخدر ساخته می شود.

هم چنین سنگ تهداب منار یادبود شهدای بامیان در تپه شهداء گذاشته شد، این منار به درخواست مردم بامیان ساخته می شود، در این تپه صدها شهید سه دهه اخیر و هم چنین دهها قبر دسته جمعی شهدای دوره حاکمیت کمونیست ها مدفون می باشد.

کرزی و افتتاح سرک بامیان- یکاولنگ

سرک بامیان- یکاولنگ امروز توسط حامد کرزی رئیس جمهور، کریم خلیلی معاون دوم، سهراب صفری وزیر فواید عامه سفیر جاپان و والی بامیان افتتاح شد.
این سرک به طول 98 کیلومتر به ارزش 60 ملیون دالر در مدت سه سال بصورت اساسی و پخته ساخته خواهد شد.
21 ملیون دالر را جاپان و مابقی را بانک انکشافی آسیایی تمویل کرده است.
این سرک از ابتدای سرک فولادی ( مقابل هوتل جاده ابریشم) در مسیر شین تیپه به سوی یکاولنگ ساخته می شود.
به گفته سهراب صفری این سرک در مسیر دهلیز شمال-جنوب؛ مزار- اسپین بولدک ساخته می شود.

۱۳۸۷ مرداد ۲۳, چهارشنبه

کرزی در بامیان

قرار است فردا جلسه کابینه در بامیان تشکیل شود و ساخت سرک قیر بامیان- یکاولنگ رسما" افتتاح شود.
صدها موتر و نظامی در بامیان ریخته اند.

اگر اینترنت را هم بدلایل امنیتی قطع نکردند، گزارش این رویداد را به اطلاع تان خواهم رساند.

من خیلی دوست داشتم که جمعی منسجم فردا در مقابل کرزی یا در گوشه دیگر از بامیان صدای اعتراض خود را نسبت به عملکرد دو گانه کرزی و تیم قوم گرایش و علیه این سفر نمایشی به ولایت محروم بامیان بلند کنند، اما کو اینقدر جرأت و جسارت!

پایان مقاومت و سرگردانی بیجاشدگان

ساعاتی پیش از سفر به ولسوالی های دایمرداد ( بخش هزاره نشین و آسیب دیده )، حصه اول، حصه دو بهسود مانند سفر گذشته با قلبی محزون برگشتم.
با این تفاوت که دیروز یک شکم سیر اشک در زیر منبر استاد غلامحسین ناصری فرمانده مقاومت در حسینه شیخ قلعه کجاب ریختم، او از فقر و محرومیت و بی پناهی مجاهدین اش می گفت، او از توسل اش به زنجیر و دیگدان منبر قریه اش قبل از جنگ می گفت،

او از حمله سازمان یافته " ستم ملی" 117 ساله می گفت، بعدا" او از حسین و زینب و اطفال اش گفت و من مصیبت خانم شریفه در زریافته دایمرداد که با اولاد هایش سرگردان به دور خانه سوخته اش می گشت و پیش من اشک ریخت را تجسم می کردم و ناله های شهربانو زنی آواره از قریه تخت دایمرداد که فقط دو سیر آرد برای خوردن داشت بیاد آوردم و اشک ریختم، من در محل قتلگاه داکتر محمد و محمدعلی و ... که بی گناه در قریه سیاگگ دایمرداد به عنوان هیئت رفته بوده و شهید شدند، کلاه و دستار و عینک و کفش خون آلودشان را دیده بودم در ذهنم بود اشک ریختم.
من این بار کمی خود را سبک احساس می کنم.

ناصری و فیضی 17 اسد در محفلی که در بادآسیاب برگزار شده بود، ختم مقاومت و دفاع خود و همرزمانشان را در امسال اعلام کردند و یادآور شدند که به حالت آماده باش تا حل نهایی کوچی گری به سر خواهند برد، ناصری تاکید کرد اگر حل آن از راههای مسالمت آمیز امکان نداشت، سال آینده با آمادگی بیشتر جغرافیای جنگ را تغییر خواهند داد.

محرومبت و پی پناهی آوارگانی که با اندک وسایل و مواشی که با خود برده و از گزند آفت و سارقین مصون مانده و اینک با خانه های سوخته و زمین های نابود شده روبرو شده اند از نزدیک دیدم، چی کار می توانستم برایشان انجام دهم، هزاران خانواده بودند، بعضی وقت ها از خودم شرم داشتم که با آنها روبرو شوم، آنها خیال می کردند که هیئت آمده و کمک خواهند کرد، من می گفتم من فقط خبرنگارم، ناامید می شدند، اما فریاد می کردند مظلومیت و بی گناهی شان را و من فقط تنها دل خوشی ام انعکاس این فریاد بود و بس.

دیدار با استاد ناصری و گفتگو با وی، مطالعه وضعیت زندگی بی شدگان که بازگشته اند، عمق جنایت و وحشی گری کوچی نماها، مظلومیت شهدای هیئت دایمرداد از دستاوردهای این سفر می دانم که خواهم کوشید در روز های آینده با شما شریک کنم.

۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

هوس ولسوال صاحب

ولسوال صاحب برای بررسی قضیه ای به منطقه ای می رود، دختر خانمی نوجوان و مقبول عریضه ای را برای تقرر معلمی در قریه شان پیش کش می کند، ولسوال صاحب هم از این دختر خوشش می آید.

از خانواده دختر وی را طلب می کند، خانواده هم از سابقه قومندانی این خاندان و هم زور آوری آنان خبر داشته، چاره ای می اندیشند، آنان فکر می کنند اگر گله را زیاد (سه لک افغانی) بگویند، شاید ولسوال صرفنظر کند، از قضا که ولسوال این مبلغ را می پذیرد.
ولسوال بیش از 60 سال سن داشته و یک پا هم ندارد و صاحب زن و اولاد هم می باشد.

بلافاصله مجلس عروسی به پا می شود، مردم بی چاره در این مجلس 12 لک افغانی به ولسوال تحفه می دهند.
ولسوال صاحب هم دختر را می برد، هم 9 لک نقد را.
این حکایت چند روز پیش در یکی از ولسوالیهای هزاره جات رخ داده است، بخاطر حمایت از قربانی، از ذکر نام و ولسوالی آن خودداری شده است.

بهسود، پس از کوچی ها

قسمت دوم و پایانی گزارش مطبوعاتی بهسود، پس از کوچی ها را در روزنامه هشت صبح امروز شنبه بخوانید.

۱۳۸۷ مرداد ۱۷, پنجشنبه

بودای 300 متره خوابیده

زمریالی طرزی باستان شناس افغانی که مشغول کاوش در بامیان است می گوید: برای او 50 فی صد یقین حاصل شده است که بودای 300 متره در زیر زمین در میان بودای های خوابیده موجود است.

گمان نمی رود که این مجسمه اگر هم یافت شود، سالم باشد، در این باره چه نظرات و نگرانی هایی وجود دارد در اینجا بخوانید.

بهسود، پس از کوچی ها

گزارش خبری بهسود پس از خروج کوچی ها را بخوانید.
این گزارش در روزنامه هشت صبح در دو قسمت نشر شده است، قسمت اول را امروز بخوانید.

۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

اثرات جنگ بهسود بر پروسه صلح

قرار است جامعه جهانی در سرتاسر افغانستان کمپاین چهل روزه ای را بنام چهل مانده به روز صلح ( 21 سپتامبر ) از تاریخ 12 آگست آغاز نماید. شعار محوری این روز 24 ساعت آتش بس از سحرگاه 21 سپتامبر تا سحرگاه 22 سپتامبر است.

با خود می اندیشم ما که صلح خواه هستیم، در شش سال گذشته هم ثابت کردیم که صلح طلبیم، ما را اگر آرام بمانید ما همواره صلح را صدا زده و صدا خواهیم زد و بیشترین آسیب را هم بخاطر این شعارمان دیده ایم.

چند روز پیش در بازار بودم که رادیوی محلی بامیان خبری را نشر کرد که مقداری مهمات از ... جای کشف و به دایاگ ( آغاز نو) تسلیم داده شد، مرد دوکان دار چند فحش آبدار نثار دایاگ و پلیس کرد.
در بهسود هم که بودم مردم حیف می خوردند که بازی دی دی آر و دایاگ را خورده اند و به قومندانانی که بخاطر معاش دالری ماهوار از دایاگ، صدها میل اسلحه خود، پایگاه و قرارگاه شان را تسلیم کردند لقب نامرد، بی غیرت و ناموس فروش می دادند.

سالانه ملیونها دالر صرف برنامه های صلح، آشتی اقوام و تحمل و پذیرش همدیگر، دایاگ و خلع سلاح می شود، اما عملکرد امسال دولت، جامعه جهانی و ... در برابر جنگ در بهسود همه این رشته ها را پنبه کرد.
مردم به صلح فکر نمی کنند، به فکر تهیه سلاح برای سال آینده اند، شکاف بین قومی خیلی عمیق شده است، بی اعتمادی به دولت و جامعه جهانی و ... افزون گشته است.

اینها بخشی از ضررهای جنگ بهسود نیست؟

۱۳۸۷ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

دانشگاه شبانه

یکی از دوستان قصه کرد که می خواهد از دانشگاه (موسسه تحصیلات عالی) کاتب بخواهد که در بامیان نمایندگی تأسیس کند و کلاس شبانه برای متقاضیان که کارمند موسسات اند بگذارد.
او گفت: سال پیش موضوع را از طریق دانشگاه بامیان تعقیب کرده اما به نتیجه نرسیده است.

روز گذشته به طور اتفاقی با داکتر حیدر علامه و داکتر صادق باقری آشنا شدم. این دو نفر دکترای حقوق دارند. (افتخار قوم )
آنها برای تدویر ورکشاپ اصول محاکمات عادلانه برای کارمندان نهادهای عدلی و قضایی بامیان و دایکندی به بامیان آمده اند.

به داکتر علامه که استاد دانشگاه کاتب است، پیشنهاد آن دوست را بیان کردم، او گفت مشکل ترانسپورت استادان را دارند و گرنه پیشنهاد خوبی است.
دانشگاه پیام نور ایران، در کابل کار می کند و چقدر دانشجو دارد و چقدر ارز مملکت را خارج می کند و آنوقت دانشگاهها و متخصصین ما امکانات ندارند.

تکذیب شورای اخوت

شورای اخوت بامیان، شایعاتی مبنی بر کمک تاجیکان بامیان به کوچی ها را رد کرده و آنرا ساخته و پرداخته دشمنان وحدت و برادری مردم بامیان خوانده است.

شورای اخوت، متشکل از علمای شیعه و سنی بامیان می باشد.
سئوال اینجاست چرا پیوند برادری و وحدت تاجیک و هزاره در بامیان به ویژه در مرکز اینقدر سست و ناپایدار باشد که یک شایعه ( آمدن کوچی ها و ناامنی در میدان وردک و طالبان) صدای ترک آن به گوش همگان برسد و عده ای ناچار به ترمیم موقت شوند.

باید این پیوند خوب والدینگ گردد تا هیچ وقت سست، ترک یا شکسته نگردد.

۱۳۸۷ مرداد ۱۴, دوشنبه

انصاری بلوچ رفت

یکی از دوستان خبر داد که جسد انصاری بلوچ روز گذشته پیدا شده است،
انصاری بلوچ حدود شش ماه بود که مفقود یا اختطاف شده بود، او مسئول دفتر ولایتی کمیسیون مستقل حقوق بشر در غور بود.
هنوز معلوم نیست که چه کس یا کسانی با چه انگیزه ای او را به قتل رسانده اند.

انصاری بلوچ را دوستانی که در ایران دانشجو بوده اند خوب می شناسند، او اکنون در بین ما نیست اما آنچه او انجام داده ( خدمت یا خیانت ) به قشر دانشجو هرگز از یاد نمی رود، چه خوب است آنانی که هنوز مانده اند، درس و پند آموزند که یاد و خاطره نیک از خود به جای گذارند.

قریه های متروک

علی یاور باشنده قریه شهر نیرو-دایمرداد، حصه اول را در هوتل هلمند دهن سیاسنگ ملاقات کردم، شهر نیرو را خوب می شناسم، سال گذشته هم در حین جنگ به هدف بازدید این قریه رفته بودم که در کمین کوچی ها گرفتار شدیم و نزدیک بود که به دیار باقی بروم اما امسال هم دوست داشتم بروم که همراهان صلاح ندانستند.

از علی یاور که سال گذشته توسط کوچی ها اسیر شده بود و شانس آورده بود که زنده مانده بود، پرسیدم سال گذشته قریه شما قبل از جنگ چند فامیل نفوس داشت و بعد از جنگ چند تای آنها برگشت او در جواب گفت: 170 فامیل بودیم، در جنگ همه آواره شدند، بعد از جنگ 70 فامیل برگشت، بقیه ساکن کابل شدند و نیامدند، ما رفتیم و با هزار زحمت خانه های خود را ترمیم کردیم و امسال دوباره آواره شدیم و خانه هایمان سوخت.

او می گفت آنهایی که نیامدند کار خوبی کردند و حدس می زد که امسال کمتر کسی حاضر شود به قریه برود، زیرا سال آینده بازهم کوچی ها خواهد آمد.

کمبود سوخت در بهسود

چند روزی که در بهسود بودیم، پیدا کردن تیل دیزل برای موتر مان یکی از دغدغه های اساسی بود.
دو تانک تیل در زیر کوه قیر غوی ( دو راهی بامیان ) و دهن تنور حصه اول قبلا" فعالیت داشت، اما در روز های جنگ، چند روزی راه بهسود - کابل بسته شد و صاحبان این ایستگاه های تیل هم مهاجر شدند.

به زحمت مقداری تیل از یک دوکان دار در تگاب به مبلغ فی لیتر 65 افغانی پیدا کردیم.
تا روزی که به طرف بامیان نیامدیم، این تانک های تیل بسته بودند، مردم کمی از این سرک ها تردد می کردند، کمبود و گرانی مواد غذایی و سوخت از دیگر پیامد های جنگ در بهسود است.

درد های همدرد

داکتر محمد ظاهر همدرد مسئول کمیته سویدن در بهسود است، کمیته سویدن تطبیق کننده پروژه های امور صحی هر دو ولسوالی بهسود می باشد، 16 کلینک ( 2 بستر دار- جامع، 8 اساسی، 6 فرعی) 1 شفاخانه (تگاب) و 83 پسته صحی.

داکتر همدرد، داکتر دلسوزی است که سالهاست در بهسود کار می کند، تلاش و زحمات خستگی ناپذیر اش، سبب شده است که وضعیت صحت در این دو ولسوالی رشد و توسعه خوبی یابد.

همدرد از دردهایی می گفت که در این چند سال کوچی ها در بهسود باعث شده اند، از چور و چپاول چهار کلینک و 10 پسته صحی حصه اول و دوم با افسوس یاد می کرد، او کلینیک ها را بیشتر از خانه شخصی اش دوست می داشت، او می گفت برای تهیه لوازم و امکانات این کلینیک ها جنگ و دعوا و یخن کشک های زیادی با مسئولین نژاد پرست و متعصب ولایت و وزارت کرده است اما اینک آن اموال به تاراج رفته است.

همدرد از شهادت داکتر محمد علی پرستار کلینک تیزک که در ایام آتش بس توسط کوچی ها به شهادت رسید با تأسف و تأثر یاد کرد.
وی را در مرکز کمیته سویدن در گردن دیوال - دهن سیاسنگ حصه اول در حال پیاده کردن کامپیوتر ها و اسناد محل کارش که به محل امنی برده بود و اینک پس آورده بود ملاقات کردم.

همدرد چند ماه پیش در ولسوالی جلریز دره میدان توسط طالبان اسیر شده بود و موفق گردیده بود که فرار کند، او از سوی طالبان شناسایی شده و تلفن های تهدید آمیزی هم دریافت نموده، اینک جان این داکتر دلسوز و زحمت کش در خطر است.

۱۳۸۷ مرداد ۱۳, یکشنبه

سخن کوچی ها

پنچ شنبه دهم اسد، در قریه پیستی تیزک بهسود جلسه بزرگی در محل استقرار وحید الله سباوون رئیس کمیسیون حل معضل کوچی ها به هدف اعلان خروج کوچی ها دایر شده بود.

فرصتی پیش آمد که به حرف های کوچی ها هم گوش دهم.
6 نفر نماینده و ریش سفیدان کوچی ها که هر کدام نماینده یک خیل بودند، آمده بودند، حیدر جان نعیم زوی یکی از آنها بود.

آنها می گفتند: ما قباله و فرمان داریم، در فرمان مسیر حرکت هم مشخص شده است و هزاره ها این مسیرها را کشت کرده اند.
ما می خواهیم به وطن خود پنجاب، ورس، لعل و سرجنگل و کوتل ملا یعقوب برویم، اما هزاره ها سر راه ما کمین و پاتک زده اند و بی ام یک و میزائیل بر ما فیر کرده اند، آنها از مدت ها پیش در فکر تهیه و تدارک جنگ بوده اند، محقق، اکبری، رضایی، فیضی، ناصری و سجادی این جنگ را شروع کرده اند، آنها خود از این جنگ هیچ مشکلی را نمی بیند، مگر مردم فقیر ده نشین و کوچی ها.

ما مدرک داریم که آنها از کانادا، ایران و کابل بنام جنگ بین پشتون و هزاره؛ جنگ بین سنی وشیعه پول و نیرو جمع کرده اند، ما خانه ها را آتش نزده ایم، آنها خود برای بدنام کردن کوچی ها چند دی هیزم و خانه های خراب را آتش زده اند.
باید دولت مشکل ما را حل کند، ما به کرزی و قانون احترام می گذاریم، ما امسال دو ماه پیش از موعد خارج شده ایم و در این مدت هم مواشی ما دچار گرما زدگی و بیماری و تلفات شده است.

داکتر وندی

در بهسود شنیدم که داکتر "ن" مدتی است که در سنگر بهسود به سر می برد، به هر طریق شده شماره تلفن اش را پیدا کردم و قرار ملاقات با وی گذاشتم.

او حکایت کرد که از شروع جنگ امسال دچار افسردگی شده بود ( خواب اش به 14 ساعت رسیده و اشتهای اش کور شده بود ) او می گفت از زندگی سیر شده و آمده است که برود.

او پزشکی عمومی را در تهران خوانده بود و در کابل هم استاد دانشگاه بود و هم رئیس یک شفاخانه بوده و معاینه خانه هم داشت، برای من قابل قبول نبود که به چه هدفی آمده، فکر می کردم چون شنیده که قریه شان مورد حمله قرار گرفته آمده است.

او حکایت می کرد که به هدف درمان زخمی ها با مقداری دارو آمده و هم چنین با کمره اش از جنایاتی که به بار آمده فیلم و عکس تهیه کرده است، او افزود که چند تن از نیروهای مدافع به او لقب داکتر " وندی" داده اند.

من از لقب وندی خوشم نمی آید، زیرا وندی در بامیان و هزاره جات رواج شد، بهتر بود از واژه " دیوانه " که نشان دهنده اوج خشم هزاره در مقابل فاشیزم بود استفاده می کرد.
همچون لقب سردار شهید " شفیع دیوانه ".

جبهه مردمی

خیلی دوست داشتم که از جبهه های جنگ هم دیدن کنم، روحیه نیروهای مدافع را هم ارزیابی کنم.
در آخرین روز اقامت چند نفری که در سنگر حضور داشتند را دیدم، قبلا" فکر می کردم که این نیروها باید زبده و دارای امکانات باشند.

اما واقعیت چیز دیگر بود آنها به جز گروهی از دهقانان همان قریه کسی دیگر نبودند.
آنها به زحمت توانسته بودند با فروش چند گوسفند و بره شان کلاشینکوفی به قیمت 25000 خریداری کنند و مرمی هم قیمت اش از 5 الی 10 افغانی در نوسان بود، آنها مقداری نان خشک و آب برای خوردن و یک بطری موتر برای چارج موبایل هایشان ( اریبا در بهسود فعال است ) با خود به سنگر برده بودند.

چندین سنگر در بهسود فعال بود که بزرگترین شان سنگر حاجی فیضی و استاد ناصری بود (نمایندگان کوچی هم نام این دو را به کرات یاد آوری می کردند) این سنگر ها با همدیگر هماهنگ نبود و از کمبود نیرو و امکانات شکایت داشتند.
بعضی ها هم فکر می کردند که این آدم ها عادت به جنگ دارند، اما در شرایط وانفسای امروز که خیلی ها به فکر رفاه خودشان اند، این آدم ها برای دفاع از حریم سرزمین شان دست به اسلحه برده اند، بسیار مردانگی و ایثار است.

خسارات جنگ بهسود

بر اساس پرسش من و همکارانم از مسئولین ولسوالی حصه اول، دوم بهسود، هیئت های تثبیت خسارت، شوراهای ولسوالی ها و کارمندان اجتماعی، نمایندگان کوچی ها، خسارات چنین اعلام می گردد.
1- 23 کشته از ده نشینان و 30 کشته از کوچی ها.
2- 9 زخمی از ده نشینان و 40 زخمی از کوچی ها.
3- تعطیلی 35 مکتب و عدم دسترسی 8260 طفل از تعلیم و تربیه.
4-تعطیلی 4 کلینک و غارت اثباب و وسایل آنها و کشته شدن یک پرستار ( داکتر محمد علی - کلینیک تیزک )
5-بی جا شدن 5000 فامیل.
6- حریق شدن 125 خانه مسکونی.

حکایت قربانیان بهسود -4

عبدالصمد دوازه ساله ساکن بدآسیاب تکلیف قلبی دارد، سال گذشته در شفاخانه فرانسوی ها عملیات جراحی شد، پدرش هشتاد هزار افغانی برایش مصرف کرد و امسال باید دوباره عملیات می شد که جنگ در گرفت.

محمد جواد پدر عبدالصمد که پنج دختر و یک پسر دارد می گوید: شب جنگ من در فکر نجات دخترها بودم که به چنگ کوچی ها نیفتد، بچه را به امان خدا رها کردم، بعد از سه ساعت که به محل امن رسیدم متوجه شدم که پسرم هنوز نرسیده است، یکی از آشنایان گفت که او در حین فرار دچار ضعف شد و درون جویی افتاد، رفتم او را پیدا کرده و آوردم.

پسرم از آن روز به بعد هر از چندگاهی دچار این عارضه می گردد و می ترسم که از دست برود، پول ندارم که او را برای درمان مجدد به کابل ببرم، اگر می توانی برایم کمک کن.

به او قول دادم که صدایش را به گوش هموطنان می رسانم، شاید که فرجی حاصل گردد.
شماره تلفن پدرش چنین است. 0775377454
موضوع را به داکتر محمد ظاهر همدرد مسئول کلینیک گردن دیوال بهسود گفتم، او گفت این طور موارد لاعلاج و مزمن در منطقه زیاد است و ما کدام نهادی را سراغ نداریم که کمک کند، آنها به جز مردن هیچ راهی ندارند.

حکایت قربانیان بهسود-3

سید شاه حسین باشنده قریه غوچه قول سادات سرتاله بدآسیاب حصه دو است او نشان جنگ را روی دستار خویش بود به من نشان داد.
او می گوید در منبر سرتاله ده روز مهاجر بودیم، سر نماز بودم که جنگ در گرفت، با پای پیاده تا نزدیکی های کوه بابا به مدت 24 ساعت دویدیم.

خانه ام سوخته است و 6 گاو، 23 ریزه پای، 2 مرکب، 72000 افغانی نقد، 5 خروار رشقه ام را از دست داده ام، پنج روز است که بخاطر هیئت ها ( هیئت بررسی و تثبیت خسارت) به بند سرای بدآسیاب آمده ام، هیئت ها بخاطر جنگ به قریه ما نرفته اند، در این مدت نان ام به پشتم بسته است ( مقداری نان خشک در گوشه دستدارش بسته بود ).

اگر به ما کمک نشود، چیزی برای خوردن و برگشتن نداریم.

حکایت قربانیان بهسود -2

سهراب بیش از هشتاد سال سن دارد، از دامرده کجاب است و اینک مهاجر در مرکز بهسود است، با آنکه بیش از 40 گوسفند اش را در این منازعه از دست داده اما 6 تا بره برایش مانده او هر روز 4-5 ساعت را از مرکز تا قریه شان پیاده می رود تا برای بره هایش علف بیاورد، او یک پسر بیشتر ندارد، او را هم با خود می برد که هنگام درو کردن علف مواظب اش باشد.

او گفت: "خانه ره صاف کده اند و هیچ چیز نمانده، قبل از حمله سه بوری آرد و دو بوری گندم دشتوم که کوچی ها آنها را با کود گد(مخلوط) کده اند."

حکایت قربانیان بهسود -1

رنجبر پیرمردی است که در بازار حصه دو عکاسی دارد، او به رفت و آمد هیئت ها و کمیسیون ها بد بین است او می گوید: هیئت های هزاره گی معامله گر اند، آنها از این ماجرا خوش اند،

او به قول از یک افسر پلیس ملی که ازبک است و برای حایل شدن به منطقه آمده گفت: این پلیس ازبک به مسئولین دولتی هزاره گی گفته است، اگر این روز سر مردم ما می آمد من به چوکی دولت ... می کردم اما شما!

او ماجرای دیگری را هم تعریف کرد: شبی که جنگ در بدآسیاب در گرفت شاهد بودم که مردی با زن و بچه هایش به مرکز ولسوالی با پای پیاده رسید، (دو ساعت پیاده ) دو کودک 6 و 8 ساله همراهش بود، در مرکز متوجه شد که کودکانش با پاهای برهنه تمام مسیر راه را دویده اند و کف پای شان خون آلود است.

عکس هایی از بهسود، پس از کوچی ها

تمامی عکس های زیر از تاریخ 8 الی 11 اسد گرفته شده است.
ظروف چینی - خسارت که داده نمی شود، بگذار در تاریخ این سند بماند- اسپی بید - دایمرداد - حصه اول

قلعه میر زاد - یکی از ارباب های دایمرداد- قلعه ای با بیش از 200 سال سابقه و آثار هنری زیبا
این سال دوم است که تاراج شده و سوزانده می شود - اسپی بید - دایمرداد- حصه اول
مواد غذایی را اگر نتوان خرد یا برد، می توان ریخت!

قریه سوخته - تمام خانه ها سوخته - مچو قول پایین - تنور - حصه اول

شیخ خادم حسین آمده است از خانه سوخته اش احوال بگیرد - مچو قول بالا - تنور - حصه اول

سرنوشت موتر تونس - اوچک - تنور - حصه اول


هزاره که مالداری ره یاد ندره، مال ره روی ریشقه ایلا کو هر قسم که خورد، خورد!


مسجد و منابر را احترام کرده اند!

باقی مانده چور
خانه دو منزله در مچه قول - تنور - حصه اول

دری و پشتو به یک سرنوشت روبرو شده اند

سرنوشت همبستگی ملی
قلعه ای سوخته - لته بند- دایمرداد- حصه اول
خانه دو منزله، خانه های افراد پولدار است - دهن گرماب - کجاب - حصه اول
چور و غارت - چهار پخسه - دایمرداد
سه پاره شریف سالم مانده است

کاروان بررسی ملل متحد - کوتل جوکار- حصه اول

برگ درختان چنار خوراک خوبی است برای شتران - لته بند - دایمرداد
گندم ره چی می کنین، خانه WFP آباد باشه - دایمرداد حصه اول

موسسه مدیرا در بهسود در زمینه زراعت پروژه هایی را در حال اجرا دارد، دفتر منطقوی این موسسه در کجاب هم تاراج شده است و لوحه این موسسه زیر آوار دیده می شود.
آثار گلوله پیکا و کلاشینکوف - قول اکرم خان - کجاب
اردوی ملی و نیروهای آیساف، هم نتوانستد یا نخواستند که جلوی گسترش جنگ و بی دادی را بگیرند
قریه پیستی- کجاب، محل استقرار سباوون و هیئت همراه
جلسه کمیسیون حل مشکلات کوچی ها و ده نشینان در پیستی - تیزک - کجاب به ریاست سباوون، نمایندگان کوچی و ده نشین و مقامات ولایت، ولسوالی های حصه اول و دوم بهسود و دایمرداد و نمایندگان یوناما و حقوق بشر - حیدر جان نعیم زوی نماینده پارلمان، پسر نعیم کوچی، به نمایندگی از کوچی ها در جلسات کمیسیون حل مشکلات کوچی ها در تیزک - کجاب شرکت کرده بود، او دیگر همکاران هزاره اش را متهم به آتش افروزی کرد

این دو پیرمرد کجابی گوسفندانشان را به بدآسیاب کشیده بودند، اما از آنجا هم کوچی ها بردند، اولی (از سمت چپ) 42 گوسفند داشت، می خواست آنها را بفروشد و در کابل برود اما... دومی هم 20 گوسفند داشت، آنها بیش از هفتاد سال سن دارند، اکنون در مرکز ولسوالی به شکل مهاجر زندگی سختی دارند، آنها دچار شوک شده اند، هنوز باور ندارند که تمام سرمایه شان را از دست داده اند.
هیئت ملل متحد در حال بررسی،و نهایتا" هم یک گزارش و یک محکومیت کجاب - حصه دو
قلعه سلطانی - کجاب
آثار راکت- قول اکرم خان - دره کجاب
تنها دو هریکن باقی مانده است

شهیدان لاله باغ بهشتند باخون خویش پیام حق نوشتند

استقبال از پیکر شهیدان قومندان گل محمد و فدایی که به طرز فجیع شکنجه شده و به شهادت رسیدند

بند سرای، بدآسیاب- بهسود 2 8 اسد 87