او سخنرانی اش را با درود و سلام به شهدای هزاره از 1983 تاکنون، جعفر خان دایکندی، عبدالخالق، ابراهیم خان گاو سوار، حاجی جعفر، 63 تن از سران هزاره که در یک گور دسته جمعی در قسمت جنوبی پارک زرنگار دفن اند و شهدای بهسود از سال 83 تاکنون شروع کرد.
فعالیت هایی برای جلوگیری از جنگ:
از سال 82 دروازه ای نبوده که فکر می کردیم نقش در رفع این بحران داشته باشد و نزده باشیم، در 24 عقرب 86 پیش کرزی رفتیم، درباره پرداخت خسارت سال گذشته (212 ملیون افغانی)، محاکمه نمودن عاملین جنگ، حل پروسه کوچی گری (ستم ملی) مطابق ماده 14 قانون اساسی خواستار شدیم، کرزی اول گفت خساره زیاد است، بعد که تبدیل به دالر کرد، وعده کرد که می دهیم، درباره محاکمه سکوت کرد و خواسته سوم را گفت تلاش می کنیم در زمستان حل شود تا دچار بحران نشویم.
بعضی ها خوشبین شدند اما من گفتم که باید احتیاط کرد در این کشور تبعیض، قوم گرایی و سمت گرایی نهادینه شده است، وحدت ملی شعاری تو خالی بیش نیست.
بعدا" سباوون اعلام کرد که تاریخ مذاکره تا اول حمل 87 به تعویق افتد، در 11 حمل نمایندگان هشت ولسوالی هزاره جات ترتیب راهییمایی عظیم مردمی در کابل را دادند که در آن دو خواسته مشخص به دفتر سازمان ملل ارایه کردیم 1- پیشنهاد مذاکره مستقیم با سران کوچی ها با نظارت آن دفتر 2- تا به نتیجه نرسیدن مذاکرات کوچی ها حق رفتن به هزاره جات را ندارند و الا مسئولیت متوجه ما نیست.
بعد از یکهفته مذاکره ای فرمایشی در دفتر سازمان ملل، آنهم تحت ریاست سباوون و جدا جدا با هزاره ها و کوچی ها برگزار گردید، سرانجام قطعنامه ای 23 ماده ای از طرف دولت بنام دفتر سازمان ملل پیشنهاد شد که یکی از مواد آن این بود که کوچی ها می توانند با خود اسلحه سبک داشته باشند.
سرانجام مجددی صاحب پا درمیانی کرده گفت که کوچی ها می روند دایزنگی!، اردو و پلیس ملی باید امینت شان را بگیرند!
در 12 حمل سالجاری 33 تن از سران کوچی مهمان کرزی بودند.
جنگ امسال:
در صبح یکی از روزهای قبل از جنگ، پسر یکی از اقوام ورخطا آمد و گفت: چهار مسلح کوچی آمده و یک گوسفند مرده را که از بس علاف خورده و چمبه کرده سوار مرکبی آورده اند و می گویند: هزاره!،سگ شما گوسفند ما را کشته، قیمت اش 7000 است زود خسارت بده!
26 جوزا صدها تن از نیروهای مسلح کوچی بر شیخ قلعه، قلندر، خانه ملا، گیروی روزی (کجاب- حصه دو بهسود) حمله ور شدند، حداقل 800 مسلح دیگر بصورت ریزرف در کاریز جامی ( جنوب کجاب) داشتند، ما با دست خالی با آنکه زن و بچه هم در وسط خانه ها مانده بودند، در میان آتش و گلوله غافلگیر شدیم،
ما با دفاع خویش اولین بار است که بصورت مسلحانه به این ستم ملی 117 ساله پاسخ دادیم و تعهد می کنم که تا پای مرگ در این راه ایستاده ام.
ما شواهدی داریم که اینهایی که آمده اند کوچی نیستند، از جیب کشته های آنها تذکره باشنده های لوگر، تاجر چای کشف کرده ایم.
نقش مردم:
آنچه ما و مدافعین دست خالی شما را کمک کرد، مردم بود که با نان خشک و هدیه دادن بره و گوسفند شان پشتیبان ما بودند، هیچ کس به ما کمکی نکرده است، همه گپ های دیگر دروغ و تبلیغات است.
اردو و پلیس ملی:
آنها برای حمایت از مردم نیامده بودند، آنها بخاطر حمایت از کوچی بودند تا فرصت را از ما بگیرند.
قومندان کندک 8 اردوی ملی قومندان جانداد مومند، معلومات سنگر های ما را به کوچی ها می داد و نقش بارزی در شکست سنگر آغیل سنگ (کوه مرسل) ایفا کرد. ( بعد از شکست این سنگر کوچی ها مناطق وسیعی از حصه اول - لته بند- چهارپخسه- شهر نیرو-مچه قول-دایمرداد را تصرف کرده و تا سیاسنگ و اونی و تنور حصه اول پیش روی کردند)
نقش هیئت ها:
هیئت ها همه تشریفاتی بودند، کوچی ها در زمان آمدن هیئت ها فشار نظامی را برای نمایش قدرت خود زیاد می کردند.
مسئولیت ما:
شما پیروزید، چون اندیشه 117 ساله را شکست داده اید، سال آینده حتی للمی های دشت گله (جنوب کجاب ) را کشت کنید، اگر مسئله با نهادهای عدلی و قضایی حل شد که چه خوب وگرنه اگر قانون اساسی زور باشد ما هم آماده ایم تا می توانید اسلحله و مهمات خریداری کنید ما سال آینده جغرافیای دفاع را عوض خواهیم کرد، مطمئن باشید که حق با شماست، شما سرخانه کسی نرفته اید ما مجبور به دفاع از نوامیس خود شده ایم، هیچ کس حق ندارد اسلحه شما را بگیرد.
توان کوچی ها:
آنها هزاران نفر مرد جنگی داشتند، مهمات و اسلحه کافی داشتند، اگر ما یک راکت فیر می کردیم آنها صد راکت فیر می کردند.
فعالیت هایی برای جلوگیری از جنگ:
از سال 82 دروازه ای نبوده که فکر می کردیم نقش در رفع این بحران داشته باشد و نزده باشیم، در 24 عقرب 86 پیش کرزی رفتیم، درباره پرداخت خسارت سال گذشته (212 ملیون افغانی)، محاکمه نمودن عاملین جنگ، حل پروسه کوچی گری (ستم ملی) مطابق ماده 14 قانون اساسی خواستار شدیم، کرزی اول گفت خساره زیاد است، بعد که تبدیل به دالر کرد، وعده کرد که می دهیم، درباره محاکمه سکوت کرد و خواسته سوم را گفت تلاش می کنیم در زمستان حل شود تا دچار بحران نشویم.
بعضی ها خوشبین شدند اما من گفتم که باید احتیاط کرد در این کشور تبعیض، قوم گرایی و سمت گرایی نهادینه شده است، وحدت ملی شعاری تو خالی بیش نیست.
بعدا" سباوون اعلام کرد که تاریخ مذاکره تا اول حمل 87 به تعویق افتد، در 11 حمل نمایندگان هشت ولسوالی هزاره جات ترتیب راهییمایی عظیم مردمی در کابل را دادند که در آن دو خواسته مشخص به دفتر سازمان ملل ارایه کردیم 1- پیشنهاد مذاکره مستقیم با سران کوچی ها با نظارت آن دفتر 2- تا به نتیجه نرسیدن مذاکرات کوچی ها حق رفتن به هزاره جات را ندارند و الا مسئولیت متوجه ما نیست.
بعد از یکهفته مذاکره ای فرمایشی در دفتر سازمان ملل، آنهم تحت ریاست سباوون و جدا جدا با هزاره ها و کوچی ها برگزار گردید، سرانجام قطعنامه ای 23 ماده ای از طرف دولت بنام دفتر سازمان ملل پیشنهاد شد که یکی از مواد آن این بود که کوچی ها می توانند با خود اسلحه سبک داشته باشند.
سرانجام مجددی صاحب پا درمیانی کرده گفت که کوچی ها می روند دایزنگی!، اردو و پلیس ملی باید امینت شان را بگیرند!
در 12 حمل سالجاری 33 تن از سران کوچی مهمان کرزی بودند.
جنگ امسال:
در صبح یکی از روزهای قبل از جنگ، پسر یکی از اقوام ورخطا آمد و گفت: چهار مسلح کوچی آمده و یک گوسفند مرده را که از بس علاف خورده و چمبه کرده سوار مرکبی آورده اند و می گویند: هزاره!،سگ شما گوسفند ما را کشته، قیمت اش 7000 است زود خسارت بده!
26 جوزا صدها تن از نیروهای مسلح کوچی بر شیخ قلعه، قلندر، خانه ملا، گیروی روزی (کجاب- حصه دو بهسود) حمله ور شدند، حداقل 800 مسلح دیگر بصورت ریزرف در کاریز جامی ( جنوب کجاب) داشتند، ما با دست خالی با آنکه زن و بچه هم در وسط خانه ها مانده بودند، در میان آتش و گلوله غافلگیر شدیم،
ما با دفاع خویش اولین بار است که بصورت مسلحانه به این ستم ملی 117 ساله پاسخ دادیم و تعهد می کنم که تا پای مرگ در این راه ایستاده ام.
ما شواهدی داریم که اینهایی که آمده اند کوچی نیستند، از جیب کشته های آنها تذکره باشنده های لوگر، تاجر چای کشف کرده ایم.
نقش مردم:
آنچه ما و مدافعین دست خالی شما را کمک کرد، مردم بود که با نان خشک و هدیه دادن بره و گوسفند شان پشتیبان ما بودند، هیچ کس به ما کمکی نکرده است، همه گپ های دیگر دروغ و تبلیغات است.
اردو و پلیس ملی:
آنها برای حمایت از مردم نیامده بودند، آنها بخاطر حمایت از کوچی بودند تا فرصت را از ما بگیرند.
قومندان کندک 8 اردوی ملی قومندان جانداد مومند، معلومات سنگر های ما را به کوچی ها می داد و نقش بارزی در شکست سنگر آغیل سنگ (کوه مرسل) ایفا کرد. ( بعد از شکست این سنگر کوچی ها مناطق وسیعی از حصه اول - لته بند- چهارپخسه- شهر نیرو-مچه قول-دایمرداد را تصرف کرده و تا سیاسنگ و اونی و تنور حصه اول پیش روی کردند)
نقش هیئت ها:
هیئت ها همه تشریفاتی بودند، کوچی ها در زمان آمدن هیئت ها فشار نظامی را برای نمایش قدرت خود زیاد می کردند.
مسئولیت ما:
شما پیروزید، چون اندیشه 117 ساله را شکست داده اید، سال آینده حتی للمی های دشت گله (جنوب کجاب ) را کشت کنید، اگر مسئله با نهادهای عدلی و قضایی حل شد که چه خوب وگرنه اگر قانون اساسی زور باشد ما هم آماده ایم تا می توانید اسلحله و مهمات خریداری کنید ما سال آینده جغرافیای دفاع را عوض خواهیم کرد، مطمئن باشید که حق با شماست، شما سرخانه کسی نرفته اید ما مجبور به دفاع از نوامیس خود شده ایم، هیچ کس حق ندارد اسلحه شما را بگیرد.
توان کوچی ها:
آنها هزاران نفر مرد جنگی داشتند، مهمات و اسلحه کافی داشتند، اگر ما یک راکت فیر می کردیم آنها صد راکت فیر می کردند.
۲ نظر:
سلام نظری عزیز! مرا یادت است؟ جعفر هستم. مدتی است که هر روز می آیم در وبلاگت جان می گیرم و می روم. در برابر کار بزرگی که می کنی هیچ چیز نمی توان گفت به غیر از اینکه آدم به حالت غبطه بخورد. ناصری ها و نظری ها قهرمانان واقعی مردم ما هستند.
دوست گرامی، جناب عطایی صاحب، نظر لطف به اینجانب دارید ورنه قیاس بین من و ناصری به قول شما قیاس مع الفارق است.
ارسال یک نظر